به گزارش ایسنا، فرهیختگان در مطلبی از حسین حقپناه، جامعهشناس نوشت: عملیات «وعده صادق» و پاسخ ایران به ترور سرداران شهیدش از زاویه نوجوانان، هم به گونه متفاوتی فهم میشود، هم احساسات و هیجاناتش را درگیر میکند و هم روی هویتش اثرگذار است. نسلی که اکنون در بازه سنی نوجوانی زیست میکند بسیاری از تجربههای مرتبط با فضای جنگ و تقابل نظامی را ندارد؛ یعنی قطعا نسبت به جنگ ۸ ساله دفاع مقدس غریبه است و فقط آن را به عنوان خاطرهای از فضای پدربزرگها و مادربزرگهایش به یاد میآورد یا ممکن است کودکی پدر و مادرش را تحت تاثیر قرار داده باشد. حتی مساله داعش هم برایش چیزی است که در زمان و مکان دور اتفاق افتاده است. این یک تجربه دست اول برای نسل جدید است. نکته دوم این است که این نسل تا پیش از این بسیاری از تقابلها و جنگها را از دریچه رسانه تجربه کرده بوده؛ یعنی یا در بازیهای کامپیوتری حملههای موشکی و جنگهای نظامی را تجربه کرده یا آنها را به شکل یک فیلم سینمایی یا سریال، با واسطه رسانه تجربه کرده است. از این جهت هم این عملیات یک تجربه دست اول برای نسل جدید بود.
چرا این تجربه مهم است؟ چون اساسا هویت هر نسل را تجربههای مشترک دست اولش میسازد. چگونه است که ما میگوییم دهه شصتیها یک نسل هستند؟ یکی از نکات مهمی که دهه شصتیها را از سایر دههها متمایز کرده دقیقا تجربه دست اول آنها از دفاع مقدس است. نسل سازندگی و اصلاحات به یک سری وقایع سیاسی مرتبط میشود یا خیلی از افرادی که الان در میانه جوانی هستند، تجربیات اتفاقات سال ۸۸، تحریمهای اقتصادی و جهش قیمت دلار در آن سالها برایشان تجربیاتی دست اول و متمایز است. بنابراین عملیات وعده صادق فارغ از اینکه در حوزه نظامی چگونه تفسیر میشود، از منظر هویتی نسل جدید ما را توصیف میکند. در این یک هفته من با خیلی از جوانها در مدرسه، فضای شهر و از طریق رسانهها ارتباط داشتم. نقطه مشترک آنها در گفتوگوهای میان خودشان این بود که آن شب کجا بودی؟ خواب بودی یا بیدار؟ و همدیگر را از حس و حال آن شب و تجربیاتشان سهیم میکردند. فردای آن روز هم جوکهایی ساختند و جملاتی در این باره به همدیگر گفتند.
به دلیل دیگری هم این اتفاق برای نوجوان اهمیت دارد. ما با نسلی طرف هستیم که بیش از نسلهای قبل به حماسه نیاز دارد. تاریخ اجتماعی ما پر بوده از قهرمانهای واقعی که حماسه آفریدند. حتی اگر این حماسهها منجر به شکست شده و یک تراژدی را رقم زده، باز هم در دل تاریخ ماندگار شده و نسل به نسل منتقل میشود. حتی اگر آمیخته با خیال بوده؛ مثل قصه رستم و سهراب. این حماسهها در شاهنامه نسل به نسل منتقل میشده و بخشی از هویت ملی ما را میساختند. در عین حال به واسطه انقطاعی که نسل نوجوان با ذخایر حماسی ملی پیدا کرده، کمتر شعر و داستان خوانده و کمتر روایتهای حماسی را شنیده. خیلی از این روایتها هم با سیاست و سیاستبازی آمیخته شده که ارزش آن حماسه را پایین آورده است.
اتفاقی مثل عملیات وعده صادق یک جنسی از حماسه را رقم زده که میتواند نیاز نوجوان جدید به افتخار، غرور، شجاعت و مفاهیمی از این دست را پوشش دهد. شاید روزهای اول تجربیات نوجوانها از این جنس نبوده است و ممکن است در کنار غرور و افتخار، ترس و اضطراب و نگرانی، حداقل برای برخی از این نسل وجود داشته است. زیرا نگران بودند که واکنش رژیم صهیونیستی چیست و آیا کشور ما درگیر جنگ خواهد شد یا نه. ممکن است بچهها و نوجوانها به اندازه افراد نخبه سیاسی و فرهنگی تحلیل نداشته باشند اما نکته مهم، اتفاقات بعد از پاسخ ایران بود. یعنی واکنش مدبرانه و عاقلانه مسئولان نظامی و سیاسی ما، پوشش رسانهای این حرکت افتخارآمیز توسط رسانههای جمعی و جوی که توسط خود مردم در رسانههای اجتماعی ایجاد شد که فارغ از سیاستها، علایق، گرایشهای مذهبی و دوقطبیها، خود مردم پاسخ مقتدرانه و دفاع مشروع را در شبکههای اجتماعی پررنگ کردند؛ و باعث شد این فضای حماسه تثبیت شود.
یکی دیگر از اتفاقاتی که باعث شد این حماسه تثبیت شود و آن ترس و اضطراب و نگرانی کاهش پیدا کند، عملکرد متمایز دیپلماتها و شورای امنیت بود که بدون صدور قطعنامه و حکم تنبیه علیه ایران خاتمه پیدا کرد. آن چیزی که پازل این حماسه را کامل کرد، پاسخ ناکام اسرائیل بود. آنها اعلام کردند دوباره میخواهند با ایران مقابله کنند، اما با هوشیاری نیروهای نظامی ما این حمله درجا خنثی شد و موردتمسخر جهان قرار گرفت. همه اینها باعث شده است که آنچه نوجوان ما در حال تجربه کردنش است هم متمایز باشد و هم یک بازتولید در فضای نوجوانانه شود. فضای کلکلهای رسانهای و آمیخته شدن با طنز یکی از آن موضوعات است. میمهایی که در فضای مجازی تولید شد و شوخیهایی که با این ماجراها شد خودش به شدت موثر بود که نوجوانها هم بتوانند تولید ادبیات مخصوص خودشان را داشته باشند و این فضا را دست گرفته و پیش ببرند.
در جمعبندی باید به این نکته اشاره کنم که بر خلاف آن تصور و تصویری که در وقایع سال ۱۴۰۱ درباره نسل زد و نوجوانان ایجاد شد که برچسبهایی مثل متهم، شورشگر طغیانگر و چیزهای شبیه به این خوردند؛ اما اگر عناصر ملموس هویت ملی برایشان ایجاد شود و این عناصر از جنس دستاوردهایی باشد که در فضای رسانهای عینی هم بشود، نهتنها پس نمیزنند، بلکه استقبال هم میکنند. دستاوردهای نظامی و حماسی از این جنس است. پیش از این در مقوله جامجهانی و جام ملتهای آسیا هم این را دیدیم که علیرغم تبلیغات سنگینی که درباره قطبی کردن ورزش و فوتبال شده بود اما هرجا که تیم ملی ما به موفقیتی میرسید همین نوجوانها اولین کسانی بودند که فریاد افتخار، غرور و شادی سر میدادند. خوب است که به جای چسباندن برچسبهای اتهامآمیز و تحقیرکننده روی نوجوان نسل جدید احساسات و ارزشها و نیازهایش را به رسمیت بشناسیم و به دور از دوقطبیسازی و آلوده کردنش به مباحث سطحی سیاسی پاسخهای واقعی برای آن نیازها فراهم کنیم.
انتهای پیام
نظرات