ماه رحمت و مغفرت خداوند به پایان رسید و همه ما دلتنگ نعمت بزرگی به نام ماه رمضان خواهیم شد ماهی که همه اش ثواب و توشه ای برای آخرتمان بود.
مسیرها مملوء از مردان، زنان و کودکانی است که سجاده به دست به سوی محل برگزاری نماز میروند. شوق ایستادن در صفوف و دیدار نمازگزارانی که یک ماه منتظر این عید بندگی بودند مرا تشویق کرد تا با چند نفر از آنها در مورد حس و حالشان گفت و گو کنم.
کمی که به سمت صف های نماز حرکت کردم بانوی با وقاری درحال دعا خواندن بود. از او خواستم تا از حال و هوای خود در این روز عزیز برایم صحبت کند. مانند کسی که دل شکسته بود به چشمانم نگاه کرد و سکوتش را شکست: یک ماه را به عبادت گذراندم تا مورد رحمت خدا قرار بگیرم و گناهانم آمرزیده شود. امیدوارم که سال دیگر هم فرصت ورود به این ماه مبارک را پیدا کنم و از رحمت خداوند بزرگ بی بهره نمانم.
دختری که از خادمان برگزاری مراسم بود با چهره ای خندان و مهربان از دلتنگی اش برای مهمانی خدا گفت و این خداحافظی را سخت ترین خداحافظی عمرش دانست. با مهربانی حس و حال عجیبش را به خاطر پایان ماه مبارک برایم شرح داد و گفت: حس عجیبی دارم. هم خوشحال هستم و هم ناراحت، خوشحال از اینکه عید بندگی فرا رسیده است و ناراحت از اینکه قطار مهمانی پر از محبت خدا در ایستگاه آخر ایستاده و مسافرانش را پیاده می کند. هر سال برای رسیدن به ماه رمضان لحظه شماری میکنم اما حالا وقت خداحافظی است.
با بغضی در گلویش ادامه داد: از خدا میخواهم که دعا برای آرامش و آسایش مردم غزه را در این لحظات پایانی مهمانی اش از من قبول کند و سال آینده مردم این کشور مظلوم، نماز عید فطر را در کنار برادران و خواهرانشان و در صلحی مطلق برگزار کنند.
دخترکی که امسال برای اولین بار روزه میگرفت در کنار مادرش به آرامی نشسته و منتظر برگزاری نماز بود کنارش ایستادم و به او گفتم از این که ماه رمضان تمام شد چه حسی داری؟ به سرعت به من جواب داد و بیان کرد: امسال اولین سالی است که من روزه گرفته ام یعنی روزه اولی هستم و خیلی خوشحالم که توانستم کل این ماه عزیز را روزه بگیرم و عبادت کنم. من از این که ماه رحمت خداوند بزرگ در حال تمام شدن است بسیار ناراحتم و آرزو میکنم که سال بعد نماز عید فطر را در کنار آقا امام زمان (عج) بخوانیم و سال جدید سال ظهور حضرت باشد.
مهنا دختر خوش برخورد و از عکاسان مراسم بود که با آرامش خاصی به من گفت: خوشحال هستم که دوباره صدای «اللهم اهل الکبریاء والعظمه» را می شنوم، این برای من معنی واقعی زندگی کردن است. عید فطر فرا رسیده است و همه مسلمانان در صفوف نماز وحدت خود را به تمام جهانیان ثابت میکنند و یادآور میشوند که در هر شرایطی پای اعتقادات خود ایستاده اند.
با چهره ای پر از عشق به همه ما یاد آوری کرد که این مهمانی پر برکت و رحمت به پایان رسیده و ما از ماه بخشش خداوند فاصله گرفتیم و چقدر خوب میشد که این ماه الگویی برای تک تک ما باشد تا در تمام لحظات به یاد خداوند بزرگ باشیم.
ناگهان یاد حرف مهنا افتادم که گفت دلم برای صدای «اللهم اهل الکبریاء و العظمه» تنگ شده بود. بله واقعا دل من هم برای شنیدن این صدا از پشت بلند گوها در صفوف نمازگزاران تنگ شده بود. زمانی که به خدا میگوییم «اللهم به حق هذا الیوم» یعنی او را به عید فطرش قسم میدهیم که ما را در پایان این ماه و بر روی سجاده هایمان ببخشد چرا که ما پشت و پناهی جز او نداریم.
گزیده ای از تصاویر حضور مردم شهرستان های غرب استان تهران در نماز عید سعید فطر:
اسلامشهر :
رباط کریم :
شهریار :
شهرقدس :
نسیم شهر :
صفادشت :
انتهای پیام
نظرات