در نقدها و بررسیها، این احتمال مطرح شده که رمان «کیمیاگر» پائولو کوئیلو تحت تاثیر یا با اقتباس از داستانی در دفتر ششم مثنوی معنوی، اثر مولوی نوشته شده باشد. هر چند پائولو کوئیلو خود تاثیرگیریاش را از مثنوی نفی نمیکند، اما ادعا میکند این رمان را با الهام از داستانی در هزار و یک شب ترجمه خورخه لوئیس بورخس با نام قصه دو رویابین نوشته است که شاید خود الهامبخش مولوی بوده است.
پائولو کوئیلو در جوانی در هیئت یک هیپی در سفری که به ایران داشته، در محضر عارفی به نام ضیاءالدین مولوی که آرامگاه وی در گورستان ظهیرالدوله در دربند تجریش قرار دارد، با اندیشهها و افکار مولانا و به احتمال زیاد با این داستان مولوی آشنایی پیدا کرد.
در سال ۱۳۷۰ کاظم بلوچی با اقتباس از این داستان مولوی فیلم نمایش تلویزیونی با نام «حکایت آن مرد که خواب دید» را ساخت که در همان سالها به نمایش درآمد منتقدی به نام نیراو بات ادعا میکند که این داستان از یک افسانه انگلیسی به نام «دستفروش سوافهام» گرفته شده باشد که لئو پروتز نیز در داستان «شبی در زیر پل سنگی» و خورخه لوئیس بورخس در قصه «دو رویابین» از آن الهام گرفتهاند.
در مواردی «کیمیاگر» با شازده کوچولو اثر سنت اگزوپری مقایسه شده که در آن، شازده کوچولو سیاره کوچکش را به دنبال کشف چیزهای بزرگتر رها میکند و در پایان پی میبرد که گنج واقعی در سیاره خودش است. شباهتهای زیادی هم بین «کیمیاگر» و رمان «سیذارتا» اثر هرمان هسه وجود دارد. گاهی هم این رمان با داستان «پسر گمشده انجیل» نیز مقایسه میشود.
در خلاصه این داستان آمده است «این رمان درباره چوپانی اسپانیایی به نام سانتیاگو است که در رویای خود، محل گنجی مدفون را در حوالی اهرام مصر مشاهده میکند و به قصد تحقق بخشیدن به این رویای صادقه که آن را افسانه شخصی خود میخواند، وطنش، آندلس را رها میکند و رهسپار صحرای آفریقا میشود».
انتهای پیام
نظرات