به گزارش ایسنا، بصیرت نوشت: نظرسنجیها و تحقیقاتی که این روزها، در آستانه برگزاری انتخابات پارلمانی اروپا در قاره سبز صورت میگیرد، به وضوح بیانگر شکاف نسلها و عبور رسمی جوانان و حتی میانسالان اروپایی از ارزشهای ادعایی سالهای ابتدایی شکل گیری اتحادیه اروپاست. بر همین اساس، بحرانهای جاری در اروپای واحد به اندازهای عمیق و برجسته شده که جایی برای تمرکز افکار عمومی بر روی نهادگرایی ادعایی غرب باقی نگذاشته و نمادهایی مانند پیمان شنگن، واحد پول یورو، پیمانهای مالی واحد اروپایی و .. بیش از پیش در میان آنها به چالش کشیده شده است. مواردی که در گذشتهای نه چندان دور، حکم یک ارزش را در میان ملتها و بازیگران اروپایی داشت اکنون تبدیل به یک ضد ارزش یا در بهترین حالت، مسئله ممتنع شده است.
بر اساس نظرسنجی اختصاصی یورونیوز، شهروندان اتحادیه اروپا خواستار آن هستند که این اتحادیه نقش قویتری در امور بینالملل داشته باشد؛ با این وجود این هدف را به عنوان اولویت اصلی خود در نظر نمیگیرند. انتخابات پارلمان اروپا قرار است طی روزهای ۶ تا ۹ ژوئن برگزار شود و در این نظرسنجی که در آستانه این انتخابات و با همکاری موسسه ایپسوس انجام شد، حدود ۲۶ هزار پاسخ دهنده از ۱۸ کشور عضو این اتحادیه شرکت کردند. یافتههای این نظرسنجی نشان داد که ۴۰ درصد از اروپاییها «تقویت نقش جهانی» این اتحادیه را برای خود یک «اولویت» میدانند در حالی که ۴۲ درصد معتقدند اگرچه این موضوع مهم است، اما اولویت آنها نیست. ۱۸ درصد از پاسخ دهندگان نیز چنین چیزی را یک هدف «ثانویه» برای آینده اتحادیه میدانستند
این نتیجه در حالی حاصل شده که وقوع بحرانهای بینالمللی متوالی از جمله همهگیری ویروس کرونا، تهاجم تمام عیار روسیه به اوکراین و جنگ غزه باعث شده است اتحادیه اروپا حضور برجستهتری در سطح بینالملل از جمله در گفتگوها و تصمیمگیریهای چندجانبه داشته باشد. اما این حضور برجسته، نه در راستای مواجهه با بحرانهای جهانی، بلکه در راستای تقویت آنها بوده است! به عبارت بهتر، اروپای واحد به جای انکه نقش یک بازیگر بازدارنده در برابر بحرانهای جهانی را ایفا کند، تبدیل به متغیری وابسته به واشنگتن و تل آویو شده و همین مسئله، نقش آن را در وقوع و استمرار بحرانها ومنازعات جهانی پررنگ ساخته است.
چالشهای فرامرزی علیه اروپا
چالشهایی مانند تغییرات آبوهوایی، بحران مهاجرت، گسترش اخبار جعلی و رشد روزافزون استفاده از هوش مصنوعی نیز که همگی چالشهایی فرامرزی محسوب میشوند نیز این دیدگاه را تقویت کرده که اتحادیه اروپا نه میتواند تحولات قرن ۲۱ را به تنهایی مدیریت کند و نه میتواند در حاشیه بماند. این همان دوگانگی و پارادوکسی است که اروپاییان شدیدا در آن گرفتار شده و ظاهرا، چارهای نیز در این خصوص وجود ندارد! بهتر است بگوییم اروپاییان بر اساس عملکرد نامتقارن و نامتوازن خود به نقطهای رسیده اندکه اتخاذ هر گونه رویکرد و تصمیمی از سوی آنها، منتج به گذار به وضعیتی بهتر نخواهد شد!
اورزولا فون در لاین، رئیس کمییسون اروپا نیز در آغاز فعالیتش در این مقام وعده داده بود که در دوران فعالیتش، این اتحادیه در صحنه جهانی حرف بیشتری برای گفتن داشته باشد. او در سال ۲۰۱۹ گفت: «ما برای پیشبرد ارزشهای خود، در اتحادها و ائتلافها سرمایهگذاری خواهیم کرد. ما از طریق تجارت آزاد و منصفانه، از منافع اروپا حمایت خواهیم کرد. ما شرکای خود را از طریق همکاری تقویت خواهیم کرد، زیرا شرکای قوی اروپا را نیز قوی میکنند.»
به نظر میرسد پنج سال پس از بیان این سخنان، شاهد تحقق برعکس آن هستیم! فراموش نکنیم که در جریان جنگ اوکراین، فن در لاین از افرادی بودکه به جای تنش زدایی میان روسیه و اوکراین، تبدیل به بازوی عملیاتی آمریکا در جنگ شد، تا جایی که بازیگرانی مانند برلین و پاریس به صورتی خودخواسته و عامدانه وارد معادلات مستقیم نبرد با مسکو شدند. در حال حاضر، بسیاری از جوانان اروپایی این سوال مهم را از خود میپرسند که نقش کشورهایشان در مواجهه با بحرانهایی که قاره سبز را تهدید میکند چیست؟ آیا واقعا ماهیت بحرانهای جهانی از سوی اروپاییان درک میشود یا خیر؟! به نظر میرسد پاسخ این سوال منفی باشد! بازی در زمین آمریکا و رژیم صهیونیستی به اندازهای به دغدغه مهم اروپاییان تبدیل شده که جایی برای تفکر منطقی آنها در قبال بحرانهای جاری در نظام بین الملل باقی نگذاشته است!
چه کشورهایی از نهادگرایی اروپایی استقبال میکنند؟
نتایج این نظرسنجی همچنین نشان داد که پرتغالیها سرسختترین طرفداران تقویت نقش اتحادیه اروپا در جهان هستند و به همین دلیل ۵۶ درصد از پاسخگویان به این نظرسنجی در این کشور، چنین هدفی را یک «اولویت» دانستند. پس از این کشور نیز بلغارستان (۵۰ درصد) و اسپانیا (۴۹ درصد) قرار داشتند. بر اساس دادههای این نظرسنجی، بیشترین افرادی که به این هدف به عنوان یک هدف «ثانویه» مینگریستند نیز در لهستان (۲۸ درصد)، رومانی (۲۵ درصد) و فرانسه (۲۱ درصد) زندگی میکردند. فرانسویها در حالی این هدف را «ثانویه» میدانند که کشورشان دارای کرسی دائمی در شورای امنیت سازمان ملل است.
این مسئله نشان میدهد که کشورهای اروپای شرقی و غربی در یک نقطه به یکدیگر نزدیک شده اند:اینکه نهادگرایی جاری در اروپا، تا کنون ثمرهای به همراه نداشته است. در مجارستان، جایی که نخستوزیر ویکتور اوربان به دنبال جدایی از بروکسل در موضوعات مرتبط با سیاست خارجی است، اکثریت ۵۵ درصدی پاسخ دهندگان تقویت نقش جهانی این اتحادیه را «مهم، اما نه اولویت» توصیف کردند که بالاترین درصد برای این پاسخ بود.
رویکرد خاص ملی گرایان افراطی در نظرسنجیها
آنهایی که خود را حامی یکی از چهار حزب «طرفدار اتحادیه اروپا» معرفی کردند نیز با توجه به نزدیک بودن زمان انتخابات پارلمانی این اتحادیه، به دنبال تقویت نقش بینالمللی آن بودند و آن را یک «اولویت» میدانستند. دادههای به دست آمده در این موضوع نیز به این شرح است: حامیان حزب مردم اروپا ۵۰ درصد، حامیان سوسیالیستها و دموکراتها ۵۰ درصد، لیبرالهای عضو حزب بازسازی اروپا (Renew Europe) ۵۱ درصد و درنهایت سبزها ۴۷ درصد. این موضوع در میان پاسخ دهندگان طرفدار گروههای راست افراطی پارلمان از اقبال کمتری برخوردار بود؛ یعنی ۳۵ درصد در میان طرفداران گروه پارلمانی محافظهکاران و اصلاحطلبان اروپایی (ECR) و ۲۵ درصد در میان طرفداران گروه پارلمانی هویت و دموکراسی (ID). در مجموع نیز در میان ۱۰ موضوعی که از سوی موسسه ایپسوس به نظرسنجی گذاشته شد، گزینه تقویت نفوذ جهانی اتحادیه اروپا در رتبه «هشتم» گرفت که کمی بالاتر از کمک به اوکراین و حمایت از اقلیتها بود.
انتهای پیام
نظرات