در کار خیر حاجت هیج استخاره نیست؛ صبحی که با این جمله به پیوستی از لبخندی عمیق و محکم آغاز شد غبار میتکانید از دلهایی که شاید ذرهای تردید برای حضور در آن رخنه کرده بود، حجت تمام شده بود و حال باید بند پوتینهایمان را محکمتر از قبل بسته و پا در این میدان میگذاشتیم، میدانی که هر رای در آن برابری میکرد با قطرهای از خون یک شهید جان فدا برای وطن.
رهبر ما کلام آغاز کرد و پندی داد و مانند همیشه شد نقشه راهی؛ پیشی بگیرید در کارهای نیک فرصت را مغتنم شمارده و هر چه زودتر از آن استفاده کنید که امروز چشم بسیاری از مردم دنیا به ایران است و این حضور مُهر تاییدی است بر پویایی مردمان ایران عزیز ما و سربلندی خاک پاک کشورمان؛ ساعت ۸ صبح است و آغاز رای گیری، مردم اما از عقربهها هم پیشی گرفتند، مشق خود را خوب بلدند آنها میدانند که برای پای کار ایران بودن عقربهها که هیچ باید از آفتاب هم پیشی گرفت، طلوع را زودتر رقم زد و نور را بیرون کشید.
صف عظیم مردم ساعتها قبل از شروع رای گیری شکوه پابرجایی است که تا تاریخ تاریخ است بر یادها جاودانه خواهد شد، مردم ما در این سالها به تجربه آموختند که چگونه پشت حیله دشمن را شکسته و با اقتدار به جنگ رو در رو با او بایستند و در التهابها آب سردی باشند بر پیکره سر تا پا آتش آن، از تب سرد موجهای خزر تا خلیجی که فارس بوده و هست، همگی پای در رکاب برای ایران آمده بودند.
گلستان رنگین ما نیز از این قاعده مستثنی نیست، سرزمین وحدت و غیرت خودنمایی میکند بر آستان جانانِ ایران. اینجا مردمان فارس و ترکمن در رقابتی برادرانه دُرِّ گران وطن پرستی را روی سر نهاده و پای کوبان رقص شادی میکنند از همت و همیتی که برای وطن دارند.
نگارستان ما در اولین ساعات آغاز این حرکت ملی برترین استان کشور در حضور پرشور مردمی در پای صندوقهای رای شناخته شد، شوری که همراه با شعور حماسهای رقم زد به یاد ماندنی و باعث شد نام گلستان تا انتهای این جشن ملی جزء اولینهای کشور درخشیده و خودنمایی کند؛ در میان مردم که قدم میزدی سن و سال و پوشش و رنگ و زبان مانع از همدلی نمیشد، پیوند میان ما عمیقتر از آنی است که ریشههایش گسسته شود، پیوندی به درازای عمر ایران عزیز ما؛ حب وطن است وجه اشتراک ما، نام وطن است بر زبان ما، پرچم سه رنگی است سایهی سر ما.
لبخند بر چهرههای مردم نقشی بود پدیدار اما در دل شاید گرهای کمی آن گوشهترها منتظر بود تا با دستی گشوده شود، امید مردمان ما اول خداست و بعد امام زمانی که سایه بانی محکم است و دژی مستحکم همت مسئولین نیز طلبی است مُبرهَن، مادری طالب شغلی بود در خور برای فرزند عزیزش، پیرمردی پینه بر دست دنبال راهی بود برای رونق زمینش، در این میان جوانان امیدوار به تغییر به رویش یک به یک گزینهها را پر میکردند و برگههای رای را تا کرده و با بسم الله از عمق جان روانه صندوقی میکردند که حالا صندوقچه آرزوی یک ملتی بود و راز دار مردمی که هر کدام با امید به باز شدن گره ای، گشوده شدن راهی و فتح بابی رایهایشان را حواله آن میکردند.
هر کدام از این آرا در ذهن ما قطره خون شهیدی است واجب الاحترام که باید سرمهی چشمان مسئولینی شود که انتخاب این مردمند، رای اولیهایی که امسال به نیابت از رفقای شهیدشان حضور یافتند، رای اولیهایی که آینده ایران را روشن میبینند و خود را سهیم در آنچه باید سرنوشت کشور باشد، کشوری که در نگاه آنان عزت است و غیرت است و شرف و قرار است سالیانی در محضر آن مشق وطن پرستی کنند و همچون پدر شهیدمان حاج قاسم مرد میدان آن باشند.
حوزههای رای میزبان جانبازانی بود که جان بر کف در روزهای دشوار، زخمی سربلند دورانها شدند و امروز برای تپیدن قلب ایران عزیز با هر رای خود خونی تازه جاری کردند در رگ امید کشورشان، دل ایران تا ابد برای تپش، نیازمند مردمانی است که چون امروز دست بر زانو گرفته و با یا علی پا در عرصه بِه روزی آن گذاشتند؛ این مردم اما کمی گلایه دارند باید نازشان را کشید، دل به دلشان داد و قفل نگاهشان را باز کرد و تماشای دوردستهای سرسبز را به آنها هدیه داد و دلشان را گرم کرد و سفرههایشان را رونق داد.
انتهای پیام
نظرات