«حسین مسرّت» در گفتوگو با ایسنا، راجع به وجوه مشخصهی یزدیها، اظهار میکند: یزدی ها در ادوار گوناگون تاریخ، آن چنان که در نزد اهل قلم هم آمده و آنچه معروف است، مردمی «مقتصد» بودند البته این «مقتصد بودن» به معنی «خسیس بودن» نیست چرا که یزدیها مثلاً در مسافرت «پول خرج کن ترین» ها هستند.
وی با اشاره به ضرب المثل معروف «حساب به دینار، بخشش به خروار»، میگوید: در واقع یزدیها به این دلیل «مقتصد» هستند که قدر چیزی که دارند را خوب میدانند و شاید بتوان این موضوع را نهادینه شدن این باور در یزدیها که وقتی آب را با مشقت مثلاً با حفر چاه چهل گز(چهل متری) درمیآورند، قدر همین آب را میدانستند، مرتبط دانست.
وی ادامه میدهد: شاید به همین دلیل نیز باشد که بزرگترین ثروتمندان و تجار ایران و بعضاً در برخی کشورهای دیگر نیز یزدی هستند چرا که اقتصاد به معنی «قدر چیزی را دانستن» در آنها نهادینه شده است.
مسرت با بیان این که ویژگی «مقتصد بودن» یزدیها باعث شده تا آنها قانع نیز تربیت شوند، تصریح میکند: طبعاً مردم هر منطقه و شهری را با ویژگیها، رفتارها و کنشهای غالب مردمانش میشناسند و آنچه در در یزد غالب است، سازگاری با طبیعت و تلاشی است که نتیجهی آن مثلاً حفر قناتی به طول ۶۰ کیلومتر توسط سه نسل برای تامین آب مورد نیاز نسلهای بعدی آنهم شاید یه اندازه شیر سماور است.
وی بیان میکند: البته قناتهایی با آب بیشتر نیز در یزد وجود داشته و دارد ولی یزدیها حتی به همین اندازه کم آب هم قانع بودند و در واقع یزدیها از همین کوچکها شروع کردند و به موفقیتهای بعدیشان دست یافتهاند.
این پژوهشگر استان، «پشتکار، قناعت و سخت کوشی» مردم یزد را عامل موفقیت آنها در طول ادوار میداند و میگوید: «یزد، بندری سرسبز بر ساحل کویر» است به طوری که از دوره صفویه به این طرف، بار باراندازهای ایران به جای این که در بندرهای جنوب خالی شود، در یزد خالی میشد.
به گفته وی، انبوه کاروانسراهای یزد به گونهای بوده که بار از سراسر ایران و دیگر کشورها (مانند ادویه هند) به یزد آورده و به دلیل وجود تجّار قوی که داشت ، از اینجا پخش میشد.
وی در این باره میگوید: وقتی در یک کوچه، پنج تا کاروانسرا هست و هر کاروانسرا حدود ۱۰۰ حُجره دارد، دلیلی داشته و این حجم کاروانسرا به دلیل نیاز آن دوران ساخته شده است که اینها دلیلی بر وجود کارهای تجاری بزرگ در مسیر یزد بوده است.
مسرت در ادامه یزد را یکی از مسیرهای جانبی جاده معروف ابریشم برمیشمارد و میگوید: اگر در دوره پهلوی اول به ویژه از سال ۱۳۱۲، نخستین کارخانه نساجی به نام اقبال و سپس در سال ۱۳۱۴، دومین کارخانه نساجی درخشان و بعداً هراتی و سایر واحدهای نساجی در یزد ایجاد میشود، به این دلیل بود که در آن زمان، یزد قطب نساجی کشور محسوب میشد و ابریشم از استرآباد به یزد میآمد و بافته میشد.
وی با اشاره به این که بهترین حنای جهان مربوط به یزد است ولی هیچ مادهای از آن برای یزد نیست، تصریح کرد: مکانی یزد به نام کوچهی مازاریها وجود دارد که زمانی ۴۰ مازاری(حناسابی) و اکنون ۲۰ مازاری در آن مستقر است. برگ حنا و تخم آن از بم و نرماشیر به یزد میآید و در این مازاریها به حنا تبدیل و به آذربایجان، روسیه، تایلند و ایتالیا صادر میشود؛ قرنهاست یزدیها این کار را انجام میدهند و این ناشی از قدرت هوشمندی و اقتصادی آنهاست.
وی این که در بسیاری از مناطق خشک کشور سکونت مردم فقط به اندازهی ظرفیت آب در اختیارشان است ولی جمعیت یزد طی ادوار مختلف بیش از میزان آب آن شده را یک هوشمندی از سوی یزدیها میداند.
وی یکی دیگر از ویژگیهایی که یزدی ها در همه جای ایران به آن معروف هستند را جنبهی درستکاری و امین بودن مردم یزد ذکر میکند و میگوید: سالیان سال به ویژه در دورهی پهلوی که چک و سفته تازه مطرح شد، وقتی که بازرگان و کسبهی یزدی به تهران میرفتند و هنگام پرداخت هزینه میگفتند: «ما یزدی هستیم»، طرفهای تهرانی میگفتند: «برو یزد و بعد پول را بفرست» یا وقتی یک یزدی با لهجهی خود میگفت: «پولی یا چکی همراهم نیست» حتی اگر برای روستاهای یزد هم بود، میگفتند: «برگرد یزد و از آنجا پول را بفرست» در حالی که به خریداران شهرهای دیگر میگفتند: «حساب کن و بعد برو.»
وی ادامه میدهد: نمونه یکی از بارزترین و سالمترین این روحیات در شخصی به نام «آقا سید حسن کرباسی» از بازاریان معتمد بود که مثلاً ساعت ۱۱، یک دفعه مغازهاش را می بست و میگفت: «من به اندازهی امروزم فروش کردم، بقیهی مغازهدارها هم باید کسب کنند.» یا این که مشتری خود را به مغازه همکارانش برای خرید از آنها میفرستاد.
وی دینداری و درستکاری یزدیها را مختص زمان خاصی نمیداند و در این باره اظهار میکند: نام «یزد» از «ایزد» یا بنا به برخی منابع از فرشتهای به نام «یَزِت» گرفته شده است.
مسرت به ملقب شدن یزد به دارالعباده نیز اشاره و عنوان میکند: وقتی حاکم سلجوقی، حاکم دیلمی را برکنار می کند؛ حاکم دیلمی میگوید: من را یک جایی بفرستید که به عبادت مشغول شوم و حاکم سلجوقی میگوید: «مردم یزد مردم خداجویی هستند. برو یزد که یزد بشود دارالعباد تو.» و یزد بعد از به دارالعباده آن ملقب میشود هرچند که یزد در طول تاریخ، دارالعباده بوده است.
این محقق یزدی سیاست تبدیل یزد به شهری صنعتی را اشتباه میداند و با اشاره به تبعات فرهنگی آن از جمله مهاجرت افراد غیربومی و آسیبهای ناشی از آن و سبک و سیاق مردمان اصیل این دیار، میگوید: البته برخی عوامل کلی دیگر مانند تجمل گرایی و فضای مجازی نیز در تغییر سبک زندگی یزدیها موثر بوده است.
انتهای پیام
نظرات