مردم شیراز به آرامش معروف هستند. به حریص نبودن. به شاد بودن با حداقل امکانات و به گذشت و بخشش و صبوری و خیلی از خصلتهای نیک دیگر. آنها از محبوبیت زیادی بین مردم سایر نقاط نیز برخوردارند، به دلیل همین خصلتها.
اما آیا آنها حاضرند دوباره پا به میدان انتخابات بگذارند؟ با وجود تمام گلایهمندیها نسبت به آنچه در سالهای اخیر دیدهاند، باز هم میآیند؟ با اکثریت قریب به اتفاق آنها که صحبت میکنیم، مشاهده میشود شیرازیها به دنبال یک تغییر اساسی هستند و نمیخواهند به عقب برگردند.
*حرف تازه
رضا ۳۷ ساله است و در یک کارگاه تولید تابلو برق کار میکند. در این سن و سال، هنوز نتوانسته ازدواج کند، خانه و ماشینی هم ندارد. از شغل و حقوقی که میگیرد راضی است، تا همین یک ماه پیش هم تصمیمی برای شرکت در انتخابات نداشته است. اما به طور اتفاقی پای صحبتهای دو نفر از نامزدها نشسته و میخواهد برود تا به همان ۲ نفر رای بدهد.
او میگوید: «حرفهایی از این دو شنیدم که برایم تازگی داشت. شاید هیچ شانسی هم برای پیروزی در انتخابات نداشته باشند، اما دوست دارم به آنها رای بدهم. میدانم قرار نیست با رای دادن من، معجزهای در ۴ سال آینده اتفاق بیفتد، اما رای ندادن هم دردی را از من دوا نمیکند.»
*اعتماد به همکاران
بابک، پزشک ۴۹ سالهای است که به گفته خودش، از هر نظر در رفاه به سر میبرد. با این وجود، از منتقدان جدی وضع موجود است و دیدن وضع زندگی مردم آزارش میدهد. او نگاهی بسیار منفی و حتی افراطی به اوضاع جامعه دارد. با این وجود، به یک دلیل پای صندوق رای میآید. برخی از همکاران او، نامزد انتخابات هستند و بابک به سلامت، پاکدستی و روشنفکر بودن آنها اعتماد کامل دارد.
او می گوید: «فکر میکنم اگر همه شبیه این چند پزشکِ اخلاقمدار و باسواد بودند، بهترین کشور جهان میشدیم.»
*وظیفه شرعی
محسن، شغل رسمی دولتی دارد. او در دفتر یکی از مدیران استانی مشغول به کار است. امنیت شغلی دارد، خانه و ماشین دارد اما به گفته خودش، او هم دغدغههای خاص خودش را دارد.
وقتی از او درباره انتخابات میپرسم، میگوید: «رای میدهم. وظیفه شرعی من است. هیچکسی هم من را مجبور نکرده است. در تمام انتخابات گذشته شرکت کردهام، بدون اینکه کسی توصیهای به من کرده باشد و یا بعد از انتخابات من را بازخواست کند. اعتقاد دارم باید رای بدهم و تاکنون درباره ۳ کاندیدا هم به جمع بندی نهایی رسیدهام.»
*رضایت از زندگی
رضا در یک ارگان دولتی کار میکند. ۵۰ ساله است و قرارداد پیمانکاری دارد. در منزل اجارهای زندگی میکند، خودروی پراید دارد، متاهل است و از زندگی راضی.
او در پاسخ به سوال در خصوص انتخابات، درنگ نمیکند: «رای میدهم. همیشه رای دادهام. من یک آدم خنثی هستم و کاری ندارم بقیه چه میگویند. به طور خودکار، طرفدار طیف اصولگرا هستم و همیشه به کاندیداهای این جناح رای دادهام.»
وقتی دلیل رضایتش از اوضاع را میپرسم، جواب میدهد: «از کودکی یاد گرفتهام از شادیهای کوچک لذت ببرم. سطح توقعاتم را پایین نگه داشتهام و هیچوقت برای رسیدن به پول یا جایگاه خاصی، زور نزدهام. خیلی چیزها را به دلیل همین روحیاتم از دست دادهام، اما حسرتشان را نمیخورم. نمیگویم از مسئولان راضی هستم! از شیوه زندگی خودم راضی هستم.»
*حذف تبصرههای فساد آفرین
پیمان، دانشجو و ۲۱ ساله است. علوم سیاسی میخواند و خود را یک منتقد افراطی مجلس فعلی میداند. علیرغم جوانی، بسیار پخته صحبت میکند و اطلاعات زیادی در خصوص مسائل روز جامعه دارد. با این حال، کاندیدایی با برنامه عملیاتی ندیده است، اما رای میدهد و میگوید: «رای میدهم، چون کشورم به رای من نیاز دارد. اما نه به نمایندگان فعلی، نه به هر آنکه در گذشته نماینده مجلس بوده است، رای نمیدهم. میخواهم ببینم چه کسی کمتر از همه رای میآورد، به همان شخص رای میدهم.»
او در خصوص ویژگیهای نماینده اصلح میگوید: «کسی که میخواهد به مجلس برود، باید حداقل شرح وظایف یک نماینده مجلس را بداند. وظیفه نماینده مجلس، ساخت جاده و ورزشگاه و درمانگاه که نیست. او باید قانونهای بد را حذف کند، قوانین مفید را اضافه کند و تبصرههای فسادآفرین را بردارد. همین.»
*دلتنگی برای صندوق رای!
بهروز، کارمند بازنشسته بانک است. ۶۶ سال سن دارد و حقوقی که میگیرد، بالاتر از میانگین جامعه است. پیش از انقلاب، مدت ۱۵ روز را در زندان سپری کرده است و از علاقمندان همیشگی انقلاب بوده است. توفیق حضور در جبهه نصیبش نشده است اما یک عمر، حامی نظام جمهوری اسلامی بوده است.
با این حال، در چند سال اخیر دچار دلسردی خاصی شده اما میگوید: «احساس بدی داشتم. شیوع کرونا هم مزید بر علت شده بود تا دچار افسردگی مقطعی شوم. واقعا انگیزهای برای رفتن پای صندوق نداشتم. اگر اوضاع نسبت به قبل از آن بدتر نشده باشد، بهتر هم نشده است.»
در پاسخ به این سوال که پس چرا میخواهد این بار پای صندوق برود؟ توضیح جالبی میدهد: «دلم برای رای دادن تنگ شده است. از طرفی وقتم آزاد است و از دو هفته قبل، پیگیر اخبار هستم. در یک هفته اخیر هم از گوشه و کنار سعی کردهام تحقیق کنم و کاندیداهای خودم را هم پیدا کردهام. از یکی دو نفرشان شناخت قبلی داشتم. رای میدهم و امیدوار هستم به تغییر.»
*نشانهای از تمدن
اینها مشتی نمونه خروار است از اعتماد دوباره بخش زیادی از مردم به صندوق رای. شکی نیست که بخشی از مردم هم به دلایل قابل احترامشان، علاقهای به رای دادن ندارند. کسی نمیتواند دیگری را به دلیل استفاده یا عدم استفاده از این حق، محکوم کند. این نشانه یک جامعه متمدن و آزاد است که رو به جلو حرکت میکند.
اما اگر به گذشته رجوع و خاطرات را مرور کنیم، به یاد انتخابات پرشور دهههای گذشته که میافتیم، میبینیم حالمان با انتخابات، خوبتر میشود. پس در این چند ساعت باقیمانده، راضی کردن هر نفر برای حضور در انتخابات، یک گام رو به جلو برای رسیدن به حال خوب است.
انتهای پیام
نظرات