نتایج تحقیق اخیر دانشگاه کارولینای شمالی در چپلهیل نشان میدهد که این موضوع واقعیت دارد. کارشناسان با تجزیهوتحلیل واکنشها به حالات عاطفی چهره، درک جدیدی از نحوه تجربه ما از جهان باز کردهاند. این تحقیق نشان میدهد که پیشینه فرهنگی ما و زبانی که با آن سخن میگوییم، نحوه درک ما از احساساتی مانند خشم و انزجار را شکل میدهد.
محققان قصد داشتند دریابند که فرهنگ و زبان چگونه بر تفسیر حالات احساسی چهره تأثیر میگذارد. آنان دو گروه چینیها و سفیدپوستان آمریکایی را مورد مطالعه قرار دادند.
چینیها و سفیدپوستان آمریکایی قبل از دیدن عکسهایی از چهرههای خشم و انزجار، افراد یا کلمات مرتبط با آن احساسات (خشم، انزجار) یا کلمات خنثی را خطاب قرار دادند.
در حالی که شرکتکنندگان به چهرهها نگاه میکردند، محققان با استفاده از اسکنر مغز (fMRI) بررسی کردند که کدام قسمتهای مغزشان با هم کار میکرد. هدف این بود که مشخص شود آیا کلماتی که میگویند، واکنش مغزشان به چهرهها را تغییر میدهد و آیا این مورد بین این دو گروه متفاوت است یا خیر.
وقتی شرکتکنندگان چینی «انزجار» را دیدند، بخشی از مغزشان که مسئول درک کلمات بود (شکنج پیشانی تحتانی) با سایر بخشهای درگیر در دیدن، درک معنا و تعاملات اجتماعی ارتباط کمتری پیدا کرد که نشان میدهد، مغز آنان روی ایجاد یک واکنش متمرکز نبوده است.
جالب اینجاست که این تاثیر در شرکتکنندگان سفیدپوست آمریکایی دیده نشد. مغز آنان برای ایجاد یک پاسخ فوری به سختی کار کرد.
هنگامی که تصاویر خشم نشان داده شد، شرکتکنندگان چینی و آمریکایی سفیدپوست به اندازه «انزجار»، کاهش ارتباطات مغزی را نشان ندادند که نشان میدهد، «خشم» بهطور متفاوتی نسبت به «انزجار» باعث پردازش عاطفی میشود.
پاسخهای مختلف مغز به «خشم» و «انزجار» به روشهای متفاوتی که این احساسات در مغز مدیریت میشوند، احتمالا به معانی متفاوت آنها در فرهنگها اشاره دارد.
در حالی که به نظر میرسید «انزجار» پردازش اطلاعات را در شرکتکنندگان چینی مختل میکند، «خشم» همان تأثیر را نداشت. از این رو، «خشم» ممکن است بهطور جهانی بیشتر به رسمیت شناخته شود و در میان فرهنگها پردازش شود، یا ممکن است معنای آن بین فرهنگهای چینی و آمریکایی به اندازه «انزجار» متفاوت نباشد.
بیایید بررسی کنیم که چگونه پیشینه فرهنگی ما بر نحوه تجربه و ابراز احساسات ما تأثیر میگذارد؛ دو فرد برای یک مورد مشابه واکنش مشابه ندارند و ممکن است فردی نتیجه را آشکارا نشان ندهد.
خشم بهعنوان ابزار قدرتمندی برای بقا عمل میکند و این به نشان دادن نارضایتی یا تهدید، جلوگیری از تهاجم و ترویج همکاری در گروهها کمک کرد. به همین دلیل است که ما برخی از جنبههای شناخته شده خشم، مانند حالت چهره را داریم.
بهعنوان مثال، وقتی فردی با ابروی درهم، مشتهای گره کرده یا صدای بلند شده (و عبارات رایج عصبانیت) را میبیند، سیگنالی واضح است. این شناخت غریزی خشم به افراد کمک میکند تا از تعارض و پرخاشگری دوری و همزیستی مسالمتآمیز را ترویج کنند.
روشی که مردم انزجار را تجربه و درک میکنند در سراسر جهان یکسان نیست؛ این تفاوت را میتوان به عوامل متعددی از جمله زبان، هنجارهای فرهنگی و حتی نحوه پردازش اطلاعات توسط مغز ردیابی کرد.
نتایج تحقیقات نشان میدهد که معادل مستقیمی برای کلمه انگلیسی «انزجار» در فلسفههای سنتی چینی وجود ندارد. این مورد نشان میدهد که از نظر تاریخی، انزجار در این فرهنگها در مقایسه با فرهنگهای غربی مفهوم مهمی نبوده است.
در دنیایی که بهطور فزایندهای به هم مرتبط میشویم، درک اینکه چگونه تفاوتهای فرهنگی بر نحوه درک ما از حالات چهره عاطفی تأثیر میگذارد، برای یکپارچگی اجتماعی بسیار مهم است. این دانش میتواند به پر کردن شکافهای فرهنگی، ترویج هماهنگی و احترام متقابل بین مردم از سراسر جهان کمک کند.
دکتر کریستن لیندکوئیست، متخصص علوم اعصاب در دانشگاه کارولینای شمالی و یکی از محققان این تحقیق گفت: یافتههای ما به شواهد فزایندهای کمک میکند که حالات عاطفی چهره بهطور جهانی تولید و درک نمیشوند.
دانستن اینکه چگونه فرهنگ و زبان بر تفسیر احساسات ما تأثیر میگذارد، میتواند ارتباط بین فرهنگهای مختلف را بسیار بهتر کند. با پذیرش این تفاوتها (مانند حرکات یا حالات چهره که معانی متفاوتی دارند) میتوانیم بهطور مؤثرتر و با همدلی بیشتری تعامل کنیم. این امر به ویژه در تجارت بینالملل، دیپلماسی و کار گروهی که سوءتفاهمها به راحتی اتفاق میافتد، بسیار مهم است.
این تحقیق به ما یادآوری کرد که درمان و مراقبت از سلامت روان باید از نظر فرهنگی حساس باشند. با درک اینکه مردم از فرهنگهای مختلف چگونه احساسات را درک میکنند، درمانگران میتوانند بیماران را بهطور مؤثرتر تشخیص داده و درمان کنند.
این مقاله در مجله Frontiers in Psychology منتشر شده است.
منابع
www.earth.com
www.ncbi.nlm.nih.gov
انتهای پیام
نظرات