صبح به صبح مردگلفروش، گلهایش را از ورودی ساختمان قدیمی تماشاخانه بیرون میآورد تا در معرض دید عابرانی باشد که پیاده به مرکز شهر رشت میروند. حضور دائمی او عادی شده است، همانند تماشاخانهای که سمبل تاریخ هنریهای نمایشی گیلان است و تماشاچیانش تنها فرسودگی ساختمانش را به نظاره نشستهاند.
به طرف ساختمان رنگ پریدهای میروم که سند تلاش مسئولی است که از جیب خود برای مردم این شهر تماشاخانه ساخت. مردی که با ردای توسعه فرهنگی، قلم به دست نمایشنامه مینوشت و با عوایدش سنگ بنای بسیاری از مراکز خدماتی و فرهنگی این شهر را بنا نهاد، رادیو رشت را راهاندازی کرد و بخاطر همان تلاشها هم بود که انجمن، شهرداری مدیریت شهری را به او پوشاند و مردم نیز که خدمات او را در مدیریت شهری دیدند، در مقطعی به او رای اعتماد دادند تا نماینده مردم شهرستان رشت در مجلس شود.
جهانگیرسرتیپ پور،(۶آذر۱۲۸۲-۷آذر ۱۳۷۱) سالهاست که در گورستان سلیمانداراب رشت خفته است. بی آنکه روی سنگ قبرش بنویسد که چه مسئولیتهایی داشت و از ثروت شخصیاش چگونه برای آبادانی این شهر مایه گذاشت. اما در تاریخ گم نمیشود که خانواده سرتیپپور در ملک شخصی خود «تماشاخانه گیلان» را ساختند.
پشت درب همیشه بسته تماشاخانه میروم، از پشت میلههای حفاظ، نوشتههای روی شیشه را میتوان خواند؛ «قیمت بلیط، لژ پایین... لژ بالکن... تلفن رزرو بلیط ۲۲۵۹۰» اما دیگر کسی شماره تماس را پاسخ نمیدهد.
برای چندمین بار، از صاحب گلفروشی- که بخشی از ورودی تماشاخانه را به محل کسب و کار خود تبدیل کرده- اجازه می خواهم تا به داخل تماشاخانه بروم. اما هربار و هرسال که این تقاضا مطرح می شود، پاسخش یکی است؛ «سقف تماشاخانه فروریخته و برای من مسئولیت دارد.»
و من دوباره به نمای ظاهری تماشاخانه مینگرم؛ پرده بزرگی که روی آن نوشته شده «تماشاخانه گیلان». پرده ای که روبه خیابان و پشت قاب شیشه ای نصب شده است. و روی دیوار در دو قاب، پوستر شاهکارهای سینمایی ایران را میتوان دید؛ تصویر «باشو غریبهای کوچک» و سوسن تسلیمی که مادر پسری میشود که آسیب جنگ او را به گیلان افکنده است. «گاو» و بازی خوب علی نصیریان و عزتالله انتظامی، «بایسیکل ران»، «خانه دوست کجاست»، «دندان مار»، «کفشهای میرزا نوروز» و... .
این پوسترها نه برای زمانی است که «سینما آبشار» بجای «تماشاخانه» دایر شد، بلکه بازگشت نام تماشاخانه و تجدید چاپ این پوسترها، برای اواخر سال ۱۳۹۷ است که مدیریت شهری و مدیر وقت اداره کل فرهنگ و ارشاد گیبلن، رنگ و لعابی جدید بر تماشاخانه دادند. آن روزها چقدر شادمان بودیم که احیاء تماشاخانه را به یک مرکز فرهنگی وعده دادهاند و عنوان شد که با مالکان نیز در این زمینه مذاکراتی صورت گرفته و حتی رقم شش میلیارد تومانی خرید ملک هم مطرح شده بود. وعدهای که البته هیچگاه عملی نشد و حالا سقف تماشاخانه گیلان در ابتدای خیابان سعید، آرام و بی صدا در حال ریختن است.
تا پیش از احداث تماشاخانه، سالن دبستان ارامنه اهوردانایان رشت و همچنین سالنی که شهرداری رشت ساخته بود، در اختیار گروههای هنری قرار میگرفت. با احداث تماشاخانه توسط جهانگیر سرتیپپور، در سال ۱۳۲۴ خورشیدی شخصیتهای برجستهای در این تماشاخانه بر سن تئاتر رفتند که بعدها از نام آوران عرصه تئاتر و سینما در کشور شدند.
شادروان حاجعلی عسگری، در زمان حیات در گفتوگو با نگارنده یادآور شده بود که زمین تماشاخانه برای خانواده سرتیپپور بود. و در واقع بانیِ احداث تماشاخانه، نماد هنری گیلان را در املاک شخصی خود ساخت.
عسگری در کتاب خود، تاریخچه تئاتر گیلان، اشاره دارد که اکثر نمایشها ( از سال ۱۲۸۹ تا ۱۳۲۰) در سالن مدرسه ارامنه اجرا میشد، اما «سالن مدرسه آوادیس گنجایش پذیرایی بعضی از سفرا و مهمانهای خارجی را- که از روسیه به رشت میآمدند- نداشت. بنابراین به دستور «تیمسار آیرام» سالن بزرگ و مجهزی، جنب عمارت بلدیه رشت ساخته شد. مدتی این سالن در اجاره روسها بود ولی در اثر مراقبت نبودن این سالن خراب شد و تلفنخانه فعلی جنب اداره بلدیه به جای سالن نمایش ساخته شد.
در گذشته شهرداری رشت در زمینه کارهای هنری بسیار فعالتر از اکنون بود و سالنهای خود را در اختیار گروههای نمایشی میگذاشت. سالن دیگری در ابتدای خیابان شریعتی در طبقه فوقانی بازار شیک هم مال شهرداری بود که در اختیار گروههای نمایشی قرار میگرفت.
کانونهای هنری مختلفی در رشت شکل گرفت ولی به دلیل برخی مشکلات عملا فعالیت این کانونها دوام نداشت. چند نفر از شرکت سهامی هنر به نامهای «مهدی گرامی»، «دکتر بانو خسروی» و «اسفندیار سرتیپ پور» دور هم جمع شدند و پایه و اساس یک مرکز هنری را در رشت بنا گذاشتند و مهر ماه ۱۳۲۴ خورشیدی تماشاخانه گیلان در ابتدای خیابان سعدی آغاز به کار کرد و یک مکان اختصاصی برای اجرای تئاترهای رشت شد.
در واقع بنای تماشاخانه را خانواده جهانگیر سرتیپ پور گذاشتند. زمین تماشاخانه را هم مال همسر یا خواهر سرتیپ پور بود. خود جهانگیر نمایشنامه نویس و بازیگر تئاتر بود و در همین تماشاخانه هم اجراهای خوبی داشت و بعدها هم شهردار و سناتور رشت شد.
بعدها تماشاخانه به «محمد حسن خان میلانی» رسید. او و برادرش هم از اهالی هنر و دوستدار تئاتر بودند. میلانی پرده خوان بود. مرحوم نادر گلچین، عزت الله انتظامی، ناصر مسعودی، پیش پرده خوان بودند. فریدون نوزاد، جمشید حلاج، پروین تمجیدی، فرامرز بهبود و فرخ لقا پور رسول، در این تماشاخانه اجرا داشتند.»
با آمدن سینما به رشت در حوالی سال ۱۳۳۵، اجرای تئاتر از رونق میافتد و تماشاخانه رشت برای ادامه حیات خود تبدیل به «سینما آبشار» میشود.
تماشاخانه رشت، سمبل تاریخ هنریهای نمایشی گیلان است. ولی سالهاست که دیگر تماشاچی به خود ندیده و همگان تماشاچی فرسودگی بنایش هستیم. سمبلی که آرام و بیصدا سقفش درحال فروریختن است.
انتهای پیام
نظرات