اشعار حماسی کانونی مشترک دارند که در دلها ریشه میدوانند و در عین سادگی، دلاورانه، مقتدرانه و عظیم سروده می شوند. شعر حماسی سبکی عالی، معنایی پربار و لفظی غنی و فاخر دارد.
شاعر حماسی دنبال حساب کتاب و چرتکه انداختن نیست. فقط روی عرشه کشتی شعر میایستد و از بالاترین نقطه، زیبایی و دلاوری را برای کسانی که میجنگند به تصویر میکشد.
او حتی به دنبال نوشتن شعار و بیانیهای نیست که اشک کسی را جاری کند شاعرحماسی شاعری است که وارث اندوه باشد اما از اندوه ننویسد و روی زمین راه برود و با کلمات خط شکنی کند، شاعر حماسیسرا کسی است که وقتی صداها در حنجره ها سیمان است او به خواب فرو نمیرود و خودش را به خواب نمیزند او فریاد می شود و شعر او سفیر شور و طراوت میشود و دیپلماسی اتحاد را رقم می زند شاعر به خواب ناز فرو نمی رود و درست آن دم که با دندان و تیشه و ارّه به عدالت و حقیقت هجوم برده اند شعر و ترانه حماسی اتفاق می افتد.
شاعر با ادامه در مسیر شاعرانه در سرزمینی انقلابی با دغدغه های احساسی و ملی انتحار می کند،زمان انقلاب زمانه انزوا و غمگین نشستن برای او نیست وجدان ملی شاعر، او را به این عرشه در دل طوفان می رساند.
شعری می نویسد که شبیه زندگی مردم باشد اندوهگین اما زیبا باشد؛ واقعی باشد و در اوج اندوه نه تنها از ناکامی نگوید بلکه از امید و کامروایی و پیروزی بگوید.
کارکرد شعر حماسی در هر انقلابی مثل کارکرد تیتراژ اول فیلم و یا جلد کتاب است؛ اثرش را می گذارد. هر آنکه هر قدر هم که بخواهد رسالت و تعهد هنر و سرود و ترانه و تصنیف انقلابی را منکر شود نمی تواند، چون آثار هنری و ادبی فاخر انکارناپذیر و نامیرا هستند.
شاعر انقلابی اشهدش را با شعرش میگوید؛ اما اگر شاعر را دستگیر کنند چگونه شعر را می خواهند دستگیر کنند شاعر واقعی هرگز روی ابرها زندگی نکرده است. او همیشه در روزهای سخت وارث و حافظ بزرگ ترین ارزش ها ست که شاید روزی شعر، نان گرمی شود روی سفره نیازمندی، یا هوای تازه ای شود برای شهری در خفقان، یا سایه بانی شود برای سقف بی روزن بی خانمانی. شاعری که سرود انقلابی می نویسد و شعر حماسی می گوید یک کمربند انتحاری بسته و وسط میدان است.
در مقاطع مختلف تاریخ ساز در ایران نیز شعر پای کار آمده و شاعر دست روی دست نگذاشته است. قطعه «الله الله» یکی از همین آثار فاخر است که از مهمترین سرودهای انقلابی متناسب با ایام پیروزی انقلاب اسلامی در بهمن ماه سال ۱۳۵۷ به شمار میرود؛ اثری هنری با موسیقی فریدون خشنود و صدای رضا رویگری که در دل خاطرات ماندگار مردم این سرزمین نقش بسته است.
درست در زمانه ای به وقوع میپیوندد و اسم و رسم پیدا می کند که در اوج حرکت پرشور مردم با صدای حزنانگیز رویگری خاطرهساز میشود و پس از میلاد این سرود بود که فعالیتهای رویگری در سازمان صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران آغاز شد.
حالا که حرف از آثار هنری حماسی آمد حیف است که از غنای محتوایی آثار محمدعلی ابرآویز و خدمات ارزشمندش به موسیقی انقلاب نگوییم؛ از تولید ۱۸ کاست موسیقی انقلابی ماندگار که در ماههای منتهی به پیروزی انقلاب اتفاق افتاد؛ سرودها و جاودانههایی همچون «بوی گل سوسن و یاسمن آید» از آثار ماندگار اوست. او برای تولید اثر هنری از شعارهای مردم همراه با طبل و سنج در خیابان های منتهی به انقلاب به عنوان مکمل موسیقی الهام میگرفت.
از سرودها و جاودانهها گفتیم و جا دارد که سراغ ابتهاج برویم سایهای که روز ۱۲ بهمن ۱۳۵۷ همزمان با ورود امام به میهن، در صفحه نخست روزنامه کیهان شعر نویی از او چاپ شد؛ کیهان این شعر را در شماره ۱۰۶۲۷ با تصویری از نقشه ایران در قامت مشتی گره شده با ۲ انگشت که راوی علامت پیروزی بود و شاخه گلی نیز در میان داشت چاپ کرد.
شعر «سپیده» یا «ایران، ای سرای امید» در دستگاه ماهور، شب پیروزی انقلاب اسلامی ایران در رادیو پخش شد.
با التفات به اینکه روزهای تلخ وجود دارند و کتمان ناپذیرند اما شعر حماسی سیاه نمایی ندارد و مقتدرانه کلمات را میچیند و محتوای اتحاد، امید و شادی و شور و غنا را به شعر میبخشد.
کلماتی مانند سرای امید، خجسته، شکوه شادی، سپیده و ... گواه این غناست.
«ایران ای سرای امید، بر بامت سپیده دمید/ بنگر کزین ره پر خون، خورشیدی خجسته رسید/ اگرچه دلها پرخون است، شکوه شادی افزون است/ سپیدۀ ما گلگون است/ وای گلگون است/ که دست دشمن در خون است.»
انتهای پیام
نظرات