برگهای خاطرات انقلاب را که مرور کنیم، میبینیم برای رسیدن به این هدف و پیروزی چه تلاشهایی که نکردند؛ از شکنجههایی که دیدند تا اعلامیههایی که شبانه پخش میشد، روزهایی که نسل امروز شاید درک درستی از آنها نداشته باشند؛ آن خاطرات را باید از زبان جوانهای نسل انقلاب بشنویم.
با همین هدف به سراغ محمد صائبی مبارز انقلابی کاشمر رفتیم. او هنگام انقلاب جوانیاش آغاز شده بود که خاطرات فراوانی از سالهای انقلاب در ذهن دارد. مشتاقانه دعوتم را پذیرفت و خیلی صمیمی و راحت شروع به صحبت کرد.
وی در گفت و گو با ایسنا با بیان اینکه آن زمان با شبنامه، نوار ضبط شده، تلگراف و ... اطلاعات مورد نیاز را از وضعیت موجود به دست میآوردیم و به اطلاع دیگران میرساندیم، گفت: اعلامیههای انقلابی، یکی از رسانههای مهم در دوران مبارزه با رژیم شاه بود.
صائبی با اشاره به اینکه آن زمان مأموران رژیم به شدت از توزیع و انتشار اعلامیه توسط انقلابیون ممانعت میکردند، افزود: علاوه بر توزیع، تهیه و چاپ این اعلامیهها نیز اقدامی سخت بود و بهطور مخفیانه و با زحمت بسیار در خانهها و چاپخانهها به چاپ میرسید.
وی اذعان کرد: در کاشمر، انقلابیون وظیفه خطیر تهیه و توزیع اعلامیهها را بر عهده داشتند. آنان علاوه بر اینکه وظیفه داشتند اعلامیهها را در سطح شهر توزیع کنند، موظف به ارسال آن اوراق به روستاها و سایر بخشهای منطقه ترشیز بودند.
او که شروع فعالیتهای علنی انقلابیاش از زمان سخنرانی علامه حسنزاده در اصفهان بود، اظهار کرد: آن زمان یک نوار کاست از سخنرانی ایشان توسط انقلابیون به کاشمر رسیده بود، همچنان که در حال گوش دادن به این سخنرانی بودیم اعلام شد شیخ حسنزاده را دستگیر کردند و به زندان بردهاند.
صائبی با اشاره به اینکه آن زمان پاتوق ما برای گرفتن اطلاعات، کفش فروشی روبروی درمانگاه عصمتیه کنار داروخانه عباس ترک بود، بیان کرد: گاهی شبنامهها با تلگراف یا تلفنی و سایر روشها که به دست قریشی کارمند مخابرات میرسید توسط علیاکبر کبیریان بین سایر انقلابیون توزیع میشد.
وی گفت: هرچند آن زمان کارمند دولت بودم ولی شبنامهها را میگرفتم و به دیگران نشان میدادم، برخی مواقع هم آقای فیض که در تهران ساکن بود اطلاعیهها را در ماشین بنز قرمزش جاسازی میکرد و پس از رساندن به کاشمر تکثیر و توزیع میکرد.
به مرور روزها حال و هوای بهتری به خود میگرفتند، بوی انقلاب بیشتر به مشام میرسید، صائبی در کنار فعالیتهایش نوحهخوان هیأت شاهزاده علیاکبر (ع) بود و در ایام محرم در این هیأت مراسم برگزار میکردند.
وی تصریح کرد: آن زمان شهربانی در ساختمان ایثارگران فعلی خیابان امام خمینی (ره) بود، روز هفتم محرم که هیأت برای حضور در هیأت شاهزاده علیاصغر (ع) حرکت میکند من و آقای شریفان جلوی هیأت عکس امام را به دست داشتیم که به یکباره از سوی گروه ضربت مربوط به شاه به سمت ما تیراندازی شد.
این فعال انقلابی افزود: پس از تیراندازی به سرعت پراکنده شدیم و به داخل هیأت برگشتیم، کنار هیأت علیاکبری (ع) یک گودال بود و آنهایی که شاهی بودند عکس امام را به درون آن انداختند، این اقدام موجب ناراحتی بسیاری از انقلابیون شد به طوری که تعدادی تصمیم بر جدایی از این هیأت گرفتند.
وی گفت: هرچند آن زمان تعدادی از انقلابیون برای برگزاری ادامه مراسمشان به مسجد خیابان ترابی رفتند، اما من چون نوحهخوان هیأت علیاکبری (ع) بودم و برای اینکه آقا بزرگ فاطمی ناراحت نشود نرفتم.
صائبی تصریح کرد: این مسجد که تکیه جوانان علیاکبری فعلی است مختص اشخاص انقلابیون شد.
انقلاب پر رنگتر شده بود و آقای نوری خوری که برای سخنرانی به کاشمر میآمد همه برای گوش کردن سخنرانی به سر مزار شهید مدرس دعوت میشدند و پس از آن تظاهرات میکردند.
وی در همین خصوص افزود: یک روز همان طور که از خیابان حافظ الصحه تا میدان مرکزی تظاهرات میکردیم یکی از انقلابیون که اسلحه داشت از روی بام مرکز بهداشت اقدام به تیراندازی میکند که بلافاصله گروه ضربت انقلابیون وارد خیابان شده و اقدام به تیراندازی کردند.
صائبی افزود: پس از تیراندازی همه پراکنده شدیم و وارد خانه یکی از انقلابیون شدیم، آن روز تا شب مأموران کشیک میدادند و منتظر ما بودند.
وی عنوان کرد: آن زمان مرکز فعالیتهای انقلابیون مسجد حاجی جلال بود، هنوز روز تاسوعا نرسیده بود که در هیأت ابوالفضلی جمع شدیم و من شروع به گفتن شعار مرگ بر شاه کردم و باقی هم پاهایشان را به زمین میکوبیدند که یکباره گروه ضربت رژیم شاه آمدند و به دلیل تیراندازی شیخ طاهری مجروح شد.
تظاهراتها همچنان ادامه داشت، وقتی انقلابیون از مقابل شهربانی عبور میکردند پاسبانها آنها را شناسایی کرده و شب که فرا میرسید بسیاری را دستگیر میکردند.
این فعال انقلابی گفت: آن زمان در خانه یک تفنگ کمرشکن ساچمهای داشتم که اگر مأمورین شب وارد شدند بتوانم از آن استفاده کنم ولی در این دوران علیرغم تمامی تلاشهایشان نتوانستند مرا دستگیر کنند.
صائبی که آن زمان کارمند بانک بود گفت: وقتی وارد بانک میشدی عکس بزرگی از شاه بود که با چند نفر از انقلابیون قرار شد شبانه آن را پائین بیاوریم، هرچند معاون بانک با این کار مخالف بود اما وقتی با رئیس بانک که خودش از انقلابیون بود مطرح کردیم با این کار موافقت کرد.
وی با بیان اینکه هرچند انقلاب هدف داشت اما در این مسیر افرادی بودند که از این هدف و آرمان دور شدند و به بیراهه افتادند، گرچه بسیاری در این مدت تلاش کردند انقلاب از بین برود، ولی با کمک همین انقلابیون کشور از بسیاری فتنهها نجات یافته است.
وی که پس از انقلاب ۳۶۵ روز در منطقه جنگی حضور داشته است، عنوان کرد: فتنههای امروز در آن زمان نبود، آن زمان جوانان بسیاری بودند که فقط برای پیروزی انقلاب به میدان میرفتند البته افرادی هم بودند که نسبت به این مسائل بیتفاوت بودند و آنچه اتفاق میافتاد اصلاً برایشان اهمیتی نداشت.
انتهای پیام
نظرات