پنجشنبه هفتم دیماه سال جاری و همزمان با روز بزرگداشت کمال اسماعیل بن محمد بن عبدالرزاق اصفهانی بود که گفتوگوی ایسنا با «استاد ایرج محمدی» با عنوان «نیمتنۀ کمال اسماعیل؛ لبخندی با سَری بریده» منتشر شد. استاد محمدی، سازندۀ سردیس کمال اسماعیل است که در پارک کمال اصفهان قرار دارد. او در آن گفتوگو سخن خود را با یک خواهش آغاز کرد و چنین گفت: «اول از همه خواهشی دارم و این است که من وقتی نیم تنۀ کمال اسماعیل را ساختم خودم هم آن را در پارک کمال نصب کردم، اما چندسال قبل شهرداری آن را مرمت کرد، ولی نصبِ آن صحیح نیست و به شکلی است که گویا از پشت در حال افتادن است! خواهش میکنم این موضوع را به مسئولان شهرداری بگویید شاید حرف شما را بهتر از من بپذیرند.»
سیدعلی معرکنژاد، مدیر ارتباطات و امور بینالملل شهرداری اصفهان بعد از اطلاع از این موضوع، قول پیگیری داد؛ تا اینکه وی ساعاتی پیش و در ارتباطی با خبرنگار ایسنا، از نصب مجدد سردیس کمال اسماعیل توسط سازمان زیباسازی شهرداری اصفهان و تصحیح ایراد، خبر داد که استاد ایرج محمدی به آن اشاره کرده بود.
گفتنی است، آخرین قصیدهسرای بزرگ ایران در اوایل حمله مغول، کمال اسماعیل بن محمد بن عبدالرزاق اصفهانی است که در گیرودار هجوم و قتلعامهای آنان کشته و در واقع شهید شد. نیمتنهای از این شاعر که در پارک کمال اسماعیل نصبشده، اثری از استاد ایرج محمدی، پیشکسوت مجسمهسازی است.
استاد ایرج محمدی در خبر منتشره در ایسنا با نام «نیمتنۀ کمال اسماعیل؛ لبخندی با سَری بریده» ضمن بیانِ خواهشِ خود برای تصحیح ایراد موجود در نحوۀ نصب سردیس کمال اسماعیل، به یکی از خاطرات خود در ارتباط با این سردیس نیز پرداخته و چنین بیان کرده بود: یک روز با آقای مرتضی نعمت الهی بودیم (او از مجمسهسازان بزرگ کشورمان هستند) و همان موقع هم تعدادی توریست فرانسوی دور نیمتنۀ کمال اسماعیل جمع شدند. آقای نعمتالهی به زبان فرانسوی مسلط بود و من از او خواستم تا با این توریستها درباره نیمتنۀ کمال اسماعیل صحبت کنیم و نظرشان را بپرسیم. توریستها خیلی خوشحال شدند که خالق این نیمتنه را پیدا کردهاند و در پاسخ به پرسش ما گفتند که «ما در فرانسه یک اثر نقاشی داریم که نامش لبخند ژوکوند است و آن را همۀ جهان میشناسند، این مجسمه مانند آن نقاشی است و لبخند تمسخرآمیزی دارد» من تعجب کردم و این پرسش را مطرح کردم که «لبخند این مجسمه کجاست؟!» بعد آنها از من خواستند از زاویۀ دیگری به نیمتنۀ کمال اسماعیل نگاه کنم و واقعاً تعجب کردم و دیدم که درست میگویند.
او چنین ادامه داده بود: سپس از آقای نعمتالهی خواستم که بازهم از آنها بپرسند که چه چیزهای دیگری در نیمتنه کمال اسماعیل میبینند و آنها چنین گفتند که «آنچه ما میبینیم این است که سَر این فرد را بریدند و آن را روی یک سینی گذاشتند». من از اینکه چنین تفسیر دقیقی داشتند تعجب کردم و فکر کردم که حتماً مطلبی درباره زندگی کمال اسماعیل خوانده یا شنیدهاند، اما اینطور نبود چون آقای نعمتالهی همین سوال را از آنها پرسید و توریستها در پاسخ به آن از ما خواستند که بنشینیم و چشمانمان را در راستای عمامه یا دستارِ نیمتنۀ کمال اسماعیل قرار دهیم. البته این را هم بگویم که من سعی کردم که دستار این نیمتنه را به گونهای پایین بیاورم که حالت آرامی نداشته باشد و به شکلی باشد که گویا باد به آن وزیده شده است.
انتهای پیام
نظرات