به گزارش ایسنا، نورنیوز با انتشار مطلبی تحت این عنوان به بررسی مستند جنجالی درباره حجاب و امر به معروف پرداخت و نوشت:
از بحث برانگیزترین موضوعات و پربازدیدترین فیلمها در شبکههای اجتماعی ظرف ۱۰ روز گذشته، فیلم مستند «عمامه صورتی» است که به کارگردانی حسین شمقدری ساخته شده و در فضای مجازی به نمایش درآمده است. این فیلم ۳۰ دقیقهای برای یافتن پاسخ مسأله حجاب، امر به معروف و نهی از منکر، یک روحانی میانسال را به میان زنانی که بدحجاب یا بیحجاب خوانده میشوند برده و دیدگاه و استدلال آنها را درباره نوع پوششی که انتخاب کردهاند جویا میشود.
حجت الاسلام شیخ حسین صفری در این مستند به پارکها، کافهها، معابر عمومی و شهرکهای ساحلی شمال میرود و با زنانی که حجاب ندارند رخ به رخ و سینه به سینه وارد گفت و گو میشود. مصاحبه شوندگان که انگار حضور یک روحانی را تا این اندازه نزدیک، چیزی غریب و بیرون از روال متعارف میپندارند در ابتدا واکنشی توأم با ترس و شگفت زدگی دارند اما به زودی با زبانی بدون لکنت، آنچه را در دل دارند به عیانترین شکل ممکن بر زبان میآورند و استدلالهایشان را در مخالفت با حجاب اجباری، نهاد روحانیت، نظام حکمرانی دینی و ... بازگو میکنند.
تقریبا نیمی از زمان فیلم مستند به این نظرخواهیها میگذرد اما در نیمه دوم، مستندساز آرام آرام از سطح توصیف به سطح تبیین و ریشه یابی میل میکند. در اینجا دیگر مردم نیستند که به عنوان «راوی» حرف میزنند؛ کارگردان و شیخ حسین صفری خود روبه دوربین شواهدی را بیان میکنند تا نشان دهند اگر فریضه امر به معروف و نهی از منکر در شرایط کنونی،کارآمدی لازم را ندارد به دودلیل است: اول اینکه ما مصداق اصلی این فریضه را به موضوع حجاب محدود کردهایم و از امر به معروف مدیران و مسئولان غافلیم؛ و دیگر اینکه در برابر موج اشرافیگری برخی مسئولان رده بالای نظام منفعل بودهایم و با سکوت در قبال این اشرافیت دولتی و حاکمیتی، مردم را به رفتارهای واکنشی واداشتهایم.
عمامه صورتی با صراحتی دور از انتظار، سراغ کسانی مثل امام جمعه مشهد و نیز علمای قم میرود و رفتار آنان را در حوزه مسائل اقتصادی به نقد میکشد. در باب این مستند جنجالی که اکنون به یکی از پرحاشیهترین موضوعات فرهنگی و اجتماعی تبدیل شده نکاتی قابل تأمل است:
زشت و زیبای یک اثر مستند
«عمامه صورتی» به محض انتشار در پلتفرمهای نمایش رایگان فیلم، با استقبالی بسیار چشمگیر مواجه شد و در حد بسیار بالا در شبکههای اجتماعی چرخید و وایرال شد. به نظر نمیرسد چیزی که در این بازخورد گسترده و فراگیر نقش اصلی را داشته ساختار مستحکم یا بنیه قوی پژوهشی یا جامع نگری یا روایت هنرمندانهاش از یک واقعیت مشهود اجتماعی باشد. تقریبا تمام کسانی که کار را دیدهاند به ضعفهای فنی و ساخت نامنسجم و متشتّت آن اشاره کردهاند. راز استقبال عمومی از این اثر را باید جای دیگری جست و جو کرد؛
۱. شاید اصلیترین دلیل استقبال عمومی از عمامه صورتی، تهور یا تابوشکنی آن باشد. برای اولین بار است که در فیلمی، یک روحانی ملبس، در کافه و پارک و ساحل دریا، روبروی دختران و زنان بیحجاب مینشیند و نظرات تند و انتقادیشان را میشنود و بدون ممیزی به نمایش درمی آید. شیخ حسین صفری انگار تلاش دارد با این دختران گفت و گو کند بیآنکه چندان قصد هدایتشان را داشته باشد. این احتمالا همان چیزی باشد که نسل معمایی امروز، میپسندند: «گفت و گو از موضع کاملا برابر بدون هدایتگری پدرسالارانه». معنای این همنشینی، الزاما قبول دیدگاههای متقابل نیست؛ بلکه اصل مهم، «پذیرش» طرف مقابل است با تمام مشخصههای ظاهری و عقیدتیاش. نکته اینجاست که پذیرش، مساوی تأیید نیست. گفت و گویی که مبتنی بر این پایهها باشد سودمند و اثربخش است.
۲. نسل نو (که «عمامه صورتی» فقط به دخترانش پرداخته است) احساس جوشانی دارد برای اینکه همان طور که هست دیده و پذیرفته و به رسمیت شناخته شود. انگار اصلیترین مطالبهاش "رؤیتپذیر شدن" است. خیال میکند ارکان قدرت سیاسی و اجتماعی و آموزشی و اقتصادی کشور، آنها را نسلی از راه به در شده و طیفی طغیانگر و ویرانگر تصور میکند. باورش این است که در ساختار تربیتی کشور، به او به چشم یک «دیگری» و «غریبه» نگاه میشود. در چنین فضای روانی و احساسی (که معلوم نیست چقدر واقعیت داشته باشد) ناگهان شیخی را میبیند که روبرویش نشسته بیآنکه چشمها را از گیسوان پریشان و ناپوشیده او بدزدد یا نگاهی سرزنشآمیز به او داشته باشد. به نظر میرسد دختران بیحجاب در پارک و کافه، احساس میکنند «رضا مارمولک» از فیلم کمال تبریزی بیرون آمده و میخواهد به آنها بگوید « فقط خود خداست که بین بندگانش فرقی نمیگذارد. فیالواقع خداوند، اِند لطافت، اِند بخشش، اِند بیخیالشدن و اِند چشمپوشی و اِند رفاقت است.» و «راههای رسیدن به خدا به تعداد تمام مردم دنیاست.» درست است که دعوت به خیر یا امر کردن به معروف، فریضهای دینی است اما شرط لازمش به رسمیت شناختن فرد و غریبه ندانستن اوست. «عمامه صورتی» میکوشد این شرط لازم را به جا بیاورد.
۳. دختران و زنانی که در «عمامه صورتی» حاضرند، نمایندگانی از یک قشر اجتماعیاند. این قشر اجتماعی، به لحاظ کمّی هر تعدادی داشته باشند به لحاظ کیفی دارای جسارت کلامی هستند. دختر بیحجابی که در قاب دوربین با یک آخوند دهان به دهان میشود و بدون پرده پوشی آنچه را در ذهن دارد درباره نظام و شخصیت هایش بر زبان میآورد درجاتی از شهامت و اعتماد به نفس را دارد که حتی شاید کاذب باشد. چنین جوانی در عین حال شجاعت این شیخ را هم به خوبی درک میکند و میفهمد این روحانی، ممکن است با دیدگاه او موافق نباشد اما خطر میکند و سراغشان میآید و با آنها وارد گفت و گو میشود. این خطر کردن و به سراغ دخترانی با ظاهر نامتعارف آمدن و پای سخنشان نشستن، برای نسل نو شیرین و ارزشمند است. نسل نو اگر در میان دوربینها و تریبونهای صادق و سلیم داخلی، رویی خوش و گوشی شنوا پیدا نکند به سادگی و در کمترین زمان ممکن، در برابر دوربینها و تریبونهای ناسالم و مشکوک خارجی خواهد نشست.
۴. «عمامه صورتی» و شیخ نقش اولش، در ابتدا با جوانان به زبان سئوال و درخواست توضیح سخن میگوید اما مصاحبه شوندگان بیدرنگ این وضعیت را معکوس کرده و شیخ را ( که چه بسا نمایندهای از حاکمیت نظام مستقر میدانند) روی کرسی جواب مینشانند و او را به باد پرسش میگیرند. شیخ آمده است تا از جوانان دلیل پوشششان را بپرسد اما در کوتاهترین زمان ممکن، خود به کسی تبدیل میشود که باید پاسخ بدهد. تبدیل « آخوند مستنطق و پرسشگر» به «شیخ پاسخ دهنده» احتمالا از دیگر دلایل جذابیت این فیلم مستند است. انگار مخاطب در این فیلم، نه فقط شیخ حسین صفری بلکه نهاد روحانیت را روی کرسی استیضاح میبیند و این، به خودی خود صحنهای تماشایی برای اوست.
۵. فیلم البته خالی از ایرادات جدی نیست. شاید مهمترین ایراد پژوهشی فیلم این باشد که سطحی نگر است و به یک مسأله غامض و حساس اجتماعی(حجاب و امر به معروف) برشی سطحی میزند و از درک لایههای بنیادین تحولات اجتماعی غفلت میکند. «عمامه صورتی» نمیتواند دریابد که نسل نو، به درجاتی از «کنشگری جسورانه» رسیده و به تعبیر فلسفی، به « سوژه مدرن» تبدیل شده است. رفتارها و باورهای این نسل شاید اساسا برای نهادهای سنتی ما کمتر قابل درک باشد و تحلیل این رفتارها با شیوههای سنتی نیز راه به جایی نمیبرد.
۶. غیر از آفت سطحی نگری، فیلم از عارضه «نگاه تک عاملی» هم رنج میبرد. «عمامه صورتی» مدعی است که اگر در میان دختران و زنان امروز، شاهد رفتارهای نامتعارف و بیرون از هنجار هستیم دلیلش آن است که امر به معروف را اشتباه فهمیدهایم. این حرف، هرچند حامل بخشی از حقیقت میتواند باشد اما عوامل و علل مهم دیگری را نادیده میگیرد. به طور کلی، فیلم رهیافتی یکسویه، ساده سازانه و تک عاملی دارد.
۷. از «سیاست زدگی» فیلم هم نمیتوان به سادگی گذشت. هم در روساخت و هم در زیرساخت فیلم، نشانهها و دلالتهای آشکار و پنهانی وجود دارد که تمایل فیلمساز را به یک دولت خاص در نظام جمهوری اسلامی گواهی میدهد. مخاطب با کمی دقت در فحوای اثر، میفهمد فیلم دنبال آن است که مثلا تقابلی میان گفتمانهای سیاسی که در دورههای مختلف سیاسی تجلی یافته برقرار کند و با ردیف کردن مجموعهای از شواهد تصویری و تاریخی، یکی را "بانی وضع موجود" و ریشه نابسامانیهای فعلی معرفی نماید. تمایل سیاسی، به خودی خود، عیبی برای هیچ اثر هنری نیست. عیب از آنجا پیدا میشود که پدیدآورنده اثر، مقاصد پنهان سیاسیاش را در غلافی از ترفندهای هنری به ذهن مخاطب تزریق کند. چنین اثری مصداق نگاه ابزاری به هنر یا ایدئولوژیک کردن هنر است.
سخن آخر اینکه «عمامه صورتی» برای زیست بوم فرهنگی و اجتماعی ایران امروز، هم میتواند فرصتها و برکتهایی داشته باشد و هم آفتها و لطماتی. آنچه از این اثر میتوان آموخت، تن دادن به گفت و گوی برابر با نسل معمایی جدید است.انها بیش از هر چیز از احساسی که میتوان به آن عنوان «ناترازی» خود با مسئولان لقب داد، گلایه دارند. عمل صالح و کار فضیلتمند در مقابل این نسل، «شنیدن» است تا «گفتن»؛ «تحمل» است تا «هدایت»، «مدارا» است تا «ستیزه». در مقابل، چیزی که در «عمامه صورتی» ناپذیرفتنی است و باید از آن پرهیز کرد سیاست زدگی، سطحی نگری، و ابزار انگاری در مواجهه با مسائل نوپدید اجتماعی ایران است. شاید چیزی که نسل نو میپسندد الزاما عمامهای به رنگ صورتی نیست بلکه تفکری است که پدیدهها و واقعیت های اجتماعی را به جای سفید و سیاه، خاکستری ببیند و بتواند با این نسل همسخنی کند.
انتهای پیام
نظرات