هر سه فرزندش توان حرکت نداشتند. راه رفتن برایشان رویا بود. یکی از بچهها را به بغل میگرفت، یکی را سوار کالسکه میکرد و دیگری را با ویلچر حرکت میداد. مسافتی که میتوان یکباره رفت را سه بار رفت و برمیگشت و تا به امروز نزدیک ۳۰ سال، تنها کارش خدمت به سه فرزند سه قلوی دارای معلولیتش است.
فاطمه خانم، مادر سه فرزند است؛ سه فرزند سه قلو اما یک تفاوت بزرگ با دیگر مادران دارد. هر سه فرزند او دارای معلولیت هستند؛ آیلار، آیسان و احسان در سال ۷۵، شش ماهه به دنیا آمدند. نارس متولد شده بودند و وزن هر کدامشان فقط یک کیلو بود. با اینکه پزشکان میگفتند نمیتوانند زنده بمانند اما سرنوشت آنها ماندن و جنگیدن بود.
فاطمه خانم در خصوص وضعیت کنونی فرزندانش به ایسنا، میگوید: با انجام فیزیوتراپیهای متعدد، اکنون احسان میتواند با عصا و آیلار نیز خودش راه برود اما مشکل آیسان جدی تر است و تنها با ویلچر قادر به حرکت است و تقریبا هیچ کاری نمیتواند خودش انجام دهد.
وی در خصوص مشکلاتی که در طی بزرگ کردن فرزندانش کشیده است، میافزاید: مشکلات آنقدر زیاد بود که اگر بنویسمشان یک کتاب میشود. نمیخواهم دوباره آنها را یادآوری کنم اما همین که روز به روز وضعیت بچهها رو به بهبود و پیشرفت بود و حداقل آیلار و احسان هرچند سخت میتوانند خودشان حرکت کنند، حتی مشکلات نیز برایم شیرین است. در واقع مشکلات را احساس نمیکردم.
وی ادامه میدهد: هر چهار نفر با مشکلات جنگیدیم و تا به امروز سعی کردیم تا بهترین عملکرد خودمان را انجام دهیم. احسان اکنون لیسانس روانشناسی بوده و در زمینه روانشناسی نیز در مرکز مثبت زندگی بهزیستی فعالیت دارد، هرچند درآمدش صرفا برای رفت و آمدش کفاف میدهد. آیلار نیز فارغ التحصیل رشته مهندسی کامپیوتر نرم افزار است اما کاری ندارد و در خانه میماند و بیشتر کارهای هنری مثل نواختن ویالون و یا هنرهای دستی انجام میدهد.
فاطمه خانم در خصوص دردسرهای فرزندان سه قلویش خاطرنشان میکند: گاهی احسان و گاهی نیز آیسان و یا آیلار شلوغی میکردند و زمان آرامی معمولا نداشتیم. هیچوقت یادم نمیرود، وقتی که نیازهای هر سه نفرشان در یک زمان بود. مثلا وقتی که هر سه نفرشان، جایشان را خیس میکردند و یا همزمان گرسنه میشدند.
وی ادامه میدهد: چالش اصلی من مربوط به مدرسه بردن آنها بود. درست است که مدرسه به خانه مان نزدیک بود اما چون آن موقع نمیتوانستند خودشان راه بروند، یکی را بغل میگرفتم، یکی را با کالسکه و دیگری را با ویلچر میبردم. یک مسافتی، آیلار را به بغل گرفته و میبردم، همان راه را برگشته و آیسان و سپس احسان را میبردم. برای یک مسافت کوتاه باید سه بار میرفتم و برمیگشتم.
آیلار که اکنون میتواند خودش حرکت کند و دختر بزرگی شده و کمک حال مادرش در کارهای خانه است نیز در وصف مادرش به ایسنا، میگوید: مادرم، فرشته بهشتی است. برای زحماتی که برایمان کشیده و خستگیهایی که متحمل شده است، هیچگاه منت نگذاشته است. حتی یکبار هم نشده که بگوید، خسته شدم، خودتان کارتان را انجام دهید. شاید من از مشکلات و مسائلی که با آن مواجه هستیم، خسته شوم اما او هرگز.
وی ادامه میدهد: مادرم به هر سه ما، امید زندگی میدهد. خیلی وقتها شده که از جامعه و دور و اطرافیانمان ناامید شدیم اما او اجازه ناامیدی را نمیدهد و عصبانی میشود که چرا حرف دیگران برایمان مهم است، آدم باید همیشه امیدوار باشد.
وی میافزاید: میخواهم واقعا و از صمیم قلبم از او تشکر کنم. الان تقریبا ۳۰ سال است که زحمت ما را بدون منت میکشد. تشکر کردن شاید جمله کوتاهی باشد اما چگونه میتوانم زحمات بی دریغ و مهربان مادرم را توصیف کنم. کلمهای نمیتوانم برایش بیابم.
آیلار میگوید: یک مادر چگونه میتواند به سه قسمت تقسیم شود. او زندگیاش را به سه قسمت تقسیم کرده است و اگر یک روز در خانه نباشد، همه جا هرج و مرج میشود. به هم میریزیم و افسرده میشویم.
احسان نیز تنها پسر خانواده است که تحصیل کرده رشته روانشناسی است. او که با کمک عصا میتواند حرکت کند و حتی علی رغم تعجب اطرافیانش خودش به تنهایی رانندگی میکند، به ایسنا، میگوید: نمیتوانم خوبیهای مادرم را با کلام توضیح دهم. نمیخواهم واژه مادر را در کلام کوچک کنم. مادر، یک جامعه را تشکیل میدهد و نقش او در تربیت فرزند و پایه خانواده در جامعه اهمیت بالایی دارد.
وی میافزاید: امروز به این نقطهای که در آن قرار دارم و تمامی تلاشها و موفقیتهایم، ۱۰۰ درصد و حتی بیشتر از آن مدیون مادر است و امیدوارم لایق باشم و بتوانم خوبیهای او را جبران کنم.
وی خاطرنشان میکند: شاید به عنوان فردی که دارای معلولیت است، جامعه و مردم با یک دید دیگری به ما نگاه کنند. مثلا حس ترحم داشته باشند اما با دید مردم نمیتوان زندگی کرد. من هیچگاه خودم را جدای از انسانهای عادی ندیدم و برای همین نیز نگاههای متفاوت جامعه را به خود ندیدم و هیچگاه احساس و رفتار طرف مقابل بر رویم اثر نگذاشته و رفتار دیگران من را اذیت نکرده است.
احسان تاکید میکند: اینکه چرا اینگونه فکر میکنم به درسهایی که مادرم به من داده است، برمیگردد. دلیل اصلی تمامی رفتارهایم، مادرم است. اوست که از اول، من را به عنوان یک فرد معلول ندیده و به عنوان معلول به جامعه معرفی نکرده است. من نیز با همین رفتار بزرگ شده و تحصیل کردهام.
وی ادامه میدهد: علت اصلی رسیدنم به این نقطه، تلاش و امیدم بوده که هیچگاه آن را از دست ندادم و تنها کسی که این درس را به من داد و از او یادگرفتم که باید تلاش و پیشتکار داشته باشم، مادرم است. بزرگترین درسی که مادرم در این عمر ۳۰ ساله به من داد، این بود که انسان همیشه با تلاش و پشتکارش به جایی میرسد.
انتهای پیام
نظرات