علیرضا جیلان بروجن، شهید مدافع حرم در سال ۱۳۶۲ در خانودهای مذهبی بعد از شهادت عمویش به دنیا آمد که نام عموی شهیدش را بر وی نهادند، از جوانان نیکوی شهر بود و همیشه با مردم رفتاری نیکو داشت و خنده از صورت وی هیچگاه نمیافتاد، در سال ۱۳۸۶ با همسرش که اتفاقا سادات هم است ازدواج کرد و حاصل این ازدواج یک فرزند ۱۲ ساله پسر به نام امیر علی است که به گفته همسرش شهید ولایی و مذهبی بود و در بسیج هم حضور فعالی داشتند و مهربانی از صفات بارز وی بود.
شهید جیلان نسبت به پدر و مادر خود و همسرش مسئولیتپذیری خیلی بالایی داشت و در ابراز محبت هیچ تقاوتی بین دو خانواده نمیگذاشت و با وجود مشغله کاری زیادی که داشتد، اما برای فرزندش امیرعلی وقت بازی میگذاشت و خستگی، هیچوقت مانع وقت گذاشتن وی برای خانوادهاش نمیشد.
همسرش درباره عشق وی به امام زمان(عج) میگوید: «شهید همیشه میگفت من حس میکنم حضرت مهدی(عج) به سمت من دست دراز کرده است و من میترسم از این قضیه جا بمانم و دست رد به سینه به امام زمان (عج) بزنم» از همین رو به عشق امام زمان هم در سوریه شرکت داشت و خودشان را سرباز ولیعصر(عج) میدانست.
شهید جیلان روزی که با همسرش به تفریح رفته بود به گلزار عموی شهیدش رفت و با اشاره به مزار او گفت: «اینجا جای من است و آرزو دارم روزی در اینجا بنویسند شهیدان علیرضا بروجنی» و حتی آخرین باری که به ایران آمد بر این قضیه تاکید کرد.
وی مخفیانه به دیگران کمک میکرد و در هر جایی که مردم نیاز به کمک داشتند حضور پیدا میکرد و در وصیت شهید آمده که ولایت و حضرت آقا را تنها نگذارید و به خانوادهاش توصیه کرده که فاطمی و زینبی زندگی کنند.
یکی از جالبترین خاطرات شهید با همسرش این بود که شهید روز بعد از ازدواج به همسرش برای اولین بار زنگ میزند و میگوید «من در بالاترین نقطه شهر بروجن هستم و از خداوند برای داشتن شما در زندگیام شکر کنم» و به گفته همسر وی این شهید به حضرت زهرا(س) بسیار ارادت داشتند و همیشه مداحیهای مرتبط با حضرت زهرا(س) گوش میداد.
همسر شهید بیان میکند: «من ابتدا با رفتن شهید به جبهه مخالف بودم و ۷ ماه طول کشید تا راضی شوم، روزی خوابی دیدم که حضرت آقا به من کلیدی داد و گفت سعادت شما در آن کمد گذاشته شده است و پس از بیداری متوجه شدم که حضرت اذن رفتن همسرم به جبهه را داده است و از همین رو من راضی شدم وی به جبهه برود.»
همسر شهید درباره چگونگی خبر رسیدن از شهادت وی میگوید: «من به همراه علیرضا مدتی در دمشق زندگی میکردم، عملیات تمام شده بود شهر بوکمال آزاده شده بود و میدانستیم آخرین عملیات بود، همه رزمندگان در حال بازگشت به خانه بودند و من هم منتظر برگشت همسرم بودم، اما سه، چهارساعت بعد از شهادتشان در اپلیکیشن تلگرام عکس وی را دیدم که نوشته بودند رفیق عزیزم شهادتت مبارک و من در اینجا متوجه شدم که وی شهید شده است.»
علیرضا در آخرین نوار ارسالی از سوریه که مربوط به یک شب قبل از شهادت است از شهادت خود صراحتاً خبر میدهد؛ او در این نوار به دوستانش میگوید: «احساس میکنم این دفعه با دفعات قبل متفاوت است. احساس میکنم در بهشت دارد روی من باز میشود و یقین دارم این سفر، سفر آخر من است و از دوستانش طلب حلالیت میکند.»
همسرش بیان میکند: « ۲۸ صفر روز اول روضه، ظهر بود که علیرضا زنگ زد. با کنایه گفتم خوب اومدی کارهای روضه رو انجام دادی! گفت نذاری روضه زمین بمونه، گفتم نه خیالت راحت، همین الان داره برگزار میشه. برعکس همیشه که میگفت زود میآیم، گفت من نمیام اینجا اوضاع خیلی خرابه. دوباره دلم ریخت، دلم مدام هشدار میداد اما نمیخواستم قبول کنم. دلیل و آیه میآوردم که منظورش برای روضه است؛ سپس پرسیدم علیرضا حاج کمیل چرا به خانمش زنگ نمیزنه اگه شهید شده بگو یه خبر بده. خندید گفت: اینجا کسی شهید بشه شماها زودتر از ما میفهمین. از تلگرام. دیگر چیزی نگفتم و تلفن را قطع کردم و این آخرین مکالمه من و علیرضا بود.
وی فرمانده تیپ رسول اکرم(ص) از لشکر زینبیون بود در ۲۸ آبان ۱۳۹۶ زمانی که داعشیها موج جهنمی به سمت رزمندگان تیپ پرتاپ کردند فرمانده دستور داد تا همه رزمندگان بنشینند، اما یک نفر ننشست و شهید برای نجات جان این رزمنده جان خود را به خطر انداخت و در نهایت به درجه شهادت نائل شد.
پیکر شهید مدافع حرم علیرضا جیلان شنبه چهارم آذرماه ۱۳۹۶ در میان خیل انبوه و با استقبال بینظیر مردم استان چهارمحال و بختیاری از مقابل حسینیه ثارالله سپاه تشییع شد و در گلزار شهدای بروجن در کنار عموی شهیدش آرام گرفت.
در مراسم تشییع شهید جیلان، خانواده وی حال و هوای غم نداشت، چرا که همه میدانستند شهید باعث افتخار ملت است و کاری که انجام داده کاری تاریخی است.
انتهای پیام
نظرات