همراه و همگام مردم سرزمین پاییز هزار رنگ در سفر دوم رئیس جمهور به گلستان آنچه بیش از همه در تلالو چشمان مردم این خطه فریاد می زد اقتدار، استقامت، اتحاد و امید بود که می توانستیم به راحتی آنها را در چشمان تک تک شان دید.
یکی دو روز گذشته مردم گلستان در حالی به استقبال شب یلدای خود می رفتند که مهمان ویژه ای را پیش روی خود می دیدند؛ مهمانی از جنس دولت با رنگ و بوی خدمت و پیشرفت. مردمان سرزمین برادری به رسم همیشه آن گونه که شایسته بود از میهمان خود پذیرایی و به رسم قدرشناسی از زحمات دو ساله دولت در گلستان تقدیر کردند.
همزمان با کهنترین جشن ایرانیمان «شب یلدا»، هیئت دولت سیزدهم پا به گلستان گذاشت و اینجا بود که شادی مردمان استان بیش از پیش شد.
در جریان استقبال پرشور مردم از رئیس جمهور در گرگان و مراوهتپه خود را به خیل عظیم جمعیت رساندم و در کشاکش و همهمه با چند تَن از آنها گفت و گو کردم که مشروح آن را در ادامه مشاهده میکنید.
نخستین مصاحبه را که اتفاقا همزمان شد با پخش سرود ملی کشور عزیزمان، با یکی از اهالی شهرستان گمیشان آغاز کردم؛ او تا پایان سرود دست ادب بر سینه گذاشته بود و نجوا گونه آن را زمزمه می کرد.
یوسف نائمی دلیل استقبالش از رئیس جمهور را قدردانی از زحمات او در دو سال گذشته دانست و گفت: پس از پایان سفر اول دولت به استان گلستان با تدابیر هوشمندانه دکتر رئیسی بسیاری از مشکلاتی که در آن سفر عنوان شده بود پس از گذشت چند ماه برطرف شد و من امروز به پاس قدردانی و تشکر از ایشان حاضر شدهام.
گفتوگو را این بار با فاطمه زهرای ۱۵ ساله ادامه دادم؛ او برای نخستین بار به دیدار و استقبال رئیس جمهور آمده بود؛ شوق و ذوقش را می توانستم از خط لبخندی که بر پیکره صورتش جا خوش کرده بود فهمید.
هنگامی که از خواستههایش پرسیدم اینگونه پاسخ داد: من چیز زیادی نمیخواهم تنها خواستهام دیدار رهبری حتی برای یک بار است.
آقای یوسفی شهروند دیگری بود که از شهرستان مینودشت به استقبال رئیس جمهور آمده بود؛ از او راجع به انگیزه آمدنش پرسیدم، گفت: به این امید قدم در این راه گذاشته ام که بتوانم خواسته ها و مشکلات خود و همشهری هایم را به گوش رئیس جمهور رسانده تا ایشان بتواند کمکی به ما کند؛ من یقین دارم که این دولت مردم را ناامید نخواهد کرد.
گروهی از بانوان سرزمینم با لباسهای محلی قرمزرنگ در آن جمعیت خوش میدرخشیدند به سوی آنها رفتم؛
پرسیدم از کجا آمده اید و دغدغهتان چیست؟ نوجوانی ۱۴ ساله دغدغهاش را مشکلات مردم سرزمینش عنوان کرد و گفت: ما از «دوزین»شهرستان مینودشت به استقبال رئیس جمهور آمدهایم و از او میخواهیم که ایرانی با آینده ی مشکلات کمتر برای مان رقم بزند.
چشم می چرخاندم تا در میان انبوه جمعیت به سوژه خاصی برای مصاحبه پیدا کنم که ناگاه پیرمردی پرچم به دست را دیدم و از او درخواست گفت و گو کردم.
این پیرمرد جدی اما مهربان از مردمان روستای «اسفرانجان» مینودشت بود؛ با لهجه شیرین خود آمدن رئیس جمهور را مایه خیر و برکت دانست و خاطرنشان کرد: بابا جان خواسته زیادی نیست، فقط به رئیس جمهور بگویید فکری به حال گرانیها بکند.
جمعیتی با لباس محلی سیستانی دوره گرفته و به پایکوبی مشغول بودند؛ یکی از آنها را به گفتگو دعوت کردم؛ او به عملکرد خوب رئیس جمهور در فاصله بین سفر نخست و این سفرشان به استان گلستان اشاره کرد و گفت: مثلا یکی از اقدامات مهم دولت سیزدهم برای نجات گلستان از ریزگردها لایروبی خلیج گرگان بوده است.
جوانی دیگر که خودش را نماینده قشر دانشجویان معرفی کرد، افزود: بیشترین دغدغه و نگرانی من و همه دانشجوها نبود شغل بعد از فارغ التحصیلی است.
او با اشاره به اینکه دولت سیزدهم عملکرد بهتری نسبت به دولتهای قبل داشته است، عنوان کرد: امیدوارم که این دولت برای اشتغال زایی جوانان نیز همانند بقیه مشکلات راهکار مناسبی ارائه دهد.
در حال و هوای خودم بودم که اینبار برعکس همیشه سوژه به سراغ من آمد؛مادری با چشمانی غمبار ولی امیدوار، با محبتی خالصانه گفت: به رئیس جمهور خوش آمد میگویم؛ قدم بر چشم ما گذاشتن؛ من که مادر دو فرزند معلول هستم سختترین مشکلم اجاره نشینی و نداشتن مسکن است؛ از آقای رئیسی میخواهم که فکری به حال ما اجاره نشینان کند.
با اتمام مصاحبهها نقطه مشترکی در تمام آنها پیدا کردم؛ اشتراکی از جنس امید و استقامت. در همه گفتگوها بعد از قطع میکروفون می توانستم نور امیدی که در چشمان همه گفتگو کنندگان بیشتر شده بود ببینم.
گزارش: حانیه نامجو
انتهای پیام
نظرات