به گزارش ایسنا، فرهیختگان نوشت: در عمل هم با وجود گذشت ۷۱ روز از جنگ، نه هدف نخست محقق شده و نه هدف دوم. با این وجود نتانیاهو روز شنبه در کنفرانس خبری، ابهامات درباره پایان جنگ- حداقل از نگاه صهیونیستها- را بر طرف کرد و گفت که بعد از آنچه «خلع سلاح نوار غزه» و «نابودی حماس» میخواند، نوار غزه «تحت کنترل رژیم اسرائیل قرار خواهد گرفت.»
او گفت در این باره با طرف آمریکایی «اختلاف نظر» وجود دارد ولی نتانیاهو به واشنگتن گفته که فلسطینیها نمیتوانند «حاکمیت کاملی» داشته باشند و او رویکردش را در این باره تغییر نخواهد داد.
در همین کنفرانس خبری، نخستوزیر رژیمصهیونیستی مدعی شده که توافق اسلو «اشتباه مرگباری» بوده و او قرار نیست این اشتباه را تکرار کند و بار دیگر «اجازه ایجاد فضایی» را به فلسطینیها بدهد که در آن «مردم فلسطین طبق فرهنگ نابودی اسرائیل تربیت شوند.»
اظهارات نخستوزیر رژیمصهیونیستی و اشاره به اختلاف نظر با آمریکا نشان میدهد حتی این موضعگیری نتانیاهو را نباید چندان جدی گرفت. واقعیت این است که حماس چه در ۷ اکتبر و چه پس از آن، دستگاه محاسباتی آمریکا و رژیمصهیونیستی را دچار اختلال کرده است. از همینرو نیز در سومین ماه از جنگ، آنها بر سر یک تصمیم واحد برای آینده غزه، ناتوان هستند.
برخلاف نتانیاهو، آمریکا و سایر متحدان اروپایی تلآویو پس از عملیات حماس، اگر در یک نقطه اتحادنظر داشته باشند، آن پیگیری طرح ۲ دولتی است. آنها واقعیت میدانی را درک کردهاند و به خوبی میدانند که تداوم جنایت رژیم، نمیتواند امنیت را برای تلآویو به ارمغان بیاورد. از سوی دیگر، تجربه چند دههای طرف فلسطینی نیز نشان داده است که برای آینده هیچ راهی جز مقاومت تضمینکننده منافع آنها نیست. با این حال اما آنگونه که اسپوتنیک در خبری نوشت، «بنی گانتز»، وزیر جنگ اسرائیل و حتی «یائیر لاپید»، رهبر اپوزیسیون از دولت آمریکا خواستهاند که علنا در مورد راهحل ۲دولتی صحبت نکند.
به باور تحلیلگران، مقاومت در غزه، محدود به باور یک فرد یا یک گروه کوچک نیست. مقاومت باوری است که پس از چند دهه مذاکرات بیحاصل، سربرآورده و حتی اگر بر فرض محال، حماس نیز در میان نباشد، مقاومت وجود خواهد داشت. با این وجود و با فرض ناممکن توانایی رژیمصهیونیستی برای تسلط بر غزه، آنها یکبار دیگر به شرایط پس از جنگ ۱۹۶۷ بازخواهند گشت.
پس از جنگ ۱۹۶۷ رژیمصهیونیستی دست به اشغال غزه زد و حدود ۸ هزار شهرکنشین را در این منطقه مستقر کرد. در آن زمان حزب لیکود، از حامیان سرسخت شهرکسازی در غزه و کرانه باختری بود و معتقد بود که هر دو منطقه بخشی از میراث یهودیان در کتاب مقدس بوده و درنتیجه اقامت آنها در این مناطق برای یهودیان مشروع است. این برای یک میلیون و ۴۰۰ هزار فلسطینی که به جز غزه، چیزی از سرزمینشان برایشان باقی نمانده بود، غیرقابل قبول بود. از همینرو مقاومت در غزه آغاز شد. رژیم برای مقابله با فلسطینیها در غزه، ۳۰ هزار نظامی در غزه مستقر کرد تا بلکه بتواند از حدود ۸ هزار نفری که در وسط غزه زندگی میکردند، محافظت کند. این اتفاق نیفتاد تا درنهایت نزدیک به ۲۰ سال پیش، پس از هفتهها درگیری شدید بین اسرائیلیها و فلسطینیها، اسرائیل رسما شروع به عقبنشینی از نوار غزه کرد.
در این باره، چند هفته پیش «آری شاپیرو»، خبرنگار NPR با «ایهود اولمرت»، نخستوزیر اسبق اسرائیل که از طراحان این عقبنشینی بود درباره اینکه آیا آن تصمیم درست بوده، گفتوگو کرده است. اولمرت در پاسخ به اینکه چرا خروج از غزه را اقدامی درست میداند، گفت: «در پنج سال قبل از سال ۲۰۰۵، شلیک راکت به شهرکهای اسرائیلی در غزه و قربانیان اسرائیلی در غزه بیشتر از فاصله زمانی بین سال ۲۰۰۵، یعنی زمانی که ما از غزه خارج شدیم، تا ۷ اکتبر سال جاری بود.»
او در پاسخ به اینکه در آن زمان بنیامین نتانیاهو که اکنون نخستوزیر است، برای اعتراض به این تصمیم از پست کابینه خود استعفا داد و اینکه کسانی ادعا میکنند خروج از نوار غزه منجر به قدرت رسیدن حماس شد، گفت: « نتانیاهو در چهار نوبت مختلف در کابینه و کنست به خروج از غزه رای مثبت داد. تنها یک هفته قبل از اجرای واقعی، او به دلیل ملاحظات سیاسی تصمیم گرفت به بهانه مخالفت با آنچه که به آن رای داده است، از کابینه خارج شود. همانطور که قبلا گفتم، در ۱۸ سالی که از خروج واقعی از غزه در سال ۲۰۰۵ میگذرد، تعداد تلفات و قربانیان کمتری نسبت به پنج سال قبل از ۲۰۰۵ داشتیم. بنابراین هرکسی که بتواند بگوید دلیل عملیات ماه اکتبر علیه ما، نتیجه خروج از غزه است، حرف بیهوده میزند.» اولمرت در پاسخ به اینکه «فکر میکنید مهمترین درسی که از عقبنشینی در سال ۲۰۰۵ گرفته میشود، همانطور که امروز غزه را در نظر میگیریم، چیست؟» به نکته بسیار مهمی اشاره میکند: «باید ترتیبی میدادیم که تدابیر امنیتی بیشتری داشته باشیم. ما باید نسبت به خودمان و همسایگانمان خیلی کمتر مغرور میشدیم. ما فکر میکردیم که میتوانیم همه چیز را کنترل کنیم. اینکه باهوشتر هستیم، پیچیدهتر هستیم. ما ملت استارتاپی هستیم. ما همه چیزهایی را میدانیم که آنها نمیدانند و معلوم شد که آنها به اندازه کافی باهوش و پیچیده و به اندازه کافی شجاع و قاتل هستند که بتوانند کاری را که انجام دادند، انجام دهند و ما را غافلگیر کنند و ما را در یک ناآگاهی کامل گرفتار کنند که باعث آسیب وحشتناکی شد.»
نتانیاهو، دو دهه بعد از پذیرش اشتباه تصرف غزه، میخواهد آن را مجددا تکرار کند اما مساله اینجاست که رژیمصهیونیستی با این اقدام میبایست مسئولیت اشغال را نیز بپذیرد و هزینههای آن را هم پرداخت کند. در حداقلیترین حالت، حماس دیگر لازم نیست بخشی از توان خود را در دولتداری صرف کند و به صورت یکپارچه وارد فاز مقاومت خواهد شد. حماس در سال ۲۰۲۳، متفاوت از دو دهه قبل است و تواناییهای لجستیکی و میدانی بسیار ویژهتری دارد. بازگشت به شرایط اشغال غزه و تکرار دوران پیش از توافق اسلو، معنایی جز تکرار مصائبی که در آن دوران رژیم با آن دستوپنجه نرم میکرد، نخواهد داشت.
ناکامی در میدان، رایزنی در قطر
نتانیاهو که در روزهای گذشته بابت تلفات بالای نظامیان صهیونیست در «جبالیا» و «الشجاعیه» تحت فشار سنگینی است و این فشار به درون کابینه جنگی رژیم نیز نفوذ کرده است، در کنفرانس اخیرش گفته که میخواهد «فشار نظامی» را علیه حماس در نوار غزه حفظ کند. به نظر نمیرسد آنقدر که نتانیاهو پشت تریبون قاطعانه سخن میگوید، در میدان نظامیان صهیونیست قابلیت عمل داشته باشند. آنها در یک رسوایی بزرگ، به صورت عمدی به سه اسیر صهیونیست شلیک کردند و زمینهساز ایجاد یک فشار سنگین علیه دولت نتانیاهو شدند. آنگونه که تحقیقات نشان میدهد سربازان اسرائیلی با دیدن سه مرد در حال فرار گمان کرده بودند آنها از نیروهای حماس هستند. یک مقام ارتش اسرائیل که نخواست نامش فاش شود گفت که تحقیقات اولیه توسط «آیدیاف» (نیروی دفاعی اسرائیل یا همان ارتش) حاکی است که این سه گروگان بدون پیراهن از ساختمانی خارج شدند و یکی از آنها چوبی با یک تکه پارچه سفید در دست داشت. این مقام افزود درحالیکه این سه نفر در فاصله دهها متری بودند، یکی از سربازان احساس خطر کرد، آنها را «تروریست» توصیف کرد و آتش گشود. دو نفر فورا کشته شدند و نفر سوم که زخمی شده بود به ساختمان برگشت. فریاد کمک به زبان عبری شنیده شد و فرمانده گردان دستور آتشبس داد. این مقام گفت که گروگان زخمی بعدا دوباره خارج شد و به ضرب گلوله کشته شد. این فاجعه منجر به اعتراضات خانواده اسرای صهیونیست و فشار آنها به دولت برای آزادی اسرا شد. بر همین اساس نیز نتانیاهو در کنفرانس خود ضمن اشاره به اینکه قلبش از هلاکت سه اسیر «شکست»، گفت که «فشار نظامی هم برای بازگشت گروگانها و هم برای اطمینان از پیروزی بر دشمنان ما ضروری است.» ادعا برای ادامه دادن جنگ و آزادی اسرا درحالی است که شبکه خبری الجزیره نوشت براساس برخی گزارشها، محمد بن عبدالرحمن آلثانی، نخستوزیر قطر و دیوید بارنیا، رئیس موساد برای از سرگیری مذاکرات بر سر آزادی گروگانهای حماس با یکدیگر دیدار کردند. پیش از این و در ۱۱ آذر و تنها یک روز پس از پایان آتشبس موقت در منطقه، نتانیاهو به هیات مذاکرهکننده اسرائیلی در قطر دستور داده بود گفتوگوها را برای آزادی گروگانهای حماس متوقف کنند و به اسرائیل بازگردند. ناکامی در آزادسازی اسرا باعث شده است تا نتانیاهو مجددا دست به دامان طرفهای دیگر برای آزادی اسرای صهیونیست شود.
دلیل اصرار بر خلع سلاح چیست؟
رژیمصهیونیستی، آمریکا و حتی طرفهایی اروپایی که گمان میرود مواضع متعادلتری نسبت به تلآویو و واشنگتن دارند و خواستار آتشبس فوری هستند، یکپارچه خواهان خلع سلاح حماسند. نتانیاهو براساس این جمعبندی غرب، با وجود گره خوردن جنگ، مجددا تاکید کرده است «غزه خلع سلاح خواهد شد.» نتانیاهو گفته «ما در جنگی علیه موجودیت خود هستیم» و باید تا پایان به آن ادامه دهیم. اما حالا که سربازان صهیونیست در خیابانهای غزه قدم میگذارند و وضعیت شباهتی به ۷ اکتبر ندارد، چرا تلآویو با خطر موجودیتی مواجه است؟ اگر ۷ اکتبر نه یک بار بلکه ۱۰ بار دیگر تکرار شود، ۱۲ هزار صهیونیست کشته میشوند که نسبت به ۷ میلیون یهودی حاضر در سرزمینهای اشغالی به یک درصد هم نمیرسد، اما چرا جنگ حتی در شرایط کنونیاش که صحنه برتری نظامی رژیم است، خطری موجودیتی برای آن به شمار میرود؟
محور اصلی پاسخ به این سوالات را باید در شهرکهای صهیونیستنشین شمال فلسطین و غلاف غزه جستوجو کرد. در اطراف غزه به دلیل تلفات بیسابقه به شهرکنشینان، دهها هزار نفری که از این منطقه گریختهاند، قصد بازگشت به آن را ندارند. از ۱۲۰۰ کشته رژیم در ۷ اکتبر، دستکم ۹۰۰ نفر شهرکنشین بودند و ۲۵۰ نفر نیز که عمدتا به این دسته تعلق داشتند، به اسارت رفتند. علاوهبر ساکنان جنوب، شهرکنشینان شمال که آسیبی در مقیاس شهرکنشینان غلاف غزه ندیدهاند نیز وضعیت مشابهی به لحاظ بیرغبتی به بازگشت دارند. بنابر اعلام رسمی، از زمان آغاز درگیریها تا روز شنبه، نیروهای مقاومت لبنان ۵۰۹ بار به مواضع رژیم در عمق ۱۰ کیلومتری سرزمینهای اشغالی حمله کردهاند. ۲۰۹ مورد از این حملات با موشکهای هدایتشونده ضدزره و ترموباریک صورت گرفته است. شدت این حملات باعث شد یوآو گالانت، وزیر جنگ رژیم روز ۲۲ آذر در صحبت با شهرداران بگوید دولت از حدود ۸۰ هزار نفر از ساکنان مناطق شمالی نزدیک مرز لبنان نمیخواهد تا قبل از عقب راندن حزبالله به آن سوی رودخانه لیتانی در جنوب لبنان به خانه بازگردند. این افراد با هزینه دولتی عمدتا در هتلهای تلآویو اسکان داده شدهاند. این اظهارات گالانت تاییدکننده اضطراب شدید این افراد است که نگران هستند دولت با پایان دادن به ارائه کمکهایش، آنها را مجبور به بازگشت کند. «آویچای استرن»، شهردار یک منطقه شمالی در این باره میگوید: «چه چیزی مانع از شلیک [با تفنگ] کلاشینکف از حصار به سوی غیرنظامیان در جوامع مرزی بعد از ۷ اکتبر میشود؟ آیا کسی در مورد نیات، تهدیدها و تواناییهای دشمنان ما در آن سوی مرزها تردید دارد؟»
پس از حمله حماس در ۷ اکتبر شهرکنشینانی که در مجاورت با گروههای مقاومت قرار دارند، از تکرار واقعهای مشابه هراسان هستند. به همین دلیل آنها تمایل دارند در عمق فلسطین اشغالی سکنی گزینند. در این صورت یک غافلگیری نمیتواند به آنها آسیب جدی و مستقیم بزند. اگر ساکنان جنوب و شمال به منازل خود بازنگردند، مرزهای واقعی رژیم بازهم کوچکتر خواهد شد. اگر شهرکهای صهیونیستنشین غلاف غزه نبودند، مبارزان فلسطینی در ۷ اکتبر به سرعت راهی مناطق داخلی سرزمینهای اشغالی میشدند. اگر ساکنان شمال و جنوب بازنگردند، مرزهای رژیم از این مناطق به نواحی مرکزی منتقل میشود. در این صورت شمال بلافاصله از حیفا و جنوب بلافاصله از اشکلون آغاز خواهد شد. علاوهبر این موضوع، پیامد بلندمدتتر تخلیه مناطق مرزی، افزایش تمایل به ترک سرزمینهای اشغالی خواهد بود؛ همچنان که از ابتدای جنگ تاکنون به گفته رسانههای عبری ۵۳۰ هزار صهیونیست، سرزمینهای اشغالی را ترک کرده و مشخص نیست آیا تمایلی به بازگشت دارند یا نه؟
این پدیده ذهن غرب را نیز به خود درگیر کرده و آنها به دنبال حل این معضل هستند. به گزارش رسانه لبنانی «لورینت تودی» یکی از دیپلماتهای غربی که خواست نامش فاش نشود، گفته است نماینده آمریکا راهحلی را برای مناقشه مرزی بین رژیم و لبنان ارائه کرده است که بر مبنای آن منطقهای حائل میان این دو به وجود میآید. براساس این گزارش، آمریکا خواستار ایجاد منطقه امن در امتداد مرز شده و به دنبال خروج نیروهای نخبه مقاومت لبنان موسوم به «رضوان» از جنوب رودخانه است. طبق این طرح نیروهای فرانسوی در سمت لبنان و نیروهای آمریکایی در سمت فلسطین اشغالی مستقر خواهند شد. با اینحال نظر کلی مقاومت لبنان مشخص است. آنها میگویند درگیریهای مرزی بهطور طبیعی با وضعیت غزه مرتبط است. در همین راستا این دیپلمات غربی گفته است: «آمریکاییها از این موضوع آگاه هستند و به همین دلیل «هر پیشنهادی که آنها ارائه کنند، مستقیما با دوران پس از جنگ در منطقه فلسطین مرتبط خواهد بود.» طراحی امنیتی غربیها برای پس از جنگ و درک شرایط کنونی توسط آنها نشاندهنده اهمیت بالا و حیاتی بازگشت شهرکنشینان تخلیه شده به مناطق استقرار قبلی آنهاست.
چرا نتیجه اصرار بر طرح، بر ضد طرح است؟
تا پیش از ۷ اکتبر، نگراییهایی درباره حمله گروههای مقاومت به شهرکنشینان وجود داشت اما چندان جدی گرفته نمیشدند. همانطور که دلایلی برای حمله وجود داشت، استدلالهای قدرتمندی هم بر ضد آن موجود بود. نخست آنکه ارتش رژیم در مرزها موانع چندلایهای طراحی کرده بود که عبور از آنها ناممکن بود. همزمان نیروهای اطلاعاتی رژیم هرتحرکی را شناسایی میکردند. در سوی دیگر، خطر تهاجم گسترده و انتقام سخت صهیونیستها یک عامل بازدارنده بود. با ۷ اکتبر، استدلالهای قدرتمندی که ادعا میکرد حمله مقاومت دور از ذهن است، فروریخت. حل آن تنها با خلع سلاح در غزه و دور ساختن مقاومت از مرزها در لبنان ممکن است. در سمت لبنان وضعیت مشخص است. پایان درگیری در غزه پایان درگیری در مرز با لبنان خواهد بود اما غزه چه راهکاری دارد؟
اشغالگران پس از ۷ اکتبر تقریبا تلفات عمدهای نداشتند تا آنکه وارد غزه شدند. در غزه آنها در معرض سلاحهای ساده و کمبرد مقاومت قرار گرفتهاند تا جایی که س
انتهای پیام
نظرات