• یکشنبه / ۱۲ آذر ۱۴۰۲ / ۱۲:۵۱
  • دسته‌بندی: خراسان رضوی
  • کد خبر: 1402091208220
  • خبرنگار : 50614

/گفت‌وگو با «وحید»؛ معلولی که دست‌فروشی می‌کند/

این مردم من را نمی‌فهمند؛ دلم می‌خواهد کر باشم و کور

این مردم من را نمی‌فهمند؛ دلم می‌خواهد کر باشم و کور

ایسنا/خراسان رضوی شبی که او را برای اولین بار دیدم، بساط کرونا در تمام شهر پهن شده بود اما او همچنان پای بساط خود در کنار ویلچر و تابلوی دست‌نویس‌اش «مراقب تلفن همراه خود باشید، اینجا دزدی زیاد است»، روی پاهای معلولش در ایستگاه مترو پارک ملت نشسته بود.

 کمتر کسی پیدا می‌شود که حتی با یک بار عبور از مسیرهای پیاده اطراف ایستگاه مترو پارک ملت چشمش به «وحید» نیفتاده باشد. او ۱۷ سال است که در همان مکان دست فروشی می‌کند. هر روز از صبح تا غروب خورشید در کنار نرده‌های ورودی دانشگاه فردوسی بساط کرده و با تاریکی هوا به سمت ایستگاه مترو می‌رود تا در کنار آسانسور و پله‌های ورودی ایستگاه پارک ملت که شلوغ‌تر است، ادامه دهد. شبها نیز وسایل خود را به یکی از غرفه‌های ایستگاه می‌سپارد.

عصر سردی بود. در حالی او را یافتم که مشغول جابه‌جایی به سمت ورودی ایستگاه مترو پارک ملت بود تا آنجا بساط کند. ژاکت چند رنگ و پافرش از دور نمایان و کلاه زمستانی‌ به سرش بود. با همان حالت راه رفتن به خصوص خود که معلولیتش ایجاب کرده بود ، درحال طی مسیر با همه خوش و بش می‌کرد. از جوانانی که در پارک دور هم جمع شده بودند تا نگهبانان پارک با دیدنش به سمتش می‌آمدند و به گرمی با او هم‌صحبت می‌شدند.

اجازه نمی‌داد کسی در چیدن بساط به او کمک کند. به آرامی از درون کیسه‌اش تکه موکت کوچک و قهوه‌ای رنگی را در آورد. یک بالشت کوچک هم در کیسه داشت و آن را درست وسط موکت گذاشت تا روی آن بنشیند. در کوله‌اش دو جعبه کوچک و یک ترازو داشت که تمام بساطش را شامل می‌شد. در حالی که کوله‌اش را به عنوان پشتی در مقابل نرده و بالای موکت می‌گذاشت به گونه‌ای نشست که تمام آن چیدمان با وسواسش خراب شد. درون جعبه‌های کارتنی کوچکش چندین دستبند بود که گران‌ترین آن‌ را ۵۰ هزار تومان می‌فروخت. هزینه ترازو هم قیمت نداشت و می‌گفت هرچه دوست دارید بدهید.

به تازگی پدر خود را از دست داده و حالا سنگینی بار زندگی بر بدن وحید ۳۵ ساله که به طور مادرزادی معلولیت جسمی نسبتا شدیدی دارد، افتاده است. در حالی که قطرات اشک بر گوشه چشمانش برق می‌زند و به سختی لب‌های خود را تکان می‌دهد، می‌گوید: «پدرم جانباز اعصاب و روان بود ولی حقوقی به او نمی‌دادند و مجبور بود کارگری کند. اگر بیمار بشوم فقط با بیمه جانبازان پدرم می‌توانم به دکتر بروم. به بهزیستی و کمیته امداد زیاد رفته‌ام و کارت معلولیت دارم. برخلاف گذشته که امکانات خوبی را به ما می‌دادند اما الان پولی به ما نمی‌دهند. شاید ۶۰۰-۷۰۰ هزار تومان بدهند که چه فایده؛ این پول کجای زندگی ما را می‌گیرد؟»

از افراد زیادی به نیکی یاد می‌کند که در این میان بارها از اساتید و دانشجویان دانشگاه فردوسی نام می‌برد؛ اما دلش از مردم پر است. با مکث و بغض ادامه می‌دهد: «این مردم من را نمی‌فهمند. دلم می‌خواهد کر باشم و کور، نه کسی را ببینم و نه صدایی را بشنوم».

 از اینکه بارها اذیتش کرده‌اند و از بساطش دزدی شده تا رضایتی که از رفتار مغازه‌داران ایستگاه مترو دارد، می‌گوید، اما گله‌هایی را هم مطرح می‌کند: «با اینکه خیلی با من خوب رفتار می‌کنند اما چندتا از مغازه‌داران بارها به شهرداری زنگ زدند که بساط من را جمع کنند، ولی شهرداری به بساط من کاری ندارد و از طرف شهرداری اذیت نشده‌ام.»

کارش را حاصل غیرت خود می‌داند و می‌گوید: «اگر به من ماهی ۵-۶ میلیون بدهند دیگر بساط نمی‌کنم. مجبورم کار کنم وگرنه پولی ندارم» و درحالی که دارد از ۵۰۰۰ تومانی که بابت وزن کردن یک رهگذر گرفته، تشکر می‌کند، ادامه می‌دهد:« نصف درآمد هر شب از بساطم را به مادرم می‌دهم و نصف دیگرش برای خودم است».

درمورد وضعیت تحصیلی‌اش اینگونه می‌گوید:« در گذشته فقط مدت کوتاهی کلاس اول دبستان رفتم ولی ادامه ندادم. الان سوادی ندارم. تحصیل برای من خیلی سخت بود و اذیت شدم».

دستانش را روی یکدیگر گذاشته و به مردمی که در رفت و آمدند، نگاه می‌کند. درمورد خواسته‌هایش فقط به دو جمله «بچه‌های معلول نمی‌توانند کار کنند، تنها درخواستم توجه بیشتر به معلولین است» اکتفا می‌کند. 

معلولانی مثل وحید، در کنار صبر، شجاعت، انسانیت و غیرتی که از خود نشان می‌دهند، جمله «معلولیت محدودیت نیست» را به نمایش گذاشته‌اند.ضروری است که شناخت و رفع نیازها و مشکلات معلولان در زمینه‌های مختلف آموزش، اشتغال، ازدواج و تشکیل خانواده، رفت و آمد، درمان و توانبخشی، اوقات فراغت و برقراری ارتباط با دیگران مورد توجه بیشتر جامعه و نهادهای بالادستی قرار بگیرد.

انتهای پیام

  • در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • -لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • -«ایسنا» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • - ایسنا از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بی‌احترامی به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزه‌های دین مبین اسلام باشد معذور است.
  • - نظرات پس از تأیید مدیر بخش مربوطه منتشر می‌شود.

نظرات

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
لطفا عدد مقابل را در جعبه متن وارد کنید
captcha
avatar

سلام و ممنون از شما خبرنگار عزیز که چشم و گوش این مردم هستید و واقعیت ها را به تصویر می کشید.