به گزارش ایسنا به نقل از آفتاب یزد، در تبلیغات و معرفی کتابها میتوان جدیدترین رمان تاریخی «کِن فُولِت» از انگلستان را نام برد، رمانی که برای انسانها در «گینگز بریج» مبدأ تاریخی نوینی را رقم میزند دورانی که سنّت و پیشرفت را در یک راستا کنار یکدیگر قرار میدهد و جنگهای طبقاتی به تمامی اقشار جامعه نفوذ میکند، کل قارّه را جنگی تلخ در بر میگیرد و زمان صنعتی شدن فرا میرسد، «پیشرفت» و «انحطاط» دو قطب مخالف هم و انقلابی صنعتی و بزرگ که تا آن زمان دنیا به چشم خود ندیده بود سراسر انگلستان از جمله «گینگز بریج» را فرا میگیرد و گرفتاری و رنج افرادی که در کارخانههای نخ و پارچه اشتغال داشتند و اساس هستی خود را بر آن میدیدند بنا میشود. ماشینهای نو و خطرناکی که جای کار با دست را گرفتند و خانوادههایی که از یکدیگر جدا شدند، در حالی که حاکمان در انگلستان برای سلطه و تسلط بر قدرت اقتصادی کشورشان از چیزی فروگذار نبودند «ناپلئون بناپارت» قدرت را در فرانسه به دست میگیرد و دامنه طمع خود را به اسپانیا، هلند و کل اروپا میگستراند، مناقشات و اختلافات بینالمللی پدید میآید و مردان باز هم روانه جنگ میشوند. درگیری گروهی از «کینگز بریج» یک نسل کامل که سعی در تحصیل آموزش و دانش دارند را در بر میگیرد تا مبارزه علیه آیندهای بدون خفقان سر و شکلی تازه به خود بگیرد.
ترقّی و افول، جنگ و رهایی، عشق و خیانت اشاراتی است که «کن فولت» با نگاهی تازه در پنجمین رمان از سری «کینگز بریج» خود یک امر خطیر و همیشگی یعنی، مبارزه به خاطر تحصیل و آزادی عقیده را مرکز توجه قرار میدهد. بیش از سی سال است که این نویسنده به طور منظم میلیونها خواننده را به شهر خیالیاش «گینگز بریج» میبرد. جنوب انگلستان مکانی است که او میتواند شخصیتهای خود را زندگی بخشد، بمیراند، بشوراند و یا عشق بورزاند و از این طریق یک تصویر زنده از چشمگیرترین دوران تاریخی در جهان را ترسیم کند.
رُمان جدید وی «سلاحهای نور» در زمانی اتفاق میافتد که زندگی انسانها به دلیل صنعتی شدن و ماشین آلات جدید همراه با آن کاملاً زیر و رو شده است. ابزارهای جدید، برخی را به سوی کار روانه کرده تا موجب رفاه حالشان شده و عدهای را نیز بیکار کرده است تا سرآغاز مناقشات سختی بشود. به نظر «کن فولت» علاقه خود و خوانندگانش از این گونه داستانها را در کل، همان زندگی انسانهای معمولی میداند که نشان میدهند در دورههای مختلف دستخوش تغییرات عظیم تاریخی شدهاند و محتوای «سلاحهای نور» دلالت بر این موضوع دارد.
«کن فولت» یکی از محبوبترین نویسندگان دنیا به شمار میرود که سی و شش رُمان او بیش از صد و هشتاد و هشت میلیون نسخه در جهان فروش داشته است. او پیشرفت خودش را مدیون رمان جاسوسی «سوزن» مربوط بهدوره جنگ جهانی دوم میداند. در سال 1989، «ستونهای زمین» از دوست داشتنیترین آثارش بهچاپ رسید. آثارش جزو فهرست پرفروشترین کتابهای کلوپ اُپرا شد، و بهدنبالش موفقیتهای دیگر باعث شد تا سری رمانهای «کینگز بریج» بیش از پنجاه میلیون نسخه بفروشد.
«کافه بینام» عنوان رمان اروپایی دیگری است که نویسنده اتریشی آن «روبرت زتلر» در 23 آوریل سال جاری به چاپ رسانده است. موضوعاش داستان فردی اتریشی است که در سال 1966 کافهای را افتتاح میکند که وقایع داستان، سالهای بین ۱۹۶۶ تا 1976 را به تصویر میکشد. شخصیت اصلی از کارگران سابق بازار به نام «روبرت سایمون» است که در نزدیکی بازار «کارملیت» (در وین ساختمان یک کافهی قدیمی را اجاره کرده است و آشنایی خواننده با هر یک از شخصیتها و اتفاقات داستانی از نگاه سایمون رقم میخورد، نکته کلیدی رمان «کافه بینام» روبرت است که در حقیقت زمان و مکان وقایع با تولد نویسنده در وین، یعنی آخر تابستان سال ۶۶ برابری میکند. در همان سال وقتی روبرت آخرین روز کاری خود در بازار کارملیت را میگذراند سر راهاش ساختمانی را میبیند که طبقه پایین آن مدتی قبل کافهای قدیمی بوده که مقابلش قصابی دوستش «بِرگ» قرار دارد، روز بعد روبرت قراردادی را با صاحب خانه امضا میکند تا کافهی سابق را اجاره کند. روبرت کافه را بازسازی میکند و از دوستانش هم کمک میگیرد. روز افتتاحیه، مهمانان زیادی از جمله دختر جوانی که دوستش معرفی کرده و بهتازگی کار خود را در مقام کمک خیاط در یک کارخانه نساجی به دلیل رقابت چینیها از دست داده در کافه حاضر میشوند. دختر بهعنوان پیشخدمت در کافه استخدام میشود. در دورهای ده ساله، افراد زیادی به آنجا رفتوآمد میکنند که هریک اتفاقات جدیدی را رقم میزنند. همچنین روبرت با فردی در بازار رینگر آشنا میشود که از زندگی در امریکا رویایی در سر داشته است. بهدلیل سردی هوا، مشتریان کافه کم میشود، به توصیهی مارتا بیوه جنگی که با روبرت زندگی و از او مراقبت میکند، تصمیم میگیرند کارهای صنایع دستی را در کافه رواج دهند تا بتوانند مشتریان بیشتری را جذب آنجا کنند. درنهایت با روندی که رمان پیش میگیرد، وجود پیچوخمها و موانع متعددی که قهرمان اصلی داستان بر سر راهش دارد نگاه داشتن کافه به محاق میرود و بنا بر بدهی روبرت به مالک کافه مجبور به فسخ آن میشود. آنچه در رمان برجسته است اشاره نویسنده به دورهای ده ساله و جریاناتی است که طی آن رخ میدهد و در ادامه آن، اسامی برخی خیابانها و مراکز خرید و بازارهای دیدنی شهر وین و حتی ویرانی پل مارین روایت میشود.
راوی داستان در سبک رواییاش یک نوع ناهمگونی (هتروژنی) در خود دارد. او در وقایع داستان شرکت نمیکند بلکه در درون متمرکز است، آنچه قابل توجه است تغییر بین بیشتر شخصیتهاست. بخش بزرگی از حوادث رمان به صورت گاهشمار (کرونولوژی) یا به ترتیب تاریخ وقوع آن است بهاستثنای موارد کمی از فلشبکها (پسنمایی) که در بعضی یا معدودی از شخصیتها، بین چند فصل پرش زمانی بزرگ و متفاوتی ایجاد میکند. در یک فصل کنش اصلی به موقع روی میدهد، در اینجا با کنار گذاشتن چند فصل مصداق روایی حذف میشود و میتوانید دیالوگ بین مهمانان کافه را بخوانید که در مورد رویدادهای جاری و شایعات صحبت میکنند، در فصلهای مورد اشاره نقل قول مستقیم وجود ندارد. در مقوله «نقد» آن نیز توانایی نویسنده تحسین برانگیز است زیرا با کلمات محدود و دیالوگهای موجز، شخصیتها و شرایط محیط را به تصویر کشیده است و در عین حال فقدان مرجع تاریخی معاصر مورد انتقاد قرار میگیرد. آنچه از سوالات و مفهوم زندگی که در رمان مطرح میشود، بر میآید به صراحت به شکست بشر میپردازد. «روبرت زتلر» به خوبی نشان میدهد که انسانها به یکدیگر نیاز دارند و در مواقع بخصوص دیگران را یاری میدهند.
انتهای رپرتاژ آگهی
نظرات