به گزارش ایسنا، متن یادداشت فاطمینژاد به شرح زیر است:
همچنان که از سه چهار روز منتهی به سخنرانی سیدحسن نصرالله، تحلیلگران بسیاری در عین چشم انتظاری، سعی می کردند حول تیزرهای چند ثانیه ای مقاومت در استقبال از این سخنرانی، پیش بینی هایشان را ارائه دهند، طبیعی بود که سخنرانی ۸۰ دقیقهای دبیرکل حزب الله لبنان، حداقل برای یک هفته آتی، محل تحلیل و تفسیر مفسران باشد.
در میان تحلیل هایی جدی، عمیق و مهمی که بیشتر سایتهای تحلیلی و اندیشکدههای مطالعاتی از این سخنرانی داشتند، سطحی از تفسیر روبنایی و در واقع نوعی واکنش در فضای مجازی به راه افتاد که از جهاتی قابل پیش بینی نیز بود.
این طیف که از قضا شاید به صورت تام و تمام پای حرفهای نصرالله ننشسته بودند، با پایان این سخنرانی سریعاً پای فرستندههای رسانههای فارسی زبان خارجی یا در صفحات خودشان در فضای مجازی نوشتند که بله، دیدید حزب الله نیز حماس را تنها گذاشت و خود را به بی خبری از حمله ۷ اکتبر زد و از رویارویی مستقیم و اعلام جنگ پا پس کشید!
شکل گیری چنین ذهنیتی از جهاتی قابل پیش بینی و بخشی از آن البته طبیعی بود. بالاخره برای بسیاری از ما که بواسطه زیست مجازی و ذائقه اینستاگرامی، حوصله نهایتاً خواندن تیتر اخبار و نه بیش از آن را داریم، و از آنچه برایمان جذاب نیست، سریعاً از صفحه ای به صفحهای دیگر اسکرول می کنیم، طولانی شدن و فرسایشی شدن ماجرای غزه هم می تواند حوصله سربر باشد. برای همین برخی توقع داشتند، دبیرکل حزب الله روی صفحه تلویزیون ظاهر شود و بدون اینکه بخواهد طول و تفضیل اضافی بدهد مثلاً بگوید همین الآن برایتان به صورت زنده یک حمله موشکی سنگین را به سمت تلاویو پخش خواهیم کرد. همینقدر فانتزی و البته جذاب!
بخشی از شکل گیری این انتظار فانتزی هم البته به خاطر خاطره بلایی بود که در یک غافلگیری تمام عیار، حزب الله لبنان با شلیک موشک به ناوچه جنگی اسرائیل در جنگ ۳۳ روزه بر سر صهونیست ها آورد و به صورت زنده و برخط نیز سیدحسن نصرالله آن را اعلام کرد. با وجود چنین پیشینه ذهنی باز هم چنین انتظاری جز در یک ذهنیت فانتزی نمی توانست شکل بگیرد؛ چرا؟ چون آنچه در سال ۲۰۰۶ در خصوص توامندی های حزب الله خرق عادت به حساب می آمد، اکنون به یک روند معمولی و عادی بدل شده بود. ما نمی توانیم در بازه یک ماهه پس از طوفان الاقصی روزی را پیدا کنیم که رزمندگان با موشکهای دقیق پایگاهها، تانکها و زرهپوش ها یا نیروهای اسرائیلی را هدف قرار نداده باشند.
سیدحسن نصرالله نیز به شکل گیری چنین ذهنیتی برای بخشی از مخاطبانش آگاه بود و روی همین حساب بود که در آغاز سخنانش در خصوص جبهه لبنان گفت « برخی می گویند که سید می آید و اعلام جنگ می کند، برادران! ما از همان هشت اکتبر وارد نبرد شدیم. در روز دوم طوفان الاقصی.» و بعد هم شروع کرد به اینکه این جبهه گشوده شده در شمال سرزمینهای اشغالی چه حجم عظیمی از توان نظامی صهیونیستها مثلاً یک چهارم توان هوایی آنها را به خودش مشغول کرده است.
برای چنین تلقیها و انتظاراتی، دنیای ادبیات سال ها قبل تعریف و عنوان مشخصی آماده کرده است. « Deus ex machine» یا «خدای ماشینی» دقیقاً معادل همان تصوری است که برخی از سخنرانی سیدحسن نصرالله داشتند. جایی که رشته اتفاقات در داستان بدجور به هم گره می خورد و ناگهان این خدای ماشینی به یکباره سربرمی آورد و به صورتی کاملاً غیرمنتظره و دور از ذهن و خارج از نظام علت و معلولی قصه، مشکلات را حل می کند. راه حلی برای نویسندگان کم حوصله و بدون خلاقیت تا سریعتر همه چیز را حل و فصل کرده، مخاطبشان را راضی کنند و قصه را تمام. اما میدان جنگ اگر صحنه نمایش هم باشد، در پایان آن کسی در آن پیروز می شود که هم حوصله اش بیشتر باشد و هم خلاقیتش. برای میدان جنگ این ۳۰ روز فکر نمی کنم دیگر لازم باشد درباره سمتِ با حوصله و خلاقش بحث کنیم.
با همه این تفاسیر، به نظرتان کسی که درباره سخنرانی سیدحسن نصرالله توییت می زند « سخنان دیروز چهره شاخص محور مقاومت نشان داد که مردم فلسطین در سخت ترین شرایط تنها مانده اند و شعار دفاع از فلسطین با عمل فاصله دارد» جز به روی همین ساده اندیشی و سطحی نگری مخاطبینش، روی چه چیزی حساب باز کرده است؟
جمله بعدی این توییت از قبلی نیز جالب تر است. جناب مولوی عبدالحمید می نویسد « مردم غزه و فلسطین به خداوند اعتماد و توجه کنند که بهترین فریادرس است.» من فکر می کنم منظور ایشان در اینجا از خدا نیز باید چیزی از جنس «خدای ماشینی» نمایشنامه های یونانی ها باشد؛ یعنی همه این چند میلیارد مسلمان و دولتهای عربی نیاز به نقش آفرینی ندارند، چیزی به یکباره بر این صحنه حاضر شده و ماجرا را خوش و خرم به اتمام خواهد رساند.
انتهای پیام
نظرات