به گزارش ایسنا و به نقل از سی تک دیلی، قابلیتهای پیشرفته سیستمهای هوش مصنوعی، مانند ChatGPT، به تازگی بحثهایی را در مورد آگاهی داشتن یا نداشتن هوش مصنوعی مطرح کرده است.
در این رابطه، عصب شناسانی مانند Matthew Larkum, Mac Shine و Jaan Aru معتقدند که این سیستمها احتمالا نه از روی داشتن آگاهی، بلکه بهصورت ناخودآگاه عمل میکنند.
پیچیدگی روزافزون سیستمهای هوش مصنوعی در دنیای مدرن باعث شده که برخی گمان کنند که این سیستمها ممکن است بهزودی هوشیاری پیدا کنند که در صورت پذیرش چنین تفکری ممکن است مکانیسمهای عصبی زیستشناختی مربوط به آگاهی انسان دست کم گرفته شود.
در واقع، سیستمهای هوش مصنوعی مدرن قادر به انجام بسیاری از رفتارهای شگفت انگیز هستند. به عنوان مثال، زمانی که شخصی از سیستمهایی مانند ChatGPT استفاده میکند، گاهی اوقات پاسخها کاملا شبیه به انسانی هوشیار است و در مقابل، هنگامی که ما، انسانها، در حال تعامل با ChatGPT هستیم، آگاهانه متنی را که مدل زبان (language model) تولید میکند درک میکنیم. به عبارتی، شما در حال حاضر این متن را آگاهانه در اینجا درک میکنید!
در واقع این سوال مطرح است که آیا مدل زبان، متنی که ما مینویسیم را درک میکند؟ یا فقط بر اساس الگوریتمهای هوشمندانه تطبیق الگو کار میکند؟
بر اساس متنی که مدل زبان تولید میکند، ممکن است تصور شد که سیستم آگاه است. با این حال، در این پژوهش جدید، دانشمندانی با نامهای Jaan Aru, Matthew Larkum و Mac Shine برای پاسخ به این سوال موضوع را از زاویهای متفاوت و با رویکرد اعصاب شناختی بررسی کردهاند.
استدلال این دانشمندان بر پایه تفاوتهایی که میان موجودات زنده، به ویژه پستانداران، با هوش مصنوعی(AI) وجود دارد پیش میرود؛ آنها نبود اطلاعات تجسم یافته، عدم وجود سیستمهای عصبی خاص مرتبط با آگاهی پستانداران و وجود مسیرهای تکاملی متفاوت میان موجودات زنده و هوش مصنوعی را از جمله دلایل لازم برای بیان تفاوت میان نوع آگاهی و هوشیاری موجود در انسان و هوش مصنوعی میدانند.
دیدگاههای عصبشناسی در هوش مصنوعی (AI)
بر اساس استدلال این نویسندگان که هر سه عصبشناس هستند، اگرچه پاسخهای سیستمهایی مانند ChatGPT آگاهانه به نظر میرسند، اما با ارائه چند دلیل میتوان به این نتیجه رسید که احتمالا چنین نیست، چرا که ورودیهای مدلهای زبان فاقد محتوای اطلاعاتی تجسمیافته مشخص است و نیز بر خلاف انسان بر اساس تماس حسی با دنیای اطراف نیست.
همچنین، معماری الگوریتمهای هوش مصنوعی امروزی ویژگیهای کلیدی سیستم تالاموکورتیکال ( system thalamocortical) را که با آگاهی در پستانداران مرتبط است را دارا نیستند.
در نهایت اینکه مسیرهای تکاملی و پیشرفتی که منجر به پیدایش موجودات زنده هوشیار شده است، مسلما به سیستمهای مصنوعی که امروزه وجود دارند، شباهتی ندارند. وجود موجودات زنده به اعمال آنها بستگی دارد و بقای آنها بهطور پیچیدهای با فرایندهای سلولی، بین سلولی و ارگانیسمی چند سطحی که با داشتن آگاهی به اوج خود میرسد، مرتبط است.
در تصویر سمت چپ، تصویر و الگویی از معماری یک مدل زبان نشان داده شده است که ممکن است دهها و یا حتی بیش از صد بلوک رمزگشا را شامل شود و تصویر سمت راست، یک نقشه اکتشافی از سیستم تالاموکورتیکال که الگوهای فعالیت پیچیدهای را ایجاد میکند، نشان میدهد. چنین الگوی زیر بنای آگاهی است.
بنابراین، اگر چه به نظر میرسد که ChatGPT و سیستمهای مشابه آگاهانه پاسخ دهند یا عمل کنند، اما پژوهشهای جدید با رویکرد اعصاب شناختی نشان میدهد که چنین نیست.
در واقع، نورونهای واقعی شبیه به نورونهای شبکههای عصبی مصنوعی نیستند. نورونهای بیولوژیکی موجودات فیزیکی میتوانند رشد کنند و شکل خود را تغییر دهند، در حالی که نورونها در مدلهای زبان تنها قطعاتی بیمعنی از کدها هستند. باید پذیرفت که ما راهی طولانی را برای درک آگاهی و دست یافتن به ماشینهای آگاه در پیش داریم.
انتهای پیام
نظرات