هنرمندان در گذشته به صورت جدی از گویش مشهدی در هنر خود بهره میبردند و حتی مضامین عاشقانه و اجتماعی بسیاری را به واسطه این لهجه بیان میکردند که میتوان به اشعار شاعران بزرگی چون ملکالشعرای بهار و عماد خراسانی اشاره کرد.
با توجه به اینکه امروز، ۱۷ مهرماه سالروز درگذشت استاد محمدرضا شجریان به عنوان یکی از مشاهیر خراسان است، لازم است که بگوییم او نیز با نگاهی جدی به سمت اجرای لهجه مشهدی در آواز رفته و با جستجو در فضای مجازی میتوان ۳ ترانه از او با لهجه مشهدی یافت که یکی از آنها تحت عنوان «عشق پیری» یا «یرگه کار مو و تو دره بالا میگیره» بین مردم مطرح است که شعر آن را عماد خراسانی سروده است اما شاعر دو اثر دیگر که فضایی اجتماعی دارند، مشخص نیست.
همه میدانیم که محمدرضا شجریان در انتخاب اشعار برای اجرا بسیار حساس و با دقت عمل میکرده و بهترین اشعار حافظ، سعدی، مولانا، عطار، باباطاهر، خیام، مهدی اخوان ثالث، محمدرضا شفیعی کدکنی، هوشنگ ابتهاج و... را به اجرا رسانده است. پس چنین کسی قطعا اگر احتمال میداد که هنرش با استفاده از شعر گویشی مورد تمسخر قرار گیرد و کارنامهاش را خدشهدار میکند سمت آن نمیرفت، اما او به گونهای آثار را اجرا کرد که نه تنها برداشت اشتباهی از آن نشد بلکه همکاریاش با عماد خراسانی یکی از محبوبترین آثار اوست.
بنابراین هنرمندان مشهدی که امروز در زمینههای مختلف فعال هستند با الگوبرداری از هنرمندانی چون شجریان و عماد باید بتوانند با بهکارگیری این لهجه در هنر خود به صورتی جدی، تصورات مردم را تغییر دهند و نگاهی که در گذشته وجود داشته را به این لهجه بازگردانند. قطعا این عمل اتفاقی پر از ریسک برای آنها محسوب میشود، اما اگر درست و حساب شده انجام شود، میتواند نتیجه بسیار خوبی، هم برای خود آنها و هم برای حفظ اصالت و فرهنگ خراسان داشته باشد.
در ادامه شعر عماد خراسانی که توسط محمدرضا شجریان با لهجه مشهدی به اجرا رسیده را میخوانید:
یَرَه گَه کارِ مو و تو دِرَه بالا میگیرِه
ذره ذِره دِرَه عشقت تو دِلُم جا میگیرِه
روز اول به خودُم گُفتُم ایَم مثل بَقی
حالا کم کم میبینُم کار دِرَه بالا میگیرِه
چَن شَبه واز مثِ چهل سال پیش ازای مرغ دِلُم
تو زمستون بِهِنَهی سِبزهُ و صِحرا میگیرِه
چَن شَبه واز میدوزُم چِشمامِه تا صُبحه به چُخت
یا بِیِک سَم بیخودی مات مِنَهُ، را میگیرِه
تا سحر جُل مزِنُم خواب به سُراغُم نمیه
هی دِلُم مثل بِچَه بِهَنِه بیجا میگیرِه
موگمِش هرچی که مَرگِت چیه کوفتی! نِمِگَه
عَوَضِش نِق مِزِنَه ذِکر خدایا میگیرِه
پیری و معرکهگیری که مِگَن کار مویه
دِفتر عُمر داره صفحه پینجاه میگیرِه
اون که عاشق شده پِنهون مِکِنَه مثل اویَه
که سِوار شُتُرَ و پوشتِشِه دولا میگیرِه
کُتا کِردَن دامِنارِ تا بیخِ رون، مَشتی عماد
دیگه مِجنون توی خواب دامنِ لیلا میگیره
یادداشت از محمدرضا صبوریان- خبرنگار ایسنا
انتهای پیام
نظرات