علی آردم، تحلیلگر مسائل سیاسی در یک نشست مجازی با عنوان "عادیسازی روابط میان اسرائیل و عربستان؛ سعودی از رویا تا واقعیت" به تشریح تاریخ پرفراز و نشیب عادی شدن روابط اسرائیل و اعراب پرداخت و اظهار کرد: سه نگاه متفاوت نسبت به مسئله فلسطین وجود دارد. اولین آن، مسائل انسانی است. گروههایی که الان در فلسطین هستند یا در غرب اند و طرفدار فلسطین هستند، چنین نگاهی دارند. آنها میگویند بر چه پایه و اساسی یهودیان فلسطین را اشغال و شماری از انسانها را بیسرزمین کردند. نگاه دیگری که نسبت به مسئله فلسطین وجود دارد، اسلامی است و مسجدالاقصی را هدف قرار میدهد. جمهوری اسلامی از همین منظر فلسطین را رصد میکند. اما آخرین منظر برای نگرش به مسئله فلسطین، ناسیونالیسم عرب است.
وی با بیان اینکه ناسیونالیسم عرب به عادیسازی روابط اسرائیل و اعراب پیوند میخورد، اضافه کرد: ناسیونالیسم عرب در صد سال گذشته عامل پیشران مخالفت عربها با اسرائیل در منطقه بود. پس از جنگ جهانی اول به خاطر اینکه غربگرایان توانسته بودند در بخشهای مختلف منطقه عرب قدرت را به دست بیاورند، مناطق عرب از هم جدا شد. به همین دلیل ناسیونالیسم عرب در اندیشه متحد کردن مناطق خود برآمد، با این تصویر که تمام تاریخ پرشکوه عرب بایستی به هم متصل شود و وطن عربی ایجاد شود. اما با تشکیل اسرائیل این ناسیونالیسم عرب به خاطر جدا شدن قسمتی از رویای وطن عربی، به نهایت خشم خود رسید.
این تحلیلگر مسائل سیاسی با بیان اینکه از این پس سیاستمداران عرب برای استحکام نظام غیرمردمی خود، از مفهوم ناسیونالیسم عرب بهرهبرداری سیاسی کردند و مسئله فلسطین به وطن عربی پیوند خورد، گفت: در این شرایط مسئله فلسطین از همان روز اول در منطقه به بازی سیاسی تبدیل شد، زیرا اعراب میخواهند نشان دهند به ناسیونالیسم عرب و حل مسئله وطن عربی پایبند هستند، اما در واقعیت سیاستمداران مختلفی که در این کشورها مستقر شدند، هر کدام منافعی را دنبال میکردند که نمیگذاشت این مناطق با هم متحد شوند.
آردم با تاکید بر اینکه از سال ۱۹۷۰ مفهوم وطن عربی از بین رفت، خاطرنشان کرد: در دورهای سوریه و مصر متحد شدند و وطن عربی را ایجاد کردند، اما خیلی سریع از هم جدا شدند. یا سال ۱۹۵۳ پس از کودتای عبدالکریم قاسم در عراق دعوا بر سر این بود که به وطن عربی بپیوندیم یا نه که در نهایت نخبگان عراق این را نمیپذیرد. اعراب همیشه در صحبتهای خود از وطن عربی به عنوان ابزار سیاسی استفاده میکردند و دائما فلسطین را در کانون قرار میدادند. آنها حتی در مسیر تحقق وطن عربی میجنگیدند، ولی کمکم از ۱۹۷۰ وطن عربی رنگ باخت و کارکرد خود را از دست داد، زیرا اعراب فهمیدند تحقق آن امکانپذیر نیست.
وی ادامه داد: از این پس ناسیونالیسم عرب تلاش میکند تا خود را بازتولید کند، اما از وطن عربی صحبت نمیکند و دولتهای ملی را در مرکز قرار میدهد. از اینجا به بعد اتحاد تاریخ پرشکوه اعراب معنایی ندارد، بلکه هر یک از دولتهای عراق، سوریه، مصر و دیگر دولتهای ملی مورد توجه قرار میگیرد. ضربه اصلی به ناسیونالیسم عرب را هم سقوط صدام یعنی تنها پرچمدار باقیمانده از این آرمان عرب زد و سپس دیگر چیزی از آن باقی نماند.
این تحلیلگر مسائل سیاسی با اشاره به تغییر موضع اعراب نسبت به مسئله اسرائیل و فلسطین، اظهار کرد: در این میان ضربه اصلی به مسئله فلسطین را مرگ ناصر در مصر زد، زیرا مصر به عنوان جبهه مقدم جنگ اعراب و اسرائیل فکر میکرد دیگر از پس اسرائیل برنمیآید. پس کمکم مصر و پس از مدتی اردن مفهوم اسرائیل را به عنوان واقعیت موجود در جهان پذیرفتند. عراق و سوریه هیچگاه به چنین مسئلهای تن ندادند، اما عربستان از همان ابتدا به خاطر اینکه رابطه خوبی با کشورهای عربی نداشت و هیچ وقت وارد بازی وطن عربی نشد، نقش دورادوری داشت.
وی عنوان کرد: مدتهای مدید اعراب با تمرکز بر ناسیونالیسم عرب و استفاده سیاسی سران از مفهوم وطن عربی، جنگ اعراب و اسرائیل را پیش بردند، اما از دهه ۱۹۷۰ به بعد تقریبا چیزی به اسم وطن عربی باقی نماند و آرمان فلسطین نیز از بین رفت، تاجایی که امروز دیگر اعراب معتقدند ناسیونالیسم عرب ضرورتی ندارد، شکلگیری کشور فلسطین به شکل سابق خود هم امکانپذیر نیست. درنتیجه عادیسازی مصر، اردن و در آینده عربستان با اسرائیل امری غیر قابل باور نیست.
آردم در نهایت تاکید کرد که ما باید بپذیریم تمام مسائل بینالملل بر کانون ایران نمیچرخد و داستان عربستان و اسرائیل تاریخ پر فراز و نشیبی دارد. در طول تاریخ هم تمام اعراب با اسرائیل به طور مستقیم نجنگیدند. کشورهای شبهجزیره عرب مانند عربستان هیچ وقت با اسرائیل نجنگیدند و حتی به خاطر پشت نکردن به اسرائیل از طرف بقیه اعراب مورد تهدید قرار گرفتند.
چرا روابط اسرائیل و عربستان عادی میشود؟
روند عادی شدن روابط عربستان با اسرائیل کاملا تدریجی و صعودی بوده است. روابط اسرائیل با عربستان از همکاریهای امنیتی و اطلاعاتی از جمله مسافرت اتباع اسرائیل با پاسپورتهای غیر اسرائیلی آغاز شد و الان به سفر وزیر عربستان سعودی به اسرائیل رسیده است و شواهد نشان میدهد در آینده صد در صد عادیسازی روابط اسرائیل و عربستان قریبالوقوع است.
منصور براتی، تحلیلگر مسائل اسرائیل نیز در این نشست با بیان اینکه ما در زمانی با مسئله اعراب و اسرائیل مواجه بودیم، اما اکنون با مسئله فلسطین و اسرائیل مواجهیم، اظهار کرد: پس از کمپ دیوید، توافق صلح مصر و اسرائیل و سپس توافق اسلو در دهه ۱۹۹۰، مناقشه اعراب و اسرائیل به فلسطین و اسرائیل تبدیل شد. اما ارتباط دولتهای عربی با اسرائیل تا همین چند سال پیش عادی نشده بود و ارتباط با اسرائیل برای کشورهای عرب میزانی قبح داشت. تا اینکه از سال ۲۰۱۷ به بعد این روند با توافق ابراهیم تغییر کرد و ما شاهد موج دوم عادیسازی روابط دولتهای عرب با اسرائیل بودیم.
وی با اشاره به تفاوت اساسی موج دوم عادیسازی روابط با اسرائیل که به رهبری امارات و بحرین انجام شد با موج اول آن، اضافه کرد: در فاز اول عادیسازی، کشورهای مصر و اردن پا پیش گذاشتند، یعنی کشورهایی که در خط مقدم جنگ با اسرائیل بودند. لذا این کشورها تا جایی پیش رفتند که جنگ را کنار گذاشتند و روابطشان با این رژیم چندان پررنگ نشد. اما در موج دوم که از سال ۲۰۲۰ آغاز شد، صلح گرم برقرار گشت. در این موج کشورهایی اقدام به عادیسازی کردند که تاکنون درگیری مستقیم با اسرائیل نداشتند، پس اگر عادیسازی صورت میگیرد روابطی پررونق را دنبال میکنند. برای نمونه الان بحرین و اسرائیل سرمایهگزاریهای وسیعی در سرزمینهای یکدیگر دارند.
این تحلیلگر مسائل اسرائیل با اشاره به روابط عربستان با رژیم صهیونیستی عنوان کرد: در جنگهای چهارگانه ۱۹۴۸، ۱۹۵۶، ۱۹۶۷ و ۱۹۷۳ بین اعراب و اسرائیل، عربستان چندبار برای تقویت جبهه عربی کمکرسانی کرد، اما کمکم این روند کنار گذاشته شد و ارتباطات مستقیم بین اسرائیل و عربستان سعودی از اوایل دهه ۱۹۸۰ به وجود آمد، همکاریها افزایش یافت و به صورت غیرمستقیم در حوزه اقتصادی همکاریها وجود داشت، اما اصلیترین همکاری آنها در حوزههای امنیتی و اطلاعاتی بود و بعد از انقلاب در ایران دو طرف همکاریهایی را در این حوزهها داشتند.
براتی با بیان اینکه با وجود ارتباطات عربستان و اسرائیل هیچگاه قبح این روابط نریخت، افزود: اولین باری که عربستان اعلام کرد میتواند تحت شرایطی اسرائیل را به رسمیت بشناسند، به سال ۲۰۰۳ برمیگردد که از طرح صلح عربی ملک عبدالله رونمایی شد. در این طرح تنها خواسته عربستان و حدود ۲۵ کشور عربی این است که اگر اسرائیل دولت مستقل فلسطین را به رسمیت بشناسد، در محدوده مرزهای ۱۹۶۷ اجازه بازگشت به فلسطینیهای آواره بدهد و قدس شرقی پایتخت فلسطین شود، حاضریم همگی اسرائیل را به رسمیت بشناسیم.
وی ادامه داد: در آن زمان تمام خواستههای سعودی به مسئله فلسطین معطوف بود ولی الان در سالهای اخیر عربستان به دنبال آرمان فلسطین نیست و تنها منافع ملی خودش ملاک است. لذا عربستان برخلاف گذشته، امروز مایل به عادی شدن روابطش با اسرائیل است. از دلایل گرایش این کشور به سوی اسرائیل هم پیگیری یکی از اصول سیاست خارجیاش یعنی سیاست موازنه مثبت است. عربستان میخواهد مانند موازنهای که بین چین و آمریکا دنبال میکند، موازنهای بین ایران و اسرائیل در پیش بگیرد. پس از توافق تهران-ریاض در سال ۲۰۲۳ ایران یکی از اضلاع این موازنه شده و عربستان میخواهد با عادیسازی روابط با اسرائیل، این رژیم را در ضلع دیگر موازنهسازی خود قرار بدهد.
این تحلیلگر مسائل اسرائیل با بیان اینکه عادیسازی روابط رژیم صهیونیستی با عربستان در دستور کار مذاکرات هم قرار گرفته، ادامه داد: از چندین ماه پیش با ابتکار بایدن بین اسرائیل و عربستان سعودی مذاکراتی در جریان است. لذا دستور کار مذاکرات موجود است و فلسطین تنها بخش کوچکی از آن را تشکیل میدهد. در حقیقت عربستان چهار خواسته داشته که ۳ مورد از آمریکا و دیگری از اسرائیل است. بستن توافقی دفاعی مانند ناتو میان عربستان و آمریکا، درخواست تسلیحات نظامی و غنیسازی اورانیوم در عربستان، سه خواسته این کشور از آمریکاست.
براتی با اشاره به این تحلیل که عادیسازی روابط ریاض-تلآویو لزوما باید زمانی انجام شود که در آمریکا دولت جمهوریخواه بر سر کار باشد، اظهار کرد: این تحلیل وجود دارد که جمهوریخواهان به خصوص ترامپ به هر دو طرف نزدیکتر هستند و امتیازاتی را به هر دو خواهند داد. اما بر این تحلیل ایرادی وارد است. جمهوریخواهان نه تمایل به گسترش تعهدات نظامی و دفاعی آمریکا دارند و نه راجع به مسائل هستهای چندان امتیاز میدهند در مقابل، این دموکراتها هستند که از دادن چنین امتیازاتی بهتر استقبال میکنند. لذا بنسلمان میخواهد نهایت استفاده را از وجود دولت بایدن ببرد.
وی با اشاره به چراغ سبز اسرائیل به خواستههای بنسلمان، بیان کرد: اسرائیلیها هم با خواستههای بنسلمان از آمریکا مخالفتی ندارند. آنها با شروط خاصی در مورد دادن تسلیحات و اف ۳۵ به عربستان به تعداد محدود چندان مخالف نیستند، چراکه اگر به تعداد محدود اف ۳۵ در اختیار عربستان گذاشته شود، چندان توازن در منطقه تغییر نمیکند. در خصوص ایجاد نیروگاه اتمی و غنیسازی اورانیوم هم اسرائیلیها میخواهند بایدن به شرطی موافقت کند که تنها یک نیروگاه در خاک عربستان باشد، تمام کارکنان نیروگاه آمریکایی باشند، امنیتش هم در اختیار ارتش آمریکا باشد و هیچ نقشی عربستان در آن نداشته باشند. این عدم مخالفت حتی با شروط خاص نشان میدهد چراغ سبز اسرائیل روند عادیسازی روابط ریاض و تلآویو در دولت بایدن را تسهیل میکند.
این تحلیلگر مسائل اسرائیل در خصوص خواسته عربستان از رژیم صهیونیستی، گفت: عربستان مجددا این خواسته خود را تکرار میکند که دولت مستقل فلسطین به پایتختی قدس شرقی تاسیس شود. این در حالی است که در گذشته مسئله فلسطین تمام موضوع اعراب و اسرائیل را پوشش میداد و حالا تنها بخش کوچکی از آن است. لذا عربستان هماکنون بر این باور است عادیسازی روابط با اسرائیل میتواند منافع ملی عربستان را تامین کند حالا اگر در این میان توانستند برای فلسطین هم امتیازاتی بگیرند چه بهتر.
براتی در خصوص امتیازاتی که اسرائیل میتواند در اختیار فلسطین بگذارد، عنوان کرد: یکی از امتیازات اقتصادی است که هرازچندگاهی به تشکیلات خودگردان میدهند. الان دولت جدید نتانیاهو امتیازات اقتصادی را کم کرده است. مسئله بعدی همکاریهای امنیتی است که اکنون در سطح نازلی قرار دارد و پس از آن امتیازات سرزمینی است. در دولت تندرو نتانیاهو امتیازات سرزمینی خط قرمز است، لذا ترکیب فعلی دولت نتانیاهو ظرفیت توافق بر سر فلسطین را ندارد، به ویژه اگر بخواهند امتیازات سرزمینی بدهند.
نهایتا چه زمانی عادیسازی صورت میگیرد؟
وی با اشاره به تنها نشانه قطعی توافق عربستان و اسرائیل تاکید کرد: جناح راست افراطی در اسرائیل اساسا مخالفتی با عادیسازی روابط با عربستان سعودی ندارند، فقط با قسمتی مشکل دارد و آن هم گره خوردن توافق به فلسطین و دادن امتیازات سرزمینی است. در نتیجه اگر زمانی ترکیب کابینه نتانیاهو عوض شد، یعنی بنگویر و اسموتریچ خارج شدند و گانتس وارد شد، مسلما توافق میان عربستان و اسرائیل در راه است.
این تحلیلگر مسائل اسرائیل با اشاره به ۵۰ سال مذاکرات اعراب و رژیم صهیونیستی، اظهار کرد: قبلا هم اسرائیلیها ایده صلح در برابر زمین را مطرح کرده بودند و به خصوص بعد از جنگ ۱۹۶۷ این موضوع به طور جدی در دستور کار قرار گرفت، زیرا در این جنگ اسرائیل سه برابر سرزمین خودش را افزایش داد. اما از سال ۲۰۰۲ به بعد این ایده کنار گذاشته و با آمدن نتانیاهو در سال ۲۰۰۹ ایده "صلح برای صلح" مطرح شد، یعنی میگویند اعراب فارغ از مسئله فلسطین با ما صلح کنند، آن وقت ما هم بدون هیچ ترسی به فلسطین امتیاز میدهیم.
براتی با اشاره به نقش پررنگ بایدن در این ماجرا، عنوان کرد: بایدن فهمیده که عادیسازی روابط با عربستان سعودی برای اسرائیل جذاب است و به همین دلیل این موضوع را به مسئله صلح با فلسطین گره زده تا از این طریق در اسرائیل برای امتیاز دادن به فلسطین انگیزه ایجاد شود. این راهحل تاثیر کمی نداشته، زیرا اسرائیلیها به شدت برای عادیسازی روابط با عربستان عجله دارند. نتانیاهو در انتخابات ۲۰۲۲ وعده داده ظرف چهار سال این کار را انجام بدهد و الان میخواهد ثابت کند تنها کسی که این کار را میتواند به انجام برساند من هستم.
وی با بیان اینکه در مقابل نتانیاهو، بنسلمان برای عادیسازی عجلهای ندارد، گفت: در مقابل نتانیاهو، بنسلمان با این تصور که جوان است و مدت طولانی میتواند بر تخت پادشاهی تکیه کند، عجلهای برای عادیسازی روابط با اسرائیل ندارد. به خاطر اینکه بنسلمان برای عادیسازی عجلهای ندارد و نتانیاهو سراسیمه است، پس عربستان میتواند امتیاز بیشتر و بهتری از اسرائیل بگیرد.
این تحلیلگر مسائل اسرائیل با اشاره به واکنش احتمالی ایران به عادیسازی روابط عربستان و رژیم صهیونیستی، اظهار کرد: نقش ایران در مسیر عادیسازی روابط عربستان و اسرائیل مانند ترافیکی است که میتواند روند را کندتر کند ولی ایجاد مانع جدی که بتواند از توافق اسرائیل و عربستان جلوگیری کند، بسیار سخت است. ایران میتواند یک سری اقدامات جدی انجام دهد. برای نمونه توافق اسفند سال گذشته با عربستان را به هم بزند. در واقع اگر این توافق بر هم بخورد، کارت موازنهسازی چین-آمریکایی بن سلمان بیاثر میشود. لذا از این طریق عربستان دیگر نمیتواند آمریکا را با پیوستن به چین تهدید کند. از سوی دیگر ما میتوانیم از طریق نیروهای مقاومت فلسطین، به این کشورها فشار بیاوریم.
انتهای پیام
نظرات