یادداشت | دکتر حبیباله محمودیان - دکترای باستانشناسی و عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی ایلام
تحقیقات و کاوشهای باستان شناسی نشان میدهد، ایران جایگاه مهمی در تاریخ و تمدن گذشتۀ بشری دارد. واقع شدن ایران در حد فاصل تمدن هند در شرق و تمدنهای بینالنهرین ( سومر، اکد ،بابل و آشور) در غرب فلات ایران، مسئله ارتباط بین این تمدنها و تحولات فرهنگی واقتصادی مهم منطقه در عهد باستان را به دنبال داشته است. تعدد و تنوع آثار و ابنیه و محوطههای باستانی در این محدودۀ جغرافیایی نشانگر عظمت و اقتدار تمدن و فرهنگ ایران زمین بوده است. دوران حکومتی هخامنشی یکی از مقاطع مهم دوران تاریخی ایران است. در این دوره امپراطوری هخامنشی، از شرق با سرزمین هند واز غرب تا نواحی شرق اروپا وشمال افریقا گسترش داشت.
دوران زندگی انسان پیش از تاریخ
باستانشناسان، دوران زندگی انسان پیش از تاریخ را در قالب «دوران سنگ»(حجر) و «دوران فلز» نامگذاری کردهاند. در دوران سنگ، انسانها از سنگ به عنوان ابزار استفاده کردهاند و چون دوران استفاده از سنگ «نتراشیده یا تراشیده» اعصار زیادی را در برگرفته، به دورههای دیگری تقسیم شده است. شرایط مساعد جغرافیایی، خاک حاصلخیز، و رودهای پرآب، عواملی بودهاند که این امکان را به منطقه داده تا بستر و مهد یکی از کهنترین و درخشانترین مراکز فرهنگ و تمدن ایران فراهم آید، تمدنی که بعدها توانست دستاوردهای خود را در زیباترین شکل آن به صورت شاهکارهای هنری قوم کاسی در قالب ذوب فلزات به جامعة بشری عرضه کند.
تمدن ایلام ۵۰ قرن مدنیت ایران در شمال دریای پارس
ورود ایلام به صحنۀ تاریخ، به اواخر هزارۀ چهارم و اوایل هزارۀ سوم قبل از میلاد بر میگردد؛ بر اساس بررسیهای تاریخی و باستان شناسی ایلامیها از اواخر هزارۀ چهام یا اوایل هزارۀ سوم قبل از میلاد (حدود ۶۴۴ ق.م) در منطقۀ جنوب غرب ایران حکومت کرده اند. حدود ۲۵ قرن سلسله های معروف ایلام (اوان، سیماش، اپارت،ایکهالکی، شوتروکها و ایلام نو) ضمن تشکیل اولین سلسلههای حکومتی، حافظ تمدن و فرهنگ ایران زمین بودهاند. ایلام به عنوان بنیانگذار نخستین سلسلههای شاهی در تاریخ نجد ایران، سهم عمدهای در شکلگیری تاریخ فرهنگ ایران داشته است. باستان شناسان آثار وشواهد زیادی متعلق به دوران ایلامیان در مناطق مختلف ایران از شرق رود دجله در بینالنهرین تا حوزۀ هلیلرود در فلات مرکزی و شمال خلیج فارس کشف وشناسایی نمودهاند.
استقرار آریایی ها وتاسیس امپراطوری هخامنشی
با ارائه این مقدمه ، تحولات تاریخی ایران را در دوره تاریخی با مهاجرت آریایی ها به فلات ایران وشکل گیری امپراطوری های ماد وهخامنشی مورد مطالعه وبررسی قرار می دهیم. در منابع تاریخی آمده است که آریاییها در نواحی غرب کشور(مادها)، جنوب (پارسها) و شرق (پارتها) سلسلههای حکومتی قدرتمندی در دوران باستان تشکیل دادهاند مهمترین یافته های باستان شناسی در دوره تاریخی بویژه در عصر هخامنشی کشف دهها هزار لوحه حاوی تحولات تاریخی وتمدنی قوم پارس در مجموعه تخت جمشید بوده است. الواح هخامنشی کشف شده و مطالعات انجام شده بر روی آنها ، از مهمترین رویداد های باستان شناختی ایران از منظر تمدن وفرهنگ دیرینه این سرزمین قلمداد می گردد.
پیشینه تاریخی ایران دوران حکومت هخامنشییان
دورهی تاریخی شامل سلسلههای حکومتی ماد، هخامنشی، سلوکی، اشکانی وساسانی میباشد. این نوشتار به تحولات تاریخی و باستانشناختی ایران در دوره هخامنشی اختصاص یافته است.مهاجرت اقوام آریایی به ایران در هزارهی اول ق. م منجر به تشکیل حکومتهای مقتدری در ایران شد که یکی از آنها هخامنشیان بود. این قوم در محلی به نام پارسوماش در نزدیکی شوشتر سکنی گزیدند. اولین صحنهی عرض اندام هخامنشیان در زمان حیات ایلامیها صورت گرفت که فرمان روایی به نام «هخامنش» موقعیت حکومتی برای خود ایجاد نمود. بعد از هخامنش «چیش پیش» به تخت نشست. چیش پیش قلمرو خود را گسترش داد و فارس را ضمیمهی خاک خود کرد و بخشی از سرزمینهای فتح شده را به فرزندش کورش داد.
لوح حقوق بشر
قانون حکومتی کورش اولین اعلامیهی حقوق بشر را ارائه نمود و به عنوان منجی و نجات دهندهی یهود و جمع کنندهی کتاب تورات است. کورش به عقیدهی گیرشمن، بنیان گذار اولین امپراطوری تاریخ است که در جنگ با ماساژت ها کشته شد. در منابع تاریخی به لوح حقوق بشر کورش را از مهمترین الواح تاریخ قلمداد کرده اند که به سه موضوع پیرامون این شخصیت بزرگ تاریخ ایران اشاره نموده است. ایجاد دموکراسی در روش حکومتی، نبوغ خلاقه ویکتاپرستی کورش ، سیاست وتدبیر برجسته ی این پادشاه هخامنشی است. لوح حقوق بشر کورش در سال ۱۲۸۵ (ه.ش) در کاوش های باستان شناسی بابل بدست آمد. اعلامیه ی حقوق بشر کورش ۴۰ سطر بوده که چند سطر آن از بین رفته است.( صفی زاده،۱۳۹۰ :۲۲)
بررسیها و کاوشهای باستان شناسی
کاوشهای مختلفی در مناطق مختلف ایران انجام شده که اطلاعات بیشتری راجع به تاریخ و هنر دورهی هخامنشی به ما میدهد که عبارتند از:
کاوشهای پاسارگاد : هرتسفلد، علی سامی، استروناخ، رِمی بوشازلا و...
کاوشهای تخت جمشید: اریک اشمیت
کاوشهای برازجان : اسماعیل یغمایی
کاوشهای دهانهی غلامان: پروفسور شِراتُو، دکتر سید سجادی
کاوشهای شوش : دمورگان، لوفتوس، دیو لافوآ
کاوشهای تخت سلیمان : گیرشمن و...
کتیبهی بیستون
کتیبه بیستون،به عنوان بزرگترین سنگ نبشه جهان، یادگاری ارزشمند از سخنان داریوش بزرگ هخامنشی است که در مجموعه بیستون کرمانشاه قرار دارد. واژه «بیسْتون» (که امروزه بهاشتباه «بیسُـتون» گفته میشود) در زمان هخامنشی و شاید پیش از آن، به گونه بَـگَـستانَـه/ بَـغَـستانَـه (= جایگاه خدا) و در زمانهای بعدی به گونههای «بِهیستان/ بیسْـتون/ بُستان» تغییر حرف و آوا داده است. آنگونه که از نوشتههای «دیودور سیسیلی» تاریخنویس یونانی (سده نخست پیش از میلاد برمیآید؛ در زبان یونانی آن را بهشکل بَغیستان میشناختهاند. مطالعات وی در سال ۱۸۵۷ مورد توجه انجمن آسیایی پادشاهی لندن واقع شد و به این ترتیب راز کتیبه بیستون گشوده شد.کار راولینسون سبب شد تا این کتیبه مورد توجه دانشمندان زیادی از جمله پروفسور ویلیام جکسن از دانشگاه کلمبیا قرار گیرد. وی در سال ۱۹۰۳ از آنجا دیدن کرد و مطالعاتی روی کتیبه انجام داد که بیشتر تصحیح کار راولینسون بود .
کتیبه بیستون دارای سه نوع خط فارسی باستان، ایلامی نو، بابلی نو یا اکدی است و پس از رمزگشایی فارسی باستان فهمیده شد که تصاویر به داریوش و دو سردارش و ده شورشگر که در اوایل سلطنت او قیام کرده بودند، تعلق دارد و شرح سرکوب این یاغیان را نمایش میدهد. این کتیبه یکی از معتبرترین و مشهورترین سندهای تاریخی جهان است؛ زیرا مهمترین نوشته میخی زمان هخامنشی را در بر دارد. مجموع سطحی که این کتیبه در برگرفته به طول ۵/ ۲۰ متر (بیست متر و پنجاه سانتیمتر) و عرض ۸۰/ ۷ متر ( هفت متر و هشتاد سانتیمتر) است
کتیبه بیستون
پاسارگاد: پاسارگاد مجموعهای از آثار دورهی هخامنشی است که در دشت مرغاب، در فاصلهی ۱۳۰ کیلومتری شمال شرقی شیراز واقع شده است. این آثار با مجموعهی تخت جمشید حدود ۷۰ کیلومتر فاصله دارد. هخامنشیان بنا به گفتهی هرودوت از قبیلهی پاسارگاد هستند یکی از نجیبترین قبایل پارسی. بنابراین منطقی است که نام پاسارگاد برگرفته از نام این قبیله باشد. در کنار اینها یک کتیبهی سلوکی بدست آمده که به خط و زبان یونانی و آرامی بر روی آن نوشته شده است و در آن از محل پاسارگاد با عنوان پاسارگاد یاد کرده است. بنابراین احتمالاً نام پاسارگاد برگرفته از نام قبیلهی پاسارگادی است به معنای کسانی که گرز گران (سنگین) دارند.
پاسارگاد تقریباً در شمال غرب استان فارس واقع است . بناهای زیادی در این محوطه کاوش شده است (از جنوب به شمال) که آرامگاه کوروش معروفترین آن است. این بناها عبارتاند از: (۱) آرامگاه کوروش (مشهد ما در سیلمان) (۲) کاخ بارعام (۳) کاخ دروازه (۴) کاخ اختصاصی (کاخ نشیمن) (۵) آرامگاه کمبوجیه (زندان سیلمان) (۶) تَلِّ تخت (تخت سلیمان) (۷) محوطهی مقدس .
نقش رستم: محوطه و آثار نقش رستم در حاجی آباد فارس ودر فاصلهی ۱۰کیلومتری شمال غربی تخت جمشید واقع شده است . مهمترین اثر این محدوده باستانی، بنای معروف به کعبهی زردشت است .کعبهی زردشت، بنایی سنگی به شکل مکعب مستطیل است که با سقف سنگی از دورهی کورش یکم، پادشاه هخامنشی، در مجموعهی نقش رستم تخت جمشید باقی مانده است. چهار قطعه سنگ یک پارچه با ابعاد ۹۰/۱×۶۰/۷ متر پوشش این بنا را تشکیل میدهد. ساختمان از ۲۰ ردیف سنگ سفید و بدون ملات ساخته شده و پایه بنا از دو قطعه سنگ چهارگوش تشکیل شده است. برخی از باستان شناسان، کعبهی زردشت را محل حفظ کتاب مقدس زرتشتیان(اوستا) میدانند. به نظر میرسد این اثر مهم باستانی استودان یا مقبره پادشاه هخامنشی بوده باشد.
نقش رستم
بر روی دیوارهای سنگی این اثر چند کتیبه ایجاد شده است. کتیبهها، به خط پهلوی و زبان یونانی است. فلاندن در سال ۱۸۴۳ از کتیبههای کعبهی زردشت رونوشت برداشته است. ترجمهی این کتیبهها به وسیلهی پروفسور اسپرینگلینگ صورت گرفته است.در ورودی کوچکی در دیوار شمالی است. در اول ساختمان یک اتاق خالی و بدون پنجره به ابعاد ۲/۳×۴×۷/۴ متر وجود دارد. (سعیدی، ۱۳۷۸: ۱۹۹)
آقای فرخ سعیدی در مورد سبک معماری کعبه زردشت مینویسد: «طرح ساختمانی کعبهی زردشت، نفوذ معماری فرهنگ اورارتو یا مادی را میرساند. کاردانی معماری با ذوق هنری هخامنشی درآمیخته و بنایی به وجود آورده که در عین سادگی و استحکام، از زیبایی خاص برخوردار است». (سعیدی، ۱۳۷۸: ۱۹۲) نمونهی این اثر در پاسارگاد نیز از دورهی هخامنشی باقی مانده است. سایر آثار این مکان باستانی نقوشی است که بر روی صخره با ظرافت خاصی حجاری شده است.
پارسه یا تخت جمشید
سرزمین پارس به دلیل شرایط مطلوب جغرافیایی، از دوران کهن دارای استقرار بوده است. بعد از دورهی ایلامیان، مهاجران آریایی به تدریج وارد ایران شده و در نواحی جنوبی ایران استقرار یافتهاند. یکی از قبایل معروف آریاییها، پارسها هستند که سلسلههای مقتدر هخامنشی و ساسانی از این قوم برخاستهاند. مجموعه آثار تخت جمشید متعلق به دورهی امپراطوری پارس ها ست که در دامنه کوه رحمت قرار گرفته است. این آثار که شامل مجموعهای از کاخها، تالارها و مجموعهی تأسیسات پایتخت هخامنشی (پرسپولیس) است، در فاصلهی ۶۴ کیلومتری شمال شرقی شهر شیراز و در مرودشت فارس واقع شده است.مجموعه بناهای تخت جمشید توسط داریوش ساخته شده است. نام اصلی تخت جمشید شهر پارسه است. آنچه امروزه از پارسه باقی مانده است ارگ شهر است که به تخت جمشید مشهور است. به گواه کتیبهی خشایار شاه در دروازه ملل، احتمالاً در سال ۵۱۸ ق.م در عهد داریوش ساخته شده است.
کورش، مؤسس سلسلهی هخامنشی، نام این سلسله را به احترام جدش هخامنش، هخامنشی نام نهاده است. هخامنشیان در مدت حدود ۲۲۰ سال حکومت خود، بزرگترین امپراطوری دوران باستان را در مشرق زمین ایجاد نمودند. از این دوره آثار متعددی در پهنهی فلات ایران و سرزمینهای پیرامونی تحت سلطه به جای مانده است که مهمترین آنها مجموعه کاخها و بناهای تخت جمشید میباشد که از شاهکارهای معماری دنیای باستان محسوب میگردد. بناهای ایجاد شده بر روی صفهی تخت جمشید حدود ۱۳۵۰۰۰ متر مربع وسعت دارد. بسیاری از باستان شناسان در طول قرون گذشته آثار تخت جمشید را مورد بازدید قرار داده و یا مطالعه، بررسی و انجام کاوشهای علمی باستان شناسی این اثر ارزشمند پرداختهاند که از میان آنها میتوان به پیترو دلاواله، هرتسفلد، اشمیت، علی سامی، فردریک کرفتر، جرج کامرون، سرفراز و... اشاره نمود. آثار شناخته شدهی مجموعهی تخت جمشید عبارتاند از:
کاخها : کاخ و تالار آپادانا و تالار بارعام، کاخ صد ستون، کاخ مرکزی یا سه دروازه، کاخ هدیش (کاخ خشایارشاه)، کاخ تچر (کاخ آیینهی داریوش)، کاخ جنوبی؛
دخمهها: دخمههای اردشیر دوم و سوم، دخمهی ناتمام داریوش سوم.حدود ۳۰ هزار لوح گلی از این منطقه کشف شده است که در دورهی حکومت رضاخان جهت خواندن در اختیار دانشگاه شیکاگو امریکا قرار داده شد.الواح طلا و نقرهی مکشوفه از تخت جمشید با نبشته هایی به خط میخی و به سه زبان فارسی باستان، ایلامی و بابلی و متعلق به دورهی حکومت داریوش بزرگ هخامنشی است. داریوش در این نبشته، محدودهی حکومت هخامنشی را ذکر نموده است. براساس نوشتهی این الواح که پروفسور کرفتر عضو هیات باستان شناسی تخت جمشید آن را در سال ۱۳۱۲ کشف نموده است، کشور ایران از مشرق تا سفر و هند و از غرب تا حبشه در افریقا و سارد و لیدی در غرب آسیای صغیر وسعت داشته است.
بنای پلکان شرقی کاخ آپادانا و مجموعهی نقوش آن از جمله آثار ماندگار تاریخ ایران باستان است، که مجموعاً ۱۲۴ پله در چهار ردیف برای ارتباط با کاخ ایجاد شده است. نقشها عمدتاً بر روی دیوار پلکان شرقی ایجاد شده و نقوش حجاری شده مجالس را نشان میدهد که بیشتر به هیئتهای نمایندگی کشورها و ممالک تابعهی دولت هخامنشی و هدایای آنها اختصاص یافته است. لازم به ذکر است در کتیبهی بیستون نام ۲۳ کشور یا ایالت تابعهی دولت هخامنشی ذکر شده است و در مجالس منقوش دیوار پلکان شرقی نیز هیئتهای ۲۳ کشور و ایالت، حجاری شده است.
«تالار ورودی قصر آپادانا بنایی است به وسعت ۶۲۵ متر مربع که سقف آن بر روی چهار ستون قرار داشته است که دو ستون از این چهار ستون باقی مانده است» (سرفراز، ۱۳۷۲: )۱۸۷.
تالار کاخ آپادانا حدود ۳۶۰۰ متر مربع مساحت دارد که دارای ۳۶ ستون سنگی است و ارتفاع ستونها ۱۸ متر میباشد. تالار کاخ آپادانادارای شش در ورودی است. تحقیقات باستان شناسی نشان میدهد که نمای داخلی تالار کاخ آپادانا با کاشیهای رنگین منقوش، تزیین شده است.
تالار صد ستون: از بزرگترین کاخهای مجموعهی تخت جمشید، کاخ پذیرایی خشایارشاه معروف به تالار صد ستون میباشد. فضای داخلی تالار با استفاده از ده ردیف ستون ده تایی یعنی صد ستون تشکیل شده است .
کاخ مرکزی: این کاخ در بخش جنوب شرقی آپادانا به صورت چهار گوش ایجاد شده است و به قصر سه دروازه نیز معروف است.
کاخ هدیش: بنایی مجلل و زیباست که متعلق به خشایار شاه میباشد. تالار مرکزی این کاخ دارای ۳۷ ستون گرد بوده و بنا دارای متعلقات دیگری است.
کاخ تچر: این کاخ که به کاخ آیینه نیز مشهور است، در جنوب کاخ آپادانا واقع شده است. تالار مرکزی آن دارای ۱۲ ستون سنگی است. در حجاری سنگهای بنا ظرافت به کار رفته است.
در مجموعهی تخت جمشید، آثار ساختمانهای دیگری نیز کشف شده که میتوان به خزانهی داریوش، چاه سنگی، اتاق نگهبانان، آرامگاه اردشیر دوم و سوم و استخر سنگی اشاره نمود.
تاریخچه بررسیها و کاوشهای تخت جمشید
در پاییز سال ۱۹۲۲(۱۳۰۱ ش.)، سردار سپه در سفر خود به بوشهر برای اولین بار از تختجمشید بازدید کرد و از وضعیت حفاظتی بسیار بد آن آن متأثر شد. (موسوی،۵۱، ۱۳۸۱) ارنست هرتسفلد باستانشناس شهیر آلمانی پس از بازدید رضا خان از محل[؟]، بنا به درخواست دولت و تمایل شخصی خود و با حمایت فیزوزمیرزا نصرت الدوله، حکمران وقت فارس، موفق به بررسی در تختجمشید گشت. این تحقیق که به منظور شناسائی و برآورد وضع حفاظتی محوطه در سالهای ۱۹۲۳،۱۹۲۴ (پاییز و زمستان ۱۳۰۲ش) به مدت شش هفته انجام شد، مبنای طرح بزرگ او برای کاوش در تخت جمشید و مرمت آن بود. (موسوی، ۵۱:۱۳۸۱) هرتسفلد گزارش این تحقیق را به همراه عکسهای قابل توجهی در سال ۱۳۲۸ به چاپ رسانید.(Herzfeld, ۱۹۲۸)
اولین کاوشها : ارنست هرتسفلد باستانشناس و ایرانشناس آلمانی نخستین بار در سال ۱۲۸۴ به ایران آمد و در تخت جمشید وپاسارگاد دست به تحقیق و پژوهش زد او یکی از نخستین کسانی است که مجموعه تاریخی پاسارگاد و تخت جمشید در ایران را مورد کاوش قرار داد و به این خاطر در تاریخ باستانشناسی ایران و جهان چهره مهمی به شمار می رود.با این حال سفر دیگر او در سال ۱۳۰۱ شمسی به ایران اهمیت ویژهای یافت چرا که او در این سفر گزارشی جامعی از تخت جمشید و پاسارگاد به دولت وقت ایران ارائه کرد؛ این تحقیقات بنای یک حفاری بزرگ در این منطقه بود.
پروفسور هرتسفلد تلاش کرد ضمن تربیت جمعی از دانشجویان ایرانی و جلب حمایت دولت همراه با پروفسور "آرتور آپهام پوپ" آمریکایی انجمن آثار ملی را در سال ۱۳۰۲ تاسیس کند و از این راه انحصار فرانسوی ها در حفاری آثار تاریخی ایران را از بین ببرد. این دانشمند آلمانی موفق شد در سال ۱۳۰۶ شمسی رسماً به عنوان متخصص مطالعات شرقی به استخدام دولت ایران درآید و در فروردین ۱۳۰۷ برای نخستین بار در پاسارگاد دست به حفاری بزند.بعد از او "اریک فردریش اشمیت"، دیگر باستانشناس آلمانی جای او را گرفت.هرتسفلد در مدت کاوش در تخت جمشید و پاسارگاد ۳۰ هزار لوحه خشتی که آنها را "حافظه تاریخی ایرانیان" می دانست از خاک بیرون کشید و تاثیر قابل توجهی در پژوهش های باستانشناسان در تاریخ ایران گذاشت.
حضور موسسه شرق شناسی دانشگاه شیکاگو در کاوشهای تخت جمشید
در سال ۱۳۰۹، اجازه کاوش در تخت جمشید را به مؤسسه دانشگاه شیکاگو داده شد و بدین ترتیب هرتسفلد کلنگ حفاری در تخت جمشید را در سال ۱۳۱۰ به زمین زد. (موسوی، ۵۳:۱۳۸۱) وی از سوی موسسه شرقشناسی دانشگاه شیکاگو به عنوان مدیر هیات کاوش به تخت جمشید فرستاده شد تا برای نخستین بار بخشهایی از این منطقه باستانی را حفاری و مرمت کند.ترتیب کارگاه های حفاری و انجام خاکبرداری به وسیلة هیأت علمی تخت جمشید در بهار سال ۱۳۱۰(۱۹۳۱م) به وسیلة ارنست هرتسفلد پی ریزی گشت. آنچه از ظاهر امر بر می آید هرتسفلد نخستین فصل کاوش را تقریباً یکجا صرف خاکبرداری جناح اصلی حرم خشایارشا کرد و ضمناً دست بکار تعمیر و تجدید بنای قسمت هائی از آن زد.در زمان او تجدید بنای ساختمان، به منظور استفاده از آن جهت مرکز عملیات هیأت به وسیله فریدریشکرفتر(Friedrich Krefter) معمار هیأت انجام گرفت.
در آبان ماه ۱۳۱۱(نوامبر ۱۹۳۲م) هرتسفلد پلکان سنگی بزرگ جبهه شرقی آپادانا و پلکان شمالی کاخ سه دروازه را که هر دو آنها دارای نقوش برجسته و حجاریهای ممتاز است، کشف کرد.در سال ۱۳۱۲ مجمسه عظیم گاو که متعلق به پایه های سنگی طرفین ایوان ورودی تالار تختگاه بود ظاهر گشت. در قسمت شرقی همان کاخ هیأت علمی موفق به کشف پلکان سنگی که به آب روهای زیر زمینی منتهی می شد، گردید. در هنگام احداث راه به منظور عبور واگن در گوشة شمال شرقی تختگاه، هرتسفلد تعداد زیادی الواح گلی کشف نمود. (اشمیت، ۱۳۴۲)
سرانجام در اواخر سال ۱۳۱۳، هرتسفلد از کار برکنار شد و به جای او اریک اشمیت سرپرستی هیأت باستانشناسی را به عهده گرفت.
بخشی از ابنیه تخت جمشید
در بهار سال ۱۳۱۵ سایر بخش های خزانة تخت جمشید ادامه کاویده شد. از جمله کشفیات مهم این فصل نقش برجسته بارعام داریوش اول بود. در اطاق های نزدیگ نقش مزبور صد لوح گلی به خط میخی بدست آمد . در سال ۱۳۱۶ یکی از تالارهای وسیع خزانه، ایوان صد ستون. و جبهة شمالیکاخ آپادانا از انبوه خاک پاک گردید.
در سال ۱۳۱۷ کاوشهای علمی در تختگاه تختجمشید منحصر به خاکبرداری خزانة تختجمشید شد. در سال ۱۳۱۸ قسمت جنوبی آپادانا و در گوشة جنوبغربی تختگاه، جناح غربی حرم سرا کاوش شد..(اشمیت،۱۳۴۰).
پس از عزیمت هیأت علمی آمریکائی ، وزارت فرهنگ وقت و اداره کل باستان شناسی مستقیماً امور حفاری و خاکبرداری آثار بوسیلة بنگاه علمی تخت جشمید را زیر نظر گرفت. (سامی، ۳۹۳:۱۳۴۸) در سال ۱۳۱۸، ابتدا به مدت چهار ماه، حسین روانبد روی تختگاه تختجمشید کاوش کرد. پس ازآن از اوائل دیماه ۱۳۱۸تا اواسط تیرماه ۱۳۱۹ حدود شش ماه عیسیبهنام ادامة کار را پیگیری نمود. در اواخر سال ۱۳۱۹ تا اوسط۱۳۲۱ محمود راد بازرس فنی اداره کل باستان شناسی کاوش تخت جمشید را دنبال نمود.(سامی،۲۲:۱۳۳۰) . و پس از آن تا سال ۱۳۴۰ سر پرستی کاوشها به عهده علی سامی، مدیر بنگاه علمی تخت جمشید بود.(سامی،۱۳۴۸ : ۳۹۴).
تأسیس موزه و کتابخانه تخت جمشید و ماکت نمونه تخت جمشید و بنا و آثار، از دیگر فعالیتهای بنگاه علمی تختجمشید به سرپرستی علی سامی بود. (سامی ، ۱۳۴۸ : ۳۹۵) پس از وقفهای چند ساله در حفریات و کاوشهای علمی در تخت جمشید، از سال ۱۳۴۷ تا ۱۳۵۲ هیأت های ایرانی با چند فصل کاوش موفق به کشف بخش های دیگری از مجموعه تخت جمشید شدند.
مجموعه بایگانیهای اداری تخت جمشید
طی حفاریهای قانونی مؤسسه خاورشناسی دانشگاه شیکاگو از سال ۱۹۳۰ تا ۱۹۳۴ تحت سرپرستی ارنست هرتسفلد و از ۱۹۳۴ تا ۱۹۳۹ بهدست اریک اشمیت مجموعه بزرگی از بایگانیهای اداری حکشده بر روی الواح گلی کشف شده است. سقوط تخت جمشید بهدست اسکندر مقدونی و آتشسوزی و نامسکونی شدن آن سبب شده که الواح بایگانی اداری آن در طول سدهها حفظ شوند. طبق شواهد بدستآمده، آتشسوزی تخت جمشید بر این الواح آسیبی نرسانده و تنها باعث فروپاشی دیوار شمالی محافظ آنها شده که این دیوار تا زمان کشف الواح بر روی آنها باقیمانده و از آنها حفاظت کردهاست. حرارت این آتشسوزی خود لوحهای گلی را پخته کرد که سبب استحکام بیشتر و حفظ آنها شد.[۱]هزاران لوح گلی و قطعات شکسته برخی آنها بخشی از یک سامانه اداری هستند که اسناد بیش از پنجاه سال فعالیت حکومتی (از ۵۰۹ پیش از میلاد تا ۴۵۷ پیش از میلاد) را در خود گرد آوردهاند. این مدارک درباره شرایط جغرافیایی، اقتصادی، مدیریتی، دینی و اجتماعی حاکم بر منطقه تخت جمشید که قلب سرزمین پارسیان بود اطلاعات بسیار گستردهای در اختیار پژوهشگران گذاشتهاند. بایگانیهای اداری تخت جمشید، تنها منبع دست اول مهم برای درک سازوکار داخلی پادشاهی هخامنشیان است و با وجود باستانشناسان بسیاری که بر این مجموعه کار کردهاند هنوز جای کار بسیاری باقی است
کشف الواح در مقطع زمانی ۱۹۳۳ و ۱۹۳۴
در حفاریهایی که ارنست هرتسفلد در تخت جمشید میان سالهای ۱۹۳۳ و ۱۹۳۴ برای مؤسسه شرقشناسی انجام داد، دهها هزار لوح سفالی پخته نشده، قطعات شکسته و…کشف شدند. هرتسفلد پیش از آنکه گذرگاهی برای حَفّاران بِکَنَد تصمیم گرفت ابتدا تراس تخت جمشید را حفاری کند تا به چیزی آسیب نرسد. او در این کندهکاری، دو اتاق پُر از لوحهای گِلی یافت که به ترتیب مانند یک کتابخانه چیده شده بودند. این قطعاتِ پاکنشده با موم پوشانده شدند و پس از خشک شدن، آنها را در پنبه پیچیدند و در ۲۳۵۳ جعبه شمارهگذاریشدهبرای حمل و نقل بستهبندی کردند. در آن زمان، هرتسفلد تخمین زد که این یافته شامل حدود ۳۰,۰۰۰ لوح و قطعاتِ نوشتهدار یا بیشتر است. هرچند خودش یادداشتهای دقیقی از خود به جای نگذاشت و هرگز گزارش باستانشناسی مناسبی منتشر نکرد.بررسی ها وگزارش های باستان شناسی نشان می دهددر سال ۱۹۵۰، ۱۵۳ لوح به همراه ۳۰.۰۰۰ قطعه شکسته از الواح و تعداد نامشخصی از الواح نوشتهنشده به ایران بازگردانده شد.در سال ۲۰۱۰، بین ۲۰.۰۰۰ تا ۲۵۰۰۰ لوح و نیز قطعاتی از آنها که متعلق به ۱۵ تا ۱۸ هزار سند هستند.
درمؤسسه خاورشناسی باقیماندهاند. شمارگان اصلی این الواح در زمان خود احتمالاً بیش از ۱۰۰.۰۰۰ لوح ایلامی بودهاند که مقدار باقیمانده سالم آنها امروزه تنها به زحمت به ۵ درصد بایگانی اصلی هخامنشیان میرسد.طبق تخمینها، اندازه بایگانی اسناد توزیع غذا در منطقه تحت حکومت داریوش بزرگ از ۵۲۲ تا ۴۸۶ پیش از میلاد، به تنهایی بیش از ۲۰۰.۰۰۰ لوح بودهاست.
موسسه شرق شناسی و مطالعات الواح باروی تخت جمشید
بنابراین مقامات ایرانی در ۱۹۳۵، الواح باروی تخت جمشید را برای پژوهش و انتشار به موسسه شرقشناسی سپردند بایگانیها در ۱۹۳۶ به شیکاگو رسیدند و از سال ۱۹۳۷ مطالعه بر روی آنان آغاز شده در ۱۹۶۹ بود که ریچارد هلک اثر خود «۲۰۷۸ لوحِ عیلامیِ باروی تخت جمشید» را منتشر کرد و موجبِ رنسانسی در هخامنشیانشناسیِ دهه ۱۹۷۰ شد. این پروژه که هفت دهه را پشت سر گذرانده، هنوز تا کاملشدنْ فاصله دارد. الواح بارو، از نظر اطلاعاتی که میتوان از محتویات محدودشان که تنها معاملات حکومتی هخامنشیان پیرامون مواد غذایی را ثبت کردهاند استنباط کرد باید مورد توجه قرار گیرند.
بایگانی خزانه داری تخت جمشید
اریک اشمیت از ۱۹۳۴ تا ۱۹۳۹ طی یک سری از خاکبرداریها موفق به کشف دومین مجموعه از بایگانیهای الواح شد که با نام بایگانی خزانهداری تخت جمشید یا PTA [۲] و PTT [۳] شناخته میشود. برای انتقال این الواح به تهران، آنها را در جعبههای کوچک فلزی و در میان خاکاره قرار دادند.محتویات این الواح بیشتر به پرداخت پول نقره در عوض کالاهایی چون گوسفند، شراب یا غلات و نیز پرداخت دستمزد کارگران و صنعتگران تخت جمشید و مناطق اطراف میپردازد. برخی از این الواح، نامههای اداری هستند که دستور به پرداخت دستمزدهای گروهی از کارگران دادهاند یا اینکه تاییدیههایی هستند که وصول و پرداخت دستمزد به کارگران را تأیید میکنند.
در این مرحله از فعالیت های باستان شناسی،کاوشگران در جمع تعداد ۷۴۶ لوح و قطعات آنها را گزارش کردهاند. (۱۹۸ لوح سالم و قطعات بزرگ و ۵۴۸ قطعه کوچکتر) ۴۶ لوح به مؤسسه خاورشناسی داده شد و بقیه به موزه ایران باستان در تهران فرستاده شد. برخی از این الواح را از سال ۱۹۸۸ در تالار الواح موزه ملی ایران نگه داشتهاند. ۱۹۹ لوح مُهرشده بدون متن نیز در این کاوشها پیدا شدند. که در آن تمامی این بایگانی (عیلامی، آرامی، گلیفی و دیگر زبانها) را میتوان دید یا در آن جستجو کرد. از جهتی در تارنمای دانشگاه کالیفرنیای جنوبی با هماهنگی مؤسسه خاورشناسی دانشگاه شیکاگو میتوان به مجموعهای از تصاویر با کیفیت این الواح دسترسی داشت و آنها را از زوایای گوناگون مورد بررسی قرار داد.
بایگانی راکد هخامنشیان در تخت جمشید
آمریکاییها ضمن کاوش در تخت جمشید به بایگانی راکد هخامنشیان دست یافتند؛ مجموعهای از الواح گلی که روی آن ها، مستندات و مدارک مربوط به امور اداری، نظامی و ... این دوره حک شده بود و احتمالاً در زیرزمین قصر رویایی شاهان هخامنشی، نگهداری میشد. این کشف یک اتفاق بزرگ بود که میتوانست پردههای تردید و جهل را درباره تاریخ ایران باستان و بلکه خاورمیانه کهن، کنار بزند و حقایق فراوانی را روشن کند. بخش عمده این الواح به زبان عیلامی بود که در این دوره، به عنوان زبان اداری به کار گرفته میشد. لوحههای کشف شدهای که آمار آن ها در اختیار دولت ایران قرار گرفت، حدود ۳۰ هزار برآورد میشد؛ اما هیچ کس نمیتواند این آمار را، آماری درست و قطعی بداند.کاوشگران آمریکایی مؤسسه شرقشناسی دانشگاه شیکاگو، در ثبت و ضبط اشیای به دست آمده، مستقل عمل میکردند و دولت ایران، نظارت چندانی بر آن ها نداشت. این اتفاق درست زمانی روی داد که ساختمان موزه ایران باستان، در تهران، با معماری آندره گدار، مهندس فرانسوی، به پایان رسیده بود و باور نخبگان آن روزگار، این بود که احتمالاً الواح کشف شده، برای نگهداری به موزه مذکور منتقل میشود؛ اما چنین نشد و با اجازه دولت وقت، اشیای کشف شده که در برگیرنده بیش از ۳۰ هزار لوحه گلی بود، به عنوان امانت در اختیار آمریکاییها قرار گرفت تا به کشورشان ببرند و روی آن ها مطالعه و تحقیق کنند؛ یک کار مشترک علمی که به نظر میرسید مو لای درز آن نمیرود.
سوابق تاریخی الواح هخامنشی
الواح هخامنشی از جمله آثاری است که حدود ۹۰ سال پیش با موافقت دولت وقتِ ایران از کشور، خارج و برای مطالعه و بررسی به دانشگاه شیکاگو «امانت» سپرده شد.باستانشناسان الواح را سال ۱۳۱۳ شمسی در تخت جمشید کشف کردند و با موافقت دولت وقتِ ایران برای مطالعه و بررسی به دانشگاه شیکاگو امانت دادند. الواح در ۵۰ صندوق چوبی شامل حدود دوهزار جعبۀ مقوایی و چند پیت نفتی که در تخت جمشید (پارسه، پرسپولیس) به پارافین آبشده آغشته شده بودند، از راه بوشهر به آمریکا فرستاده شدند. قرار بود این الواح سه سال پس از مطالعه به ایران برگردانده شوند.در اواخر سال ۱۹۳۶ یا ۱۹۳۷ میلادی برای حدود دو یا سه ماه، گلنوشتهها را پارافینزدایی کردند تا سال ۱۹۳۷ میلادی،برای مطالعه آماده شدند. چهار کارشناس روی لوحهای گلی تخت جمشید کار میکردند. یک استاد بزرگ سومرشناسی به نام آرنولد پوبل (poebel) و دو شاگرد او که یکی «جورج کامرون» و دیگری «ریچارد هلک» بودند ابتدا لوحها را که به خط میخی بودند، رمزگشایی کردند تا زبان آنها مشخص شود. وقتی دریافتند که گلنبشتهها ایلامی هستند، روی آنها کار کردند. اما چون در آن زمان، آگاهیها از دورهی ایلامی هخامنشی فقط سنگنوشتههای پادشاهان هخامنشی بود، کار به کندی پیش میرفت.آنها در ابتدای کار نمیدانستند که گلنوشتهها به کدام پادشاه هخامنشی تعلق دارند. ابتدا گمان میکردند که به خشایارشاه یا اردشیر اول مربوط است، تا سرانجام به گلنبشتهای متعلق به سال بیستودوم پادشاهی برخوردند. با توجه به اینکه در آن گلنبشته ماه سیزدهم بود، فهمیدند که گلنبشتهها سال کبیسه را نشان میدهند و بر این اساس دریافتند که متعلق به داریوش بزرگاند.
پس از مدتی یک گلنوشتهی دیگر را خواندند که نام داریوش به عنوان پادشاه در آن آمده بود .مطالعهی گلنوشتهها در دانشگاه شیکاگو با شروع جنگ جهانی متوقف و پس از پایان جنگ در سال ۱۹۴۵ میلادی دوباره آغاز شد. در آن دوره، مرحوم کامرون و هلک مطالعهی گلنوشتهها را آغاز کردند که گلنبشتههای خزانهی تخت جمشید نیز به دانشگاه رسیدند. مرحوم کامرون پس از اینکه ۱۵۰ گلنوشته را خواند، توجه خود را به خواندن گلنوشتههای خزانهی تخت جمشید معطوف کرد و سرانجام کتاب آن در سال ۱۹۴۸ میلادی چاپ شد.
هلک از حدود سال ۱۹۴۵ میلادی بار دیگر کار خود را روی این گلنوشتهها آغاز و بخشهایی از آنها را هم چاپ کرد. در کتاب اصلی او ۲۰۸۷ کتیبه جا داده شد که دانشگاه شیکاگو آن را در سال ۱۹۶۹ میلادی به چاپ رساند. ازسوی دیگر عبدالمجید ارفعی - تنها ایرانی که همراه با هلک گلنبشتهها را در شیکاگو دیده - از حدود سال ۱۹۶۶ میلادی بهمدت هشت سال شاگرد هلک بود تا زمانی که او در شیکاگو بود حدود ۲۴۰۰ گلنوشتهی دیگر نیز خوانده شد. هلک تا زمان فوت، ۲۵۸۶ گلنوشته را خوانده بود و از آن تعداد، متن و ترجمهی مربوط به ۳۳ گلنوشته را در مجلهی فرانسوی« DAF ۱۸ » چاپ کرد.بعد از فوت هلک، در سه مرحله بخشهای کوچکی از الواح به کشور برگردانده شد.
سال ۱۳۲۷ (۱۷۹ قطعه) به کشور برگردانده شد، سال ۱۳۲۹ (۳۷هزار قطعه) در اختیار ایران قرار گرفت و سال ۱۳۸۳ نیز (۳۰۰ قطعه) به سرزمین مادریاش مسترد شد. بعد از مطالعه و انتشار نتایج مطالعات در قالب چند کتاب، استرداد الواح آغاز شد، که در سه مرحله بخش کوچکی از آنها به کشور برگردانده شد؛ ۱۷۹ قطعه در نخستین محموله ارسالی در سال ۱۳۲۷ به تهران رسید. دومین محموله شامل ۳۷ هزار قطعه بود که در سال ۱۳۲۹ به ایران بازگردانده شد و در سال ۱۳۸۳ سومین محموله یعنی ۳۰۰ قطعه لوح به ایران تحویل داده شد.برای بازگشت بخش چهارم الواح به کشور، یک شکایت اما ورق را برگرداند. پروندۀ معروف «جنی روبین» علیه ایران تشکیل شد. رویترز در اسفند ۱۳۹۶، آن را بررسی کرد و درباره آن نوشت: «سه سال پیش دادگاهی در آمریکا حکم داد، آثار تاریخی ایران که امانت در دانشگاه شیکاگو بودند، مصادره شوند و غرامت ۷۱ میلیون و ۵۰۰ هزار دلاری حاصل از فروش آن به قربانیان آمریکایی که در انفجار انتحاری در بیتالمقدس بودند، پرداخت شود. در نتیجه دادگاه آمریکایی حکم مصادرۀ این اشیاء تاریخی را صادر کرد و دستور فروشِ الواح را داد، اما در بررسی نهایی قضات دیوان عالی در دادگاهی که دوم اسفند ۱۳۹۶ برگزار شد، حکم مصادره و فروش الواح هخامنشی ایرانی لغو شد.پس از این مرحله، مجوز خروج را اوفک (دفتر کنترل داراییهای خارجی آمریکا) باید صادر میکرد و سرانجام سال ۱۳۹۸ پس از ۸۴ سال، چهارمین محموله از الواح که شامل ۱۷۸۰ قطعه لوح هخامنشی بود به ایران بازگشت. درحال حاضر ۱۷ هزار قطعه از الواح هخامنشی همچنان در اختیار مؤسسه شیکاگو است که وزارت میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی پیگیر بازگرداندن این آثار ارزشمند هستند.
پیشینه مطالعاتی الواح در مراکز علمی آمریکا
تا سال ۱۳۲۹، مؤسسه شرقشناسی شیکاگو، عملاً امانت را به صاحبش بر نگرداند. در این سال، با پافشاری دولت ایران، بخشی از الواح به ایران بازگردانده شد؛ اما وقتی محموله را تحویل گرفتند، فهمیدند که تقریباً همه الواح پس فرستاده شده، شکسته، ناقص و غیرقابل استفاده است. از سال ۱۳۳۲ و پس از کودتای ۲۸ مرداد، تا سال ۱۳۵۷ و پیروزی انقلاب اسلامی، تقریباً لوحی به ایران بازنگشت و آمریکاییها، هر بار به بهانههای مختلف، از زیر بار مسئولیتی که برعهده داشتند، شانه خالی کردند. با پیروزی انقلاب اسلامی و قطع دست آمریکاییها از منابع مادی و معنوی ایران، لوحههای هخامنشی، اینبار به ابزاری برای تهدید منافع کشورمان تبدیل شد. آمریکاییها در سال ۲۰۱۴، به بهانه آسیب دیدن تعدادی از شهروندانشان در عملیات گردان های عزالدین قسام در فلسطین که علیه رژیم صهیونیستی انجام شده بود، تصمیم به حراج الواح و پرداخت غرامت به آسیبدیدگان گرفتند؛ موضوعی که از منظر حقوق بینالملل و بر اساس قرارداد میان مؤسسه شرقشناسی دانشگاه شیکاگو و دولت وقت ایران، اصلاً قابل قبول نبود. از آن سال، تلاشهای دامنهدار دیپلماتیک و حقوقی، برای بازگرداندن میراث فرهنگی ملت ایران، ادامه داشته است و آنچه امروز شاهد آن هستیم، در واقع بازگشت بخشی از این ثروت عظیم مادی و معنوی ایران، به میهن است.
انتهای پیام
نظرات