یکی از جوانان ترشیز که توانسته کسب طلای نجوم جهانی را در کارنامه خود داشته باشد، "محمدرضا حسنپور" است. او که اصالتاً اهل روستای کبودان از توابع شهرستان بردسکن است، در گفت و گو با ایسنا گفت: دوره ابتدایی و راهنمایی را در همین روستا گذراندم و دبیرستان را به کاشمر آمدم.
وی افزود: تعطیلات در روستا و ایام مدرسه در شهر سکونت داشتم، زیاد اهل درس نبودم که از تفریحات دوره کودکیام باز بمانم، آب و هوای روستا آن زمان به خصوص در تابستان عالی بود؛ باغها سرسبز و قناتها پر آب بود، فارغ از پیچیدگیهای زندگی آدم بزرگها، از زمان حال خود لذت میبردیم.
حسنپور اظهار کرد: علاقه به نجوم مثل بسیاری از علایقی که بچهها در سن ۱۰ ـ ۱۵ سالگی پیدا میکنند، به طور اتفاقی سراغم آمد، فقط نجوم هم نبود، گاهی یک درس، یک معلم و گاهی یک حرفه در نظرم جذاب میآمد و مدتی دنبالش بودم.
وی بیان کرد: جرقه نجوم هم از چند جلسه کلاس تابستانه در پژوهشکده علوم بردسکن ایجاد شد، وقتی دوره راهنمایی بودم با المپیاد نجوم از طریق اینترنت آشنا شدم، آن زمان اینترنت در شکل بسیار ابتدایی در دسترس بود و من برخی مواقع برای یادگیری چیزهایی که دوست داشتم، در سایتها و فرومها جستوجو میکردم.
این جوان دیار ترشیز گفت: در میان این جستوجوها با المپیاد آشنا شدم، چند نفر از المپیادیها را پیدا کردم و از همین طریق کمکم وارد این مسیر شدم و سؤالهای امتحان المپیاد را دیده بودم و برایم جذاب بود.
موفقیت در المپیاد با تلاش در روستا
وی افزود: آن زمان با خودم میگفتم ممکن است با همین سواد دبیرستانی اینگونه سؤالات و مسائل را پاسخ دهم؟ سال اول با همین انگیزه مطالعه میکردم، از دوستان اینترنتیام میپرسیدم برای جواب فلان سؤالها باید چه کتابهایی بخوانم؟ و آنها هم فهرستی از پیشنیازها و منابع مختلف میفرستادند. سال دوم المپیاد وقتی دیدم به سطح خوبی رسیدهام، قدمهای بزرگتری برداشتم و خودم را برای مسابقه آماده کردم.
حسنپور بیان کرد: از آن به بعد از دوستان اینترنتیام که دارای مدالهای المپیاد بودند هر هفته برنامه میگرفتم و مطالعه میکردم، برخی کارهای آن زمانم را حتی حالا هم باور نمیکنم! مثلاً از یک جا به بعد در بعضی مباحث منبع فارسی وجود نداشت، ولی من متوقف نشدم و منبع انگلیسی را شروع کردم، یا مثلاً در یک مورد چند ماه دنبال جواب یک سؤال بودم و آخرش خودم لابلای کتابها جواب را پیدا کردم.
وی ادامه داد: آن زمان دوره بسیار خاطرهانگیزی بود، لذت اصلی را در همان دو سال تجربه کردم و بعد از آن اتفاقات برایم عادی شد. المپیاد کشوری دو مرحله در سال برگزار میشود، منتخبین مرحله دوم که حدود ۴۰ نفر هستند، در یک دوره تابستانه در تهران آموزش میبینند و در انتهای دوره مدالها مشخص میشوند، ۱۰ نفر مدال طلا و بقیه نقره و برنز دریافت میکنند، طلاییها یک سال بعد مجدداً آموزش میبینند و نهایتاً به المپیاد جهانی راه پیدا میکنند.
این جوان روستایی خاطرنشان کرد: المپیاد جهانی دوره ما بیش از ۱۵۰ شرکتکننده داشت که پس از برگزاری امتحانها، ۱۴ نفر مدال طلا و بقیه نقره و برنز دریافت کردند. من نفر بیست و یکم بودم و نقره گرفتم.
پول نقش زیادی ندارد
وی ادامه داد: آن زمان پول نمیتوانست نقش زیادی داشته باشد. مهم منابع المپیاد یا کتابهای دانشگاهی بودند که در کتابخانه یافت میشد، یا ترجمه نشده که نسخه الکترونیکی زبان اصلی آن رایگان در دسترس بود.
حسنپور اظهار کرد: معلمهای المپیاد برای مدارس برتر در تهران کلاسهای بسیاری برگزار میکردند و راضی نمیشدند این فاصله را تا کاشمر بیایند تا به یک نفر آموزش دهند، البته من به صورت اینترنتی با بهترین المپیادیهای آن زمان (که بعدها بهترین دوستانم شدند) ارتباط داشتم و راهنمایی میگرفتم. از خوشاقبالی من بود که دقیقاً در همان دو سه سال، جمعی از المپیادیها و نجومیها در یک فروم اینترنتی (برنامههای مبتنی بر وب) دور هم جمع شده بودند و به یکدیگر کمک میکردند.
وی تأثیر خانواده در این مسیر را بسیار مهم دانست و گفت: بزرگترین کمکی که خانواده میتواند به یک دانشآموز داشته باشد، همراهی و راهبری است. چیزی که به تکرار در اطرافیان دیده و میبینم، بیشتر به مدیریت فرزند شباهت دارد تا راهبری، معمولاً مسیر را خانواده انتخاب میکند، معیار موفقیت (نمره، کنکور و…) را خانواده تعیین میکند، کمبودهای آموزشی را خانواده (با کلاس خصوصی، مدرسه خصوصی و…) تأمین میکند و دانشآموز تنها هنری که میتواند داشته باشد درسخواندن است.
این نخبه بردسکنی اظهار کرد: برای من در کنار فراهم کردن شرایط مادی و عاطفی، همراهی خانواده بزرگترین کمکی بود که هم انگیزه ادامه مسیر را بالا برد و هم مانع برداشتن قدمهای پرمخاطرهای مثل المپیاد نشد.
امیدوارم کفه ترازوی مهاجرها به سمت برگشتن سنگینی کند
وی در ادامه در پاسخ به این سؤال که دعوتنامه از خارج برای مهاجرت داشتهاید؟ گفت: نمیدانم این تصور چطور در ذهن ما ایرانیها جا گرفته که فکر میکنیم همهجای دنیا برای نخبههایمان فرش قرمز پهن کردهاند، من نمونهای سراغ ندارم که در دوره دانشجویی از طرف دانشگاهها یا مراکز خارجی انتخاب شده و با اصرار و خواهش راضی به مهاجرت شده باشد، اکثر چیزهایی که در مورد بزرگان میشنویم در بهترین حالت اغراق هستند.
حسنپور بیان کرد: مهاجرت تحصیلی یک فرایند فرسایشی و زمانبر است و صرف داشتن مدال المپیاد برای گرفتن پذیرش یک دانشگاه خوب خارجی کافی نیست، معدل دوره کارشناسی، فعالیتهای پژوهشی و آزمایشگاهی، همکاری با اساتید و بسیاری مؤلفههای دیگر لازم است تا بتوان از یک دانشگاه برتر خارج کشور پذیرش گرفت.
وی اظهار کرد: حتی اگر در دانشگاههای تراز اول دنیا هم پذیرش بگیرید، احتمالاً در مرحله دریافت ویزا (به خصوص آمریکا) به دردسر میخورید. پس نهتنها برای کسی دعوتنامه نمیفرستند، بلکه تلاش بسیار زیادی لازم است تا یک دانشگاه خارجی حاضر شود دانشجوی ایرانی را (با تمام دردسرهای سیاسی و اداری) بپذیرد.
این جوان روستایی گفت: مهاجرت یک گزینه است در کنار بسیاری مسیرهای دیگر برای ادامه زندگی حداقل از دید من، مهاجرت جزء پرهزینهترین گزینهها است، باید از خیلی دلخوشیها بگذری و یک زندگی جدید را شروع کنی، امیدوارم با بهتر شدن شرایط کشور، کفه ترازوی مهاجرها هم به سمت برگشتن سنگینی کند.
باید آیندهنگر بود و بهترین مسیر را انتخاب کرد
وی در ادامه با بیان اینکه هدفگذاری آینده در دنیایی که با این سرعت در حالت تغییر و تحول است، فایده خاصی ندارد، اظهار کرد: باید آیندهنگر بود و در هر شرایطی، بهترین مسیر را انتخاب کنیم که هم زندگی شخصی را بهتر کند، هم تلاشهایی که در آن مسیر میکنیم، معنادار باشد. در این صورت در هر لحظه آن چیزی را داریم که میخواهیم؛ آن زمان که این حس را از دست دادیم زمان تغییر مسیر است.
حسنپور درگیری بیش از حد دانشآموزان به فضای مجازی را جزو بالاترین آسیبهایی دانست که آینده فردی و اجتماعی همه را دچار مشکل خواهد کرد.
انتهای پیام
نظرات