محمدحسین بهجت تبریزی متخلص به شهریار در ۱۱ دی ماه سال ۱۲۸۵ هجری خورشیدی در روستای خشکناب از توابع شهرستان بستان آباد دیده به جهان گشود و دوران کودکی خود را در این روستا سپری کرد.
وی تحصیل را برای اولین بار در مکتبخانه زادگاهش آغاز کرد، ابتدا پدر و مادرش و سپس مرحوم امیر خیزی از نخستین مربیان وی بودند که قرائت قرآن، گلستان سعدی و حافظ را به او آموختند که وی پس از آشنایی با دیوان حافظ با شعر و ادبیات نیز آشنا شد.
پس از آن سیکل اول متوسطه را در مدرسه متحده و فیوضات به پایان رساند و به تهران رفت و تحصیلات متوسطه را در دارالفنون به پایان رساند و سپس وارد مدرسه طب شد و حدود شش ماه قبل از گرفتن مدرک دکتری به علت ناراحتیهای شخصی، تحصیل این رشته را ترک کرد و به صورت جدی به سرودن شعر روی آورد.
وی از سالهای ۱۳۲۹ تا ۱۳۳۰ اثر مشهور خود "حیدر بابایه سلام" را سروده است که این منظومه به ۹۰ درصد از زبانهای جمهوریهای پیشین شوروی ترجمه و منتشر شدهاست.
شهریار مرداد ۱۳۳۲ به تبریز آمده و با یکی از بستگان خود به نام خانم عزیزه عمید خالقی ازدواج میکند که حاصل این ازدواج سه فرزند، دو دختر به نامهای شهرزاد و مریم و یک پسر به نام هادی است.
پس از خلق آثار بینظیر، استاد شهریار به دلیل بیماری ابتدا در بیمارستان امام خمینی تبریز و سپس در بیمارستان مهر تهران بستری شد و روز ۲۷ ام شهریورماه ۱۳۶۷ در سن ۸۱ سالگی دیده از جهان فرو بست و دو روز بعد بنا به وصیت خودش، در مقبرةالشعرای تبریز که امروزه وضعیت چندان جالبی ندارد به خاک سپرده شد.
وی به زبانهای ترکی آذربایجانی و فارسی در قالبهای غزل، قصیده، قطعه و رباعی شعر سروده است اما بیشتر از دیگر گونهها غزلهای وی معروف بود که از جمله غزلهای معروف او میتوان به "علیای همای رحمت" و "آمدی جانم به قربانت" اشاره کرد.
همچنین مهمترین اثر استاد شهریار منظومه «حیدربابایه سلام» است که از شاهکارهای ادبیات آذری بهشمار میرود و شاعر در آن از اصالت و زیباییهای روستا یاد کرده است.
مکتب شهریار
استاد دانشگاه و یکی از شاگردان استاد شهریار در گفتوگو با ایسنا با اشاره به جایگاه اشعار استاد شهریار، اظهار کرد: اشعار شهریار هم به جهت استفاده از زبان ساده و اصطلاحات مردمی و هم به جهت عاطفی وهم به جهت محتوا غنی و هم به جهت تصویر سازی با کلمات جایگاه منحصر به فردی در ادبیات فارسی دارد.
ابوالفضل علیمحمدی ادامه داد: شهریار در آثار ترکی خود بخصوص با خلق حیدر بابایه سلام مکتب تازهای در شعر ترکی گشود، مکتبی که هم در داخل کشور و هم در دیگر کشورهای ترک زبان در رأس شعر ترکی قرارگرفت و پیروان زیادی پیدا کرد.
وی با اشاره به خدمات استاد شهریار به شعر فارسی، افزود: وی مکتبی به نام مکتب شهریار باز کرد که آمیزهای از شعر نو نیمایی و زبان شعری ایرج میرزاست با محتوای اجتماعی ، عاطفی و دینی، همچنین تابلو سازی رکن اساسی مکتب شهریار است.
این استاد دانشگاه گفت: صدق عاطفی، زبان ساده و مردمی بودن، پایگاه فرهنگی داشتن و انعکاس نیازهای روحی انسان از رازهای ماندگاری و معروفیت اشعار این شاعر بلندآوازه است.
وی عنوان کرد: حیدر بابایه سلام تصویری از فرهنگ و فولکلور و آداب و رسوم و وضعیت معیشتی و خوشی ها و ناخوشی های روستا با آمیزه ای از نکات حکمت آمیز است.
علیمحمدی تاکید کرد: کاربرد زبان، نحوه نگرش و نوع تصویرسازی از موضوعات ملموس از نکات وجه تفاوت استاد شهریار با دیگر شعرای معاصر است.
از شوریدگی و ناکامی عشق تا صدق عاطفی/ شهریار، آتش فشان جان شعله ور است
یک استاد دانشگاه و کارشناس شعر و ادب فارسی با اشاره به زندگی شهریار و نمود ویژگیهای یک شاعر عامه پسند در آن، وی را آتش فشان جان شعله عنوان کرد.
سعید کریمی در گفتوگو با ایسنا، با بیان اینکه شهریار، آخرین پرچم دار شعر کلاسیک فارسی است، اظهار کرد: ایرانیان مفتخرند که سنت غنی از ادبیات کلاسیک دارند و این سنت غنی در سطح سایر ادبیات جهان مثال زدنی و عرضه کردنی است و معمولاً "جامی" نیز به عنوان خاتم الشعرا در ادبیات کلاسیک فارسی خطاب میشود ولی میتوان گفت که شهریار، آخرین فرد از سلسله بزرگان ادب کلاسیک فارسی است.
وی با بیان اینکه یک چهره مشخص از شاعر در اذهان ایرانیان وجود دارد، افزود: شهریار بسیار به این چهره نزدیک بود. او فردی شوریده، آشفته و پریشان حال بود؛ حالتی که به عنوان چهره ازلی یک شاعر در ذهن ایرانیان وجود دارد. سوز عشق نیز دیگر ویژگی یک شاعر در نزد مردم است که شهریار نیز با توجه به اتفاقاتی که در دوران جوانی برایش افتاد و تحصیلات پزشکی را در سال آخر رها کرده و به غزلیات شاعرانه روی آورد و به عشق خود نرسید، شاعر ناکام عاشق بوده و تمامی مشخصات یک شاعر در او یافت میشود.
وی تاکید کرد: شهریار در بحبوحه عصر حاضر توانست خود را به سنت ادبی وصل کند و با آن همه ارجاعاتی که به سعدی، مولانا، رودکی و فردوسی داشت و اشعاری که سرود، در این سنت ضخیم ادبی فارسی برای خود جایی باز کرد.
کریمی با بیان اینکه شهریار در مفصل شعر سنتی و نو بوده و از پیشگامان نوگرایی است، گفت: شهریار جزو اولین کسانی بود که نیما را درک کرده و از او حمایت کرد و حتی برایش شعر گفت. حمایت شهریار از نیما باعث شد تا این شاعر نوگرا، راه خود را هموارتر سازد. شهریار قبل از آشنایی با نیما در سال ۱۳۰۸ چهره نام آشنایی در غزل بود و وقتی به همراه اخوان ثالث از نیما حمایت کردند، باعث شدند تا صدای نیما و شعر نو شنیده و تقویت شود. اشعاری چون هذیان دل، دو مرغ بهشتی، ایوای مادرم و نامه به انیشتن از جمله اشعار نوی شهریار هستند که نشان میدهد این شاعر آشفته، تنها شاعر غزل نیست و در شعر نو هم تبحر دارد.
وی با اشاره به ویژگیهای شعر شهریار، اظهار کرد: شهریار یک قندی در شعرش انداخته و شکری در آن ریخته که مملو از نکات عامیانه و اصطلاحات مردم کوچه و بازار است. هیچ شعری حتی در سنتی ترین انواع آن که توسط شهریار سروده شده است، نمیتوان پیدا کرد که این اصطلاحات در آن نباشد. شهریار، استاد قند محاوره در شعر است. این شاعر ترک زبان حتی به کوچه و بازار تهران میرفت تا صحبتهای عامیانه مردم فارس زبان را بشنود و یادداشت کند.
وی افزود: شهریار، ریزترین و مصطلح ترین اصطلاحات عامیانه فارسی را در قالب غزل که یک قالب شعری زمخت است، آورده و به آن انعطاف بخشید و غزل را به زبان رایج نزدیک ساخت. به گونهای این اطلاحات در شعر غزل شهریار هضم شده که بر دل مینشیند و مشهور ترین آن نیز شعر زیر است:
«امشب از دولت می دفع ملالی کردیم / این هم از عمر شبی بود که حالی کردیم
ما کجا و شب میخانه خدایا چه عجب / کز گرفتاری ایام مجالی کردیم
تیر از غمزه ساقی سپر از جام شراب / با کماندار فلک جنگ وجدالی کردیم
غم به روئین تنی جام می انداخت سپر / غم مگو عربده با رستم زالی کردیم
باری از تلخی ایام به شور و مستی / شکوه از شاهد شیرین خط و خالی کردیم
روزه هجر شکستیم و هلال ابروئی / منظر افروز شب عید وصالی کردیم»
و یا شعر طنزی که قند محاوره در آن هیوا است:
«خر ما را ز جوی بجهاند / ادب از انحطاط برهاند
من خود از بخت خفته آگاهم / تختخواب فنر نمیخواهم
من نباید برای چندر غاز / کنم از ناکسان تحمل ناز
شعر هم بی خطا نخواهد بود / دو دو تا چار تا نخواهد بود
چکنم شاعری ورافتاده / موهن و آبرو بر افتاده » .
این استاد دانشگاه با بیان اینکه شهریار توانست ظرفیتهای قالب غزل را افزایش داده و اصطلاحات عامیانه را وارد شعر کند، اظهار کرد: اشاره و استفاده از هنرهای دیگر همچون موسیقی و نقاشی در شعر نیز از جمله ویژگیهای شهریار است و حتی این شاعر، علاقه بسیاری به اقبال آذر در شعر خود نشان میدهد و فرهنگ اصطلاحات موسیقی به آن را وارد میکند.
وی با اشاره به سرودن اشعاری از خوشنویسی و نقاشی توسط شهریار، گفت: مثلا یک نقاش، اثر خود را نشان شهریار داده و شهریار برایش شعر طولانی درباره نقاشی سروده است که نشان میدهد به عالم نقاشی آشنا است و تابلوهایی که در شعرش میسازد نیز هر یک نقاشی برای خود هستند.
وی ادامه داد: شهریار یک بیت زیبایی دارد که اگر فقط همان یک بیت نیز از او به جای میماند، کافی بود و نامش را در ادبیات جاودان میکرد که هنان بیت " صید خونین خزیده به شکاف سنگم، که نفس در نفسم با سگ صیاد هنوز" است و این بیت، نهایت اوج رنجش یک انسان را در چند کلمه بر متن آورده است.
کریمی با اشاره به صمیمیت و صدق عاطفی در اشعار، گفت: شهریار، دست رد به کسی نمیزد و برای هر کسی که تقاضا میکرد، شعر مینوشت ولی شعرهای مهم و قابل توجه او همانهایی هستند که از صمیم دل و بر اثر تجربه عاطفی شدید سروده شده و صدق عاطفی شدید پشت آن وجود دارد. مثلاً شعری که برای مرگ مادر و یا همسرش سروده از جمله این اشعار با صدق عاطفی است.
«آهسته باز از بغل پلهها گذشت
در فکر آش و سبزی بیمار خویش بود
اما گرفته دور و برش هالهای سیاه
او مرده است و باز پرستار حال ماست
در زندگی ما همه جا و ول میخورد
هر کنج خانه صحنهای از داستان اوست
در ختم خویش هم به سر و کار خویش بود
بیچاره مادرم
هر روز میگذشت ازین زیر پلهها
آهسته تا به هم نزند خواب ناز من
امروز هم گذشت
در باز و بسته شد»
وی با بیان اینکه شهریار، آتش فشان یک جان شعله ور است، گفت: شهریار از دل خود به همه دلها پل میزند. لحن طنز او نیز زبانزد. مثلاً در شعر زیر میتوان این لحن طنز را یافت:
«چوخلار انجیکدی کی سن اونلارا ناز ایله میسن / من ده اینجیک کی منیم نازیمی آز ایله میسن
ائتمیسن نازی بو ویرانه کونولده سلطان / ائوین آباد اولا درویشه نیاز ایله میسن
هر باخیشدا چالیبان کیپریگی مضراب کیمی / بیر قولاق وئر بو سینیق قلبی نه ساز ایله میسن؟
باشدان آچ یا یلیغی افشان ایله سوسن-سونبول / سن بیزیم بایراممیز سان قیشی یاز ایله میسن
سن گون اول قوی غمیمیز داغدا قار اولسون اریسین / منیم آنجاق ایشیمی سوز و گداز ایله میسن»
وی افزود: شعر دیگری نیز به هنگام باز کردن نامهای که از دوستش برایش فرستاده شده است، در نوع خود شعر بسیار جالبی است که میگوید:
«نامهات وقتی زیارت شد که بود / بچهها همراه من در محکمه
محشری بر پا شد از مامور پست / گفتی افتاد است گرگی در رمه
شور و غوغایی بدانسان شد بلند / که من بیچاره لاپ قویدوم نمه
این یکی (بردن آتلدی بوینما) / وآن دگر (آز قالدی چخسون کلمه)»
انتهای پیام
نظرات