• شنبه / ۱۸ شهریور ۱۴۰۲ / ۱۵:۴۰
  • دسته‌بندی: امید و آگاهی
  • کد خبر: 1402061811285

نگاهی به فراز و فرودهای پیشرفت سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران - ۱

آغازِ بازیگری جهانی ایران با راهبرد «نه شرقی، نه غربی»

آغازِ بازیگری جهانی ایران با راهبرد «نه شرقی، نه غربی»

سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران همانند سیاست خارجی سایر کشورها متاثر از تغییر و تحولات و تفوق یکی از گفتمان‌های سیاست خارجی متحول گردیده است. بدین ترتیب برای درک و فهم ماهیت و حتی چگونگی اعمال و کاربرد سیاست خارجی لازم است با گفتمان‌های مختلف و گفتمان مسلط بر جامعه آشنایی داشته و آن را مورد تجزیه و تحلیل قرار دهیم. به عبارت دیگر، گفتمان سیاسی، چارچوب و بستری است که در درون آن، پیشرفت سیاست خارجی یک کشور معنا پیدا می‌کند.

به گزارش ایسنا، مهدی خانعلی‌زاده پژوهشگر روابط بین‌الملل در یادداشتی نوشت: در سال‌های پس از پیروزی انقلاب اسلامی شاهد طرح دیدگاه‌ها و گفتمان‌های مختلفی در مورد سیاست خارجی ایران هستیم که هر یک در تاریخی مشخص بر شکل‌گیری ماهیت آن تاثیرگذاشته‌اند. در این میان، در هر دوره برخی از اقدامات و رویکردها صورت گرفته که برخلاف مصالح و منافع ملی جمهوری اسلامی ایران و در مسیری به غیر از تامین امنیت کشور و بالا بردن جایگاه آن در سیاست خارجی جهانی بوده است؛ اقداماتی نادرست، غیر عقلانی و ناشی از تحلیل نادرست که از آن به عنوان «بی‌راهه‌های سیاست خارجی ایران» نام برده می‌شود و مختص یک دوره یا دولت خاص و حتی یک طیف سیاسی مشخص نیست. با این حال، مدیریت کلانی که از سوی رهبری انقلاب در دوره‌های مختلف صورت گرفته، این بی‌راهه‌ها را نهایتا اصلاح کرده و در مسیری قرار داده که ایرانِ امروز در مقایسه با ایرانِ ابتدای انقلاب، پیشرفت غیرقابل باوری را در حوزه‌ی سیاست خارجی تجربه کرده است.

وضعیتی که امروز ایران در حوزه‌ی سیاست خارجی با آن روبروست، حاصل یک فرایند جدی آزمون و خطا و فهم دقیق مناسبات و معادلات نظام بین‌الملل است و دستاوردهایی نظیر حضور در اتحادیه‌های بین‌المللی تاثیرگذار و همچنین تبدیل از یک قدرت منطقه‌ای به قدرت فرامنطقه‌ای، محصول تجربه گرفتن از همین مسیرِ طی شده است که زمینه را برای تغییر در گفتمان حاکم بر سیاست خارجی و افکار عمومی در کشور و پیشرفت سیاست خارجی فراهم کرده است.

بر همین اساس، در مجموعه نوشتارهای پیش رو به بررسی روندهای حاکم بر سیاست خارجی ایران در سال‌های پس از پیروزی انقلاب اسلامی می‌پردازیم و تغییر در نحوه‌ی برخورد کشورهای دیگر با هر کدام از این رویکردها و رهیافت‌ها را روایت می‌کنیم.

ایرانِ شرق یا ایرانِ غرب؟

سقوط حکومت پهلوی و استقرار نظام جمهوری اسلامی در ایران، یکی از تلخ‌ترین رویدادها در تاریخ سیاست خارجی ایالات متحدة آمریکا محسوب می‌شود؛ چراکه آمریکا علاوه بر ازدست‌دادن یکی از راهبردی‌ترین شرکای خود در منطقة حساس و بااهمیت غرب آسیا، با یک دشمن راهبردی در منطقه روبه‌رو شد که پس از گذشت حدود چهل و پنج سال از این تغییر، همچنان اصلی‌ترین مسئله در راهبردهای امنیت ملی این کشور در نظر گرفته می‌شود.

این تغییر هویتی و بنیادین، زمینه را برای طرح این شبهه مطرح کرد که به دلیل غالب بودن فضای دوقطبی بر نظام بین‌الملل در زمان پیروزی انقلاب اسلامی، به دلیل رویکرد ضداستکباری انقلاب ایران، سیاست خارجی تهران ناگزیر به سمت بلوک شرق و همراهی با اتحاد جماهیر شوروی متمایل خواهد شد؛ ابهامی که خیلی زود پاسخ شفاف خود را دریافت کرد و علاوه بر راهبرد تاریخی «نه شرقی، نه غربی» که از سوی بنیانگذار جهوری اسلامی ایران مطرح شد، رنگ و بوی عملیاتی هم به خود گرفت و امام خمینی(ره) با نامه‌ای که به رهبر وقت شوروی نوشت، خبر از پایان حکمرانی ایدئولوژی‌های غربی و شرقی در ایران داد.

اتخاذ این راهبرد، در همان زمان با مخالفت‌هایی روبرو شد و برخی از افراد و جریانات سیاسی که نمی‌توانستند خارج از فضای حاکم بر نظام بین‌الملل وقت را تصور کنند و به این عقیده باور داشتند که برای پیروزی و نجات در جهان، باید به یکی از دو ستون شرق یا غرب تکیه کرد، رویکرد امام(ره) در طراحی و تثبیت راهبردِ نه شرقی، نه غربی را مورد انتقاد قرار دادند. از نظر این افراد، واقعیتِ نظام بین‌الملل، خود را به واحدهای سیاسی – یعنی کشورها – دیکته می‌کند و هیچ کشوری امکان خلاصی از آن را ندارد. به همین دلیل، ایران باید یا به سمت شوروی می‌رفت تا در برابر قدرت آمریکا ایستادگی کند و یا مسیر پهلوی در تبدیل شدن به ابزار نظامی واشنگتن در منطقه‌ی غرب آسیا را ادامه می‌داد؛ ایده‌ای که در سال‌های بعد، اشتباه بودن آن عیان شد.

میدان برای دیپلماسی

آغاز جنگ تحمیلی از سوی رژیم بعث عراق علیه ایران، یکی از نقاط عطف در تحول گفتمان حاکم بر دستگاه دیپلماسی کشورمان بود؛ جایی که شرق و غرب – هر چند با درجات متفاوت – به دلیل نگرانی از راهبرد استقلال‌طلبانه‌ی حکومت جدید در ایران، به حمایت از صدام پرداختند و هشت سال جنگ را علیه ایران، پشتیبانی کردند.

این مساله باعث شد تا هر ابهامی در زمینه‌ی تلاش برای حضور در یکی از دو بلوک قدرت در نظام بین‌الملل وقت، برطرف شود و اتخاذ یک راهبرد سوم – یعنی تجدیدنظرطلبی در ساختار جهانی – در حوزه سیاست خارجی مورد تایید و تاکید قرار بگیرد. بر همین مبنا، دستگاه دیپلماسی جمهوری اسلامی ایران در سال‌های جنگ، مسیر تعامل با کشورهای مستقل به منظور ایجاد یک بلوک سوم با محوریت ایران – بذری که در سال‌های بعد به بار نشست و مقدمه‌ای بر تشکیل جبهه مقاومت در نقاط مختلف جهان شد – را به عنوان دال مرکزی گفتمان خود انتخاب کرد. در واقع فضای هشت سال جنگ با عراق، شرایط را برای طراحی مدل ویژه‌ای از سیاست خارجی در ایران فراهم کرد که می‌توان از آن با نام «مدل بومی سیاست خارجی ایران» یاد کرد.

این مدل سیاست خارجی از همان ابتدای فعالیت، به اندازه‌ای موفق عمل کرد که برخلاف پیش‌بینی‌ها نه تنها ایران مجبور به پذیرش تن دادن به عضویت در ذیل یکی از بلوک‌های شرق و غرب نشد، بلکه راهی برای تامین منافع ملی ایران از طریق ایجاد تعادل (بالانس) در بین قدرت‌های جهانی نیز ایجاد شد.

ادامه دارد...

  • در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • -لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • -«ایسنا» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • - ایسنا از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بی‌احترامی به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزه‌های دین مبین اسلام باشد معذور است.
  • - نظرات پس از تأیید مدیر بخش مربوطه منتشر می‌شود.

نظرات

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
لطفا عدد مقابل را در جعبه متن وارد کنید
captcha