این جملات در جلسه هماندیشی دانشجویی «قرآن بهمثابه متن ادبی» مطرح شد که یکشنبه (۲۹ مردادماه) با تمرکز بر موضوع «روایت در قرآن» با حضور امیر احمدنژاد، عضو هیئت علمی گروه علوم قرآن و حدیث دانشگاه اصفهان در معاونت فرهنگی جهاد دانشگاهی واحد اصفهان برگزار شد.
در این نشست امیر احمدنژاد، عضو هیئتعلمی دانشگاه اصفهان گفت: مخاطبان اولیه قرآن، آن را متن ادبی دانستند. متن ادبی دارای پیام است و قرآن نیز از این قاعده مستثنی نیست. ادبی خواندن قرآن شأن آن را کاهش نمیدهد، بلکه تعمق آن را افزایش میدهد. متون ادبی حاوی لایههای عمیق و متنوعی هستند.
او با بیان اینکه قرآن از بدو شروع نیز متن ادبی است و همه شرایط متن ادبی مثل موسیقی و آهنگ و تصویر را دارد، افزود: کاملاً روشن است که شروع، پایان، ساخت و فرم قرآن تحت قواعد خاصی آمده است. حتی شکستن قواعد ادبی ثابت در قرآن و ایجاد قواعد جدید نشانی از تسلط قرآن بر قواعد ادبی است. متن قرآن آهنگین است، اما قواعد شعر و نثر و سجع را رعایت نکرده است. پس قرآن، متنی پیشرو به لحاظ ادبی است.
این مدرس دانشگاه با اشاره به اینکه اگر کلام ما واجد ارزش هنری باشد اهمیت پیدا میکند، تأکید کرد: متن ادبی و هنری با یک متن معمولی متفاوت است. بسیاری از نویسندگان بزرگ دنیا صرفاً روزمره نویسی میکنند، ولی متنی که مینویسند متن ادبی شناخته میشود.
احمدنژاد با بیان اینکه قواعد ادبی توسط کسانی شکسته میشود که کاملاً به قواعد مسلط هستند و آگاهانه در روایت تغییر ایجاد میکنند، ادامه داد: در رمانهای کلاسیک، روال داستان خطی است اما در رمانهای امروزی، عنصر زمان شکسته میشود. برای مثال آخر داستان را همان اول ماجرا به ما میگوید. قرآن نیز بهعنوان یک متن ادبی دارای داستانهایی با این سبک نوین است.
او با تأکید بر آنچه در جلسات قبل تحت عنوان عناصر مختلف روایت در قرآن بررسی شد، افزود: همذاتپنداری با شخصیتها در رمان و داستان باعث میشود که داستان زندگی شخصیت برای شما جذاب باشد و آن را پیگیری کنید. همذاتپنداری نتیجۀ شخصیتپردازیِ درست است. مختصات شخصیت، حتی اگر تنها چند کلمه در مورد آن سخن به میان آمده باشد باید در ذهن نویسنده بهطور کامل ساخته و پرداخته شده باشد.
این عضو هیئتعلمی دانشگاه اصفهان در خصوص تفاوت تیپ و شخصیت نیز تصریح کرد: شخصیت مابهازای خارجی دارد و وجود و هستی قابل پذیرش است. حرکت درست زمان در داستان نیز مسئله مهمی است. «بازگشت ماهیهای پرنده» کتابی است که بازی خوبی با عناصر داستانی کرده است. تمام این عناصر ادبی در خدمت پیام متن هستند.
احمدنژاد ادامه داد: گفته بودیم که پیامبران در قرآن، تیپ نیستند، بلکه شخصیت هستند. تیپ، انسان واقعی برای ما نمیسازد، اما شخصیتها قابل درک و قابل لمس هستند. کسانی که داستان پیامبران را در قرآن بازتعریف میکنند، از پیامبران یک تیپ واحد ارائه میدهند، موجوداتی شبیه به هم که در مقابل حوادث عکسالعملهای یکسان نشان میدهند، نگاه عمیقی به هستی دارند، در هیچ امتحانی شکست نمیخورند و اصلاً برای ما روشن نیست که چرا خداوند از این پیامبران امتحان میگیرد؟ تعریف پیامبران بهعنوان یک تیپ چنین مخاطراتی را هم به همراه دارد و باید گفت که تیپ ساختن کاملاً با داستان در تعارض است.
او افزود: در داستان حتی شخصیتهای منفی هم خاکستری و شاید در برخی مواقع دوستداشتنی هستند، اما وقتی تیپ تعریف کنید، افراد یا سیاه و یا سفید هستند. شیطان، فرعون، نمرود، شخصیتهای کاملاً منفی هستند. اما در قرآن شخصیتها تماماً منفی یا مثبت نیستند و خوانش قصه گونه قرآن خلاف تیپ است. برای مثال در قرآن شخصیتهای منفی داستان، باهوش هستند یا قدرت تحلیل بالایی دارند و بالأخره جنبههای مثبتی در شخصیت آنان به چشم میخورد.
این معلم و مدرس قرآن، با بیان اینکه قرآن در قصه موسی(ع) و فرعون، ویژگیهای مثبت و منفی موسی(ع) را شمارش نکرده، بلکه روایتی از او را نقل کرده تا مخاطب خودش ویژگیهای مثبت و منفی موسی(ع) را درک کند، تصریح کرد: برونگرایی و پرهیجان بودن، از ویژگیهای شخصیتی حضرت موسی(ع) است و قرآن این ویژگیها را در نقل ماجرایی که در دیدار با خدا برای موسی(ع) اتفاق افتاد، ذکر کرده است. وقتی عصای حضرت موسی(ع) به مار تبدیل شد، باوجودی که خداوند به او اطمینان داده بود، او ترسید و فرار کرد. این یکی دیگر از ویژگیهای موسی است که دیر اعتماد میکند. روایت قرآن خطی نیست و به همین دلیل در ادامه به کودکی موسی(ع) برمیگردد.
احمدنژاد تأکید کرد: قرآن بهمرور بهاندازه لازم حضرت موسی(ع) را به مخاطب، معرفی میکند. رب یکی دیگر از شخصیتها است و قرآن در ماجرای موسی به آن نیز پرداخته است.
او با بیان اینکه حضرت موسی(ع) پس از شنیدن فرمان خداوند مبنی بر حرکت کردن به سمت فرعون، علیرغم اینکه به نظر میرسد، سمعاً و طاعتا گفته باشد، تعدادی مطالبه مطرح میکند که البته همگی از عناصر فرهنگی هستند و عمق تفکر حضرت موسی(ع) را نشان میدهد، اظهار کرد: حضرت موسی(ع) از خداوند شرح صدر میخواهد و این خواسته نیز کاملاً هم نظر بودن و همفکر بودن او با رب را بیان میکند و تنها مطالبه مادی او، همراهی برادرش بود تا او را پشتیبانی و همراهی کند. موسی(ع) به تیمسازی و کار اشتراکی اعتقاد دارد و بخشی از مأموریتها را به هارون واگذار کرده است.
این مدرس و عضو هیئتعلمی گروه علوم قرآن و حدیث دانشگاه اصفهان ادامه داد: شخصیت رب مطالبات حضرت موسی(ع) را برنمیتابد و میگوید من توقع این خواستهها را نداشتم چون خودم میدانستم تو به این موارد برای گفتوگو با فرعون نیازمندی و قطعاً تمهیداتی برای این منظور اندیشیده بودم، همانطور که تو نوزاد بودی و من تو را در دل دشمنت حفظ کردم.
احمدنژاد با اشاره به اینکه در هر داستانی منطق داستان باید حفظ شود، گفت: موسی(ع) توقع دارد که در دیدار با فرعون، کشته شود، اما این اتفاق رخ نمیدهد. شنونده و خواننده این روایت باید بتواند منطق این رویداد را درک کنند. پس از تعلیق و کشش داستان، مسائل باید بهطور منطقی حل شود. قرآن به این سوال که چرا فرعون نهتنها حضرت موسی(ع) را نکشت، بلکه با او گفتوگو کرد، پاسخ میدهد و روشی را به ما معرفی میکند که در برابر زورگویان بتوانیم امنیت خود را حفظ کنیم. ابداً راهحل قرآن جادو و بستن حرز به بازو نیست.
او با بیان اینکه خداوند همچون روانشناسی حاضر میشود تا در دورههای مختلف مشکل عدم اعتماد حضرت موسی را حل کند، به آیه ۴۶ سوره طه اشاره و اظهار کرد: خداوند میگوید «قالَ لا تَخافا ۖ إِنَّنی مَعَکُما أَسمَعُ وَأَریٰ» خداوند بهطور مستقیم با حضرت موسی(ع) سخن میگوید و مدام تکرار میکند که من همراه تو هستم. خداوند به موسی(ع) میگوید هر دو نفر بروید و بگویید ما فرستادههای رب تو هستیم.
این مدرس دانشگاه محتوای کلام حضرت موسی(ع) را رادیکال و خطرناک دانست و افزود: این سخنان هرچند با طمأنینه بیان میشود، رادیکال و خطرناک است، زیرا به کسی که ادعای خدایی کرده میگوید ما نه تنها میدانیم تو خدا نیستی، بلکه خدای ما، خدای خود تو هم هست. «فَأَرْسِلْ مَعَنا بَنِی إِسْرائِیلَ وَ لا تُعَذِّبْهُمْ» خداوند از حضرت موسی(ع) میخواهد که به فرعون بگوید من آمدهام که از تو بخواهم قوم من را آزاد کنی. پیامبر اینجا در جایگاه مصلح اجتماعی حاضر میشود. در این آیات مدام حضرت موسی(ع) و برادرش در برابر فرعون خداوند را بهصورت «ربک» و پروردگار تو معرفی میکنند. همه ما توقع داریم افرادی که در محضر یک پادشاه حاضر میشوند پس از پایان سخن بر آن پادشاه درود بفرستند، اما حضرت موسی(ع) و برادرش رو به فرعون میگویند «وَالسَّلَامُ عَلَیٰ مَنِ اتَّبَعَ الْهُدَیٰ» سلام بر کسی که راه هدایت را پیش گیرد.
او با بیان اینکه خداوند در قرآن ۱۴ بار از ترس حضرت موسی (ع) سخن گفته، ولی در صحنۀ روبهرویی با فرعون، ما با شجاعت بالای حضرت موسی(ع) مواجه میشویم و حضرت موسی(ع) اینجا بدون کمترین لکنت در برابر فرعون قوی شوکت حاضر شده است، اظهار کرد: آیا اینجا منطق داستان شکسته شده است؟ قرآن تأکید میکند که «فَأَوْجَسَ فِی نَفْسِهِ خِیفَةً مُوسَیٰ» خداوند میگوید حضرت موسی(ع) طوری ترسید که هیچکس نفهمید و در درونش احساس خوف میکرد، اما این ترس بروز بیرونی نداشت و اینگونه داستان را به لحاظ منطقی قابل پذیرش میکند.
این مدرس دانشگاه با اشاره به آیه ۴۸ سوره طه گفت: حضرت موسی و برادرش به فرعون میگویند: «إِنَّا قَدْ أُوحِیَ إِلَیْنَا أَنَّ الْعَذَابَ عَلَیٰ مَنْ کَذَّبَ وَتَوَلَّیٰ» به ما پیغام داده شده که هرکس دروغ بگوید دچار عذاب میشود. اینجا جایی است که تصور میشود با این سخن رادیکال فرعون دستور برخورد خشن با موسی(ع) را بدهد. حتی در صحنههای بعدی دست و پای مخالفانش را در جهت مخالف هم قطع میکند تا از شدت خونریزی و درد فوت کنند.
احمدنژاد ادامه داد: برخلاف انتظار ما، فرعون خیلی محترمانه در این صحنه برخورد میکند و میگوید «خدای شما دو نفر کیست؟» البته خیلی نرم میگوید «رب شما رب من نیست، اما رب شما کیست؟» توقع میرود که حضرت موسی(ع) در این صحنه طولانی استدلال کند. به نظر میرسد فرعون میخواهد حضرت موسی(ع) را به بحثهای فلسفی و علمی بکشاند تا او خواستهاش مبنی بر آزادی بنیاسرائیل را فراموش کند. موسی(ع) به این مباحثه تن نمیدهد و به شکل خلاصهای میگوید خدای من خالق و هادی همهچیز است. دوباره فرعون سؤال هوشمندانهای میپرسد و میگوید «پس چرا این رب شما با گذشتگان ما صحبت نکرد و آنان را هدایت نکرد؟» فرعون بازهم دامی پهن کرد تا حضرت موسی(ع) را در دام بحث و استدلال بیندازد. حضرت موسی(ع) پاسخ میدهد: «عِلْمُهَا عِنْدَ رَبِّی فِی کِتَابٍ ۖ لَا یَضِلُّ رَبِّی وَلَا یَنْسَی؛ خدای من خودش میداند که چه کند و من فقط میدانم که خدای من نه فراموش میکند و نه اشتباه میکند.»
وی، علت عدم برخورد خشن با حضرت موسی(ع) را قدرت عامه حاضرین و افکار عمومی تلقی کرد و افزود: در ادامه موسی(ع) مخاطب خودش را تغییر میدهد و میگوید: «الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ مَهْدًا وَسَلَکَ لَکُمْ فِیهَا سُبُلًا وَأَنْزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً» کاملاً مشخص است که موسی(ع) در خلوت با فرعون دیدار نکرده است. اشاره میکند که موسی(ع) برای مخاطبان زیاد بهصورت علنی صحبت کرد و ما متوجه میشویم که چرا فرعون دستور برخورد خشن با موسی را نداده است. افرادی در جلسه بودهاند که تحت تأثیر حرفهای موسی(ع) قرار گرفته بودند.
احمدنژاد تصریح کرد: کسانی که تاکنون شنیده بودند که فرعون خداست، الآن خلاف این سخن را میشنوند. فرعون، حضرت موسی(ع) را میشناسد، زیرا موسی(ع) فرزندخواندهاش بوده است. در سوره شعرا فرعون به موسی(ع) بابت اشتباهات گذشتهاش کنایه میزند و میگوید «کار بدی کردی ولی من چیزی نمیگویم تو هم این حرفها را نزن. تو بابت عقوبت کاری که انجام دادی، ترسیدی و فرار کردی. حالا برگشتی و علیه سلطنت من صحبت میکنی؟»
او با اشاره به اینکه آیه ۵۳ سوره طه ویژگی فوقالعادهای دارد، افزود: حضرت موسی(ع) میگوید «الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ مَهْدًا وَسَلَکَ لَکُمْ فِیهَا سُبُلًا وَأَنْزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً» خدای من کسی است که زمین را برای شما گهواره قرار داده، راههایی در آن برای شما ایجاد کرده و از آسمان برایتان باران فرستاده است.» در ادامه آیه تغییر ضمیر و فاعل اتفاق میافتد و میگوید «فَأَخْرَجْنَا بِهِ أَزْوَاجًا مِنْ نَبَاتٍ شَتَّیٰ» «ما از زمین گیاه رویاندیم. بخورید و به گوسفندانتان هم بدهید. ما از همین خاک شما را آفریدیم.» واضح است که فاعل این سخنان حضرت موسی(ع) نیست و خداوند به شکل هنرمندانهای، قواعد را درهم میشکند و هدف از روایت موسی(ع) و فرعون را برای مخاطب امروز تشریح میکند.
این پژوهشگر و فعال قرآنی با اشاره به آیه ۵۷ سوره طه اظهار کرد: فرعون که باوجود نشانههای الهی باز همم سرکشی میکرد گفت: «قَالَ أَجِئْتَنَا لِتُخْرِجَنَا مِنْ أَرْضِنَا بِسِحْرِکَ یَا مُوسَیٰ» خودش را با بنیاسرائیل جمع میبندد و میگوید «تو سراغ ما آمدهای که ما را از زمین خودمان خارج کنی؟» فرعون که معتقد بود که کل مصر متعلق به خود اوست، این بار حضرت موسی(ع) را بهتنهایی خطاب میکند و میگوید «تو یک نفر میخواهی ما را که زندگی راحتی در مصر داریم و بنیاسرائیلی که از فرمانروایی من راضی هستند را خارج کنی؟»
احمدنژاد با بیان اینکه افکار عمومی حاضر در جلسه فرعون و موسی(ع) مانع از برخورد خشونتآمیز فرعون میشد، افزود: فرعون درصدد زمان خریدن بود تا از مخمصهای که در آن گرفتار شده بود خارج شود و میدانست که اگر موسی(ع) را بکشد در ذهن مردم باقی میماند که شاید موسی(ع) راست میگفت. بنابراین مجبور بود اول آبروی موسی(ع) را ببرد و بعد دستور قتل او را صادر کند.
او در پایان گفت: فرعون به موسی(ع) گفت «من هر موقع و هرجایی که خودت خواستی، سحری همچون سحر خودت میآورم و تو را رسوا میکنم.» حضرت موسی(ع) چون منطق داشت، میدانست زمان هم به نفعش رقم میخورد و به همین دلیل پیشنهاد فرعون را علیرغم مقاومت اولیه پذیرفت. پس قرار شد که روز عید به مصاف برود. اینجا ما حکمت اینکه حضرت موسی(ع) از خدا نخواست رویینتن شود را درک میکنیم. او با تعقل خود، شرایط را بهخوبی سنجیده بود و میدانست فضای عمومی مانع از برخورد قهری و خشونتآمیز فرعون خواهد شد.
انتهای پیام
نظرات