محمدرضا صدوقی به مناسبت فصل برداشت گندم و جو در شهرستان اردستان در گفتوگو با ایسنا، اظهار کرد: خرمنکوبهای سنتی که در اصطلاح محلی اردستان چوم نامیده میشدند در واقع یک ماشین دستساز چوبی بودند که به وسیله دو الاغ بر روی خرمن غلات کشیده و موجب خُرد شدن ساقهها و جدا شدن دانههای جو و گندم از خوشهها میشد.
افزود: «چوم» (خرمن کوب) ابزاری چوبی که توسط یک جفت الاغ به حرکت در میآمد و فشار ناشی از دندانههای محورهای دوگانهاش بر روی سفاله(ساقه) گندم و جو، موجب خُرد شدن سفاله و جدا شدن دانههای گندم از خوشه میشد.
وی با اشاره به روش کار این وسیله گفت: ساقههای جو و گندم را بعد از درو، در زمین مسطحی روی هم انباشت و به اصطلاح خرمن میکردند. سپس، دور خرمن و به صورتی دایرهوار، مقداری از جوها و گندمها را به پهنای تقریبی یک و نیم متر و به ارتفاع تقریبی ۳۰ سانتیمتر پهن میکردند و چوم را روی آن میگذاشتند.
مورخ تاریخ اردستان، اضافه کرد: سپس یک جفت الاغ یوغ شده را جلو آن قرار میدادند و بعد، چوم را به یوغ آنها متصل میکردند. بعد از آن یک نفر هم در جایگاه مخصوصی که در قسمت وسط چوم تعبیه شده بود، مینشست و هدایت الاغها را به عهده میگرفت تا آنها مثلاً از حرکت نایستند یا از روی خرمن خارج نشوند.
صدوقی با بیان اینکه نشستن فرد روی چوم این خاصیت را نیز داشت که چوم سنگینتر شده و ساقه یا سفالیهای جو و گندم زودتر خرد شده و دانههای جو و گندم هم زودتر از غلاف خوشهها جدا شود، گفت: «چوم» که از سالیان دور در شهرستان اردستان مورد استفاده قرار میگرفته در سالیان اخیر به دلیل وجود ماشینآلات صنعتی همانند کمباین بدون استفاده مانده و فقط در موزهها و یا نمایشگاههای نوروزی جا خوش کرده است.
وی بیان کرد: البته این وسیله سنتی زمانهای دور یکی از وسایل پرکاربرد در کشاورزی اردستان به حساب میآمده است و در ضربالمثلهای محلی همواره از آن در قالب معما یاد شده است: «عجایب صنعتی دیدم در این دشت که بیجان در پی جاندار میگشت و یا به کسی که همیشه در یک مسیر جابجا میشود میگویند چرا امروز اینقدر چوم میروی».
این مورخ تاریخ اردستان تصریح کرد: برعکس هنگام درو «یوم الحصد» که قدیمیها میگفتند شلخته درو کن تا انسانهای مستمند کنار زمین خوشهچینی کنند و پرندگان و حشرات از این سفره سهمی ببرند و حتی بافه هم توسط مالک به فقرا، روضهخوان و درویش داده میشد. در وقت چوم کشی برای تقسیم محصول به کمک قپان دقت میشد و پس از خرد شدن خرمن صبر میکردند تا باد قبله شروع به وزیدن کند و به وسیله چنگکی چوبی به نام هوشونه(هوشوم) خرمن را باد میدادند و کاه را از گندم و جو جدا میکردند. کاه و جو و گندم به این ترتیب تقسیم میشد و هر شخص به یک سهم به ترتیب چوم کش، حمامی و دلاک، مالک آب و زمین، مالک بذر، شخم و کود، آبیاری و درو محصول را جمع میکردند.
صدوقی خاطرنشان کرد: ضربالمثل اردستانی است، که میگوید تفاوت ارباب و رعیت در اردستان ۴۰ روز نان گندم است و اگر خانوادهای نه مالک بود نه دهقان و به قول معروف دست تنگ بود و با خوشه چینی در محلات و روستاهای اطراف خرمنی کوچک فراهم کرده بود که صرف نمیکرد بخشی از آن را به چوم کش دهد. خرمن جمعآوری شده را در کوچه پهن میکرد و با عبور عابران و راکبان و بازی بچهها روی خرمن آن خُرد میشد و سپس به باد میسپردند.
وی اضافه کرد: به دلیل آفات زیاد در شهرستان اردستان کاشت گندم بسیار مشکل بود و کشاورزان بیشتر جوکار بودهاند.
این مورخ تاریخ اردستان با بیان اینکه کاه گندم برای کاهگل کاری و کاه جو خوراک دام مورد استفاده قرار میگرفت، گفت: کاه را به وسیله شالیهای بزرگ حمل و سپس از سوراخی بالای بام در کاهدان تخلیه میکردند.(به روزنه عبور نور خورشید از بام کاهدان کاهکشان میگفتند که واژه کهکشان راه شیری از آن اقتباس شده است).
صدوقی یادآوری کرد: قبل از درو و چوم کشی در اردستان را قحطی زیر بافه میخوانند چون تمام آذوقه سال گذشته تمام شده و محصولات سال جدید هم به دست نیامده و اکثر قریب به اتفاق خانوادهها در گرسنگی به سر میبردند و چون فصل درو همزمان با رسیدن توت بود، اکثراً شکم خود را با توت سیر میکردند.
انتهای پیام
نظرات