به گزارش ایسنا، «دوبروفسکی» شاهکاری از ادبیات کلاسیک روسیه است. «دوبروفسکی»، چنانکه در یادداشت ابتدای ترجمه فارسی این رمان اشاره شده، به باور منتقدان بزرگی نظیر بلینسکی و چیرنیشِفسکی، در کنار رمان «دختر سروان» و منظومه «سوارکار مفرغی»، جزو بهترین و مهمترین آثار آلکساندر پوشکین است.
متن اصلی کتاب «دوبروفسکی» اولین بار در سال ۱۸۴۱، چند سال بعد از مرگ پوشکین، منتشر شد و پوشکین نتوانست بیشتر روی این رمان کار کند و به تصحیح و بازنویسیاش بپردازد اما همین نسخهای که از این رمان به جا مانده، آن را در فهرست بهترین آثار ادبیات کلاسیک روسیه نشانده است.
«دوبروفسکی» رمانی ماجراجویانه و ملودرام درباره ظلم و زورگویی و عواقب رنجبار آن برای انسانی نجیبزاده اما فقیر است که زیر بار ستم و تحقیر از جانب همسایه ثروتمند و قدرتمند خود نمیرود و زبان به تملق او نمیگشاید و این باعث تلخکامیاش میشود و زندگی پسر او را نیز با تلخکامی مواجه میکند.
پوشکین داستان «دوبروفسکی» را گویا براساس سرگذشت ملاکی فقیر از بلاروس، به نام آستروفسکی، نوشته است که بر اثر نزاع با همسایه، زمینهایش را از دست میدهد و فقط تعدادی رعیت در کنارش میمانند و کارش به سرقت و راهزنی میکشد.
براساس رمان «دوبروفسکی» اپرا، فیلم و سریال هم ساخته شده است.
آلکساندر سرگییویچ پوشکین، متولد ۱۷۹۹ و درگذشته به سال ۱۸۳۷، شاعر، نمایشنامهنویس و داستاننویس اهل روسیه بود. از پوشکین به عنوان بزرگترین شاعر روس و بنیانگذار ادبیات مدرن روسیه یاد میشود. پوشکین به شدت تحت تأثیر اندیشههای عصر روشنگری فرانسه، بهویژه اندیشههای ولتر، و از طرفداران اصلاحات اجتماعی در روسیه و سخنگوی رادیکالهای ادبی بود و این موضوع، خشم دولت را علیه او برانگیخت. او همچنین در دورهای از زندگیاش عضو سازمانی مخفی شد که هدفش سرنگونی حکومت عثمانی در یونان و ایجاد یک دولت مستقل یونانی بود. پوشکین عمری کوتاه داشت و در ۳۷ سالگی در دوئل کشته شد اما آثار ادبی مهمی از او به جا ماند و با آثارش بسیار بر نویسندگان روسی پس از خود تأثیر گذاشت. از جمله نویسندگان بزرگ و مهم روسیه که از پوشکین تأثیر گرفتهاند میتوان به تالستوی و تورگنیف اشاره کرد. آثار او اما نه فقط بر عالم ادبیات که بر عالم موسیقی نیز تأثیراتی جدی به جا گذاشته و الهامبخش موسیقیدانان بزرگ و برجسته و مهمی چون موتزارت، چایکوفسکی، راخمانینف و کورساکوف بوده است. از جمله آثار آلکساندر پوشکین میتوان به رمان منظوم «یِوگنی اُنهگین»، منظومه «سوارکار مفرغی» و رمان «دختر سروان» اشاره کرد.
بنوبوک در معرفی این رمان مینویسد:
پوشکین در «دوبروفسکی» داستان نزاعی میان ۲ همسایه را روایت میکند که به تیرهروزی یکی از آنان و فرزندش میانجامد. ماجرا از این قرار است که روزی بین ۲ دوست به نامهای ترایهکوراف و دوبروفسکی، که هر ۲ زمین دار هستند اما یکیشان از اشراف پرنفوذ و ثروتمند و صاحب جلال و جبروت و دیگری زمینداری فقیر اما با عزت نفس است، کدورتی پدید میآید و این کدورت سرآغاز داستانی پر از آب چشم برای دوبروفسکی میشود.
ترایهکوراف در «دوبروفسکی» زمین داری اشرافی است که همه، بهدلیل نفوذ و قدرت و ثروتش، تملق او را میگویند و کسی جرات ندارد روی حرفش حرف بزند. او زندگی پرتجمل و عیاشانهای دارد و با اتکا به جایگاهش به دیگران ظلم میکند.
تنها کسی که در کتاب «دوبروفسکی» زبان به تملق ترایهکوراف باز نمیکند و در حضور جمع به صراحت و بیتعارف و تملق با او حرف میزند و ترایهکوراف هم تحملش میکند و چیزی به او نمیگوید دوست قدیمی او، دوبروفسکی است. اما سرانجام روزی ماجرایی پیش میآید که دوبروفسکی مورد غیظ و غضب دوست توانگرش واقع میشود و به دنبال این قضیه روزگارش سیاه میشود.
پسرِ دوبروفسکی اما این ظلم را برنمیتابد و میخواهد جلو ظلم ترایهکوراف بایستد و انتقام پدرش را بگیرد و در این راه کارش به راهزنی به شیوه عیاران یعنی گرفتنِ مال ثروتمندان و بخشیدن آن به فقرا میکشد. در این میان پای ماجرایی عاشقانه هم به «دوبروفسکی» باز میشود و این ماجرا بر تلخکامی پسر دوبروفسکی میافزاید.
از رمان «دوبروفسکی» ترجمه فارسی دیگری هم موجود است که مترجم آن هوشنگ مستوفی و ناشرش انتشارات جاودان خرد است.
در بخشی از «دوبروفسکی» میخوانید:
«سرگرمی همیشگی جناب ترایهکوراف عبارت بود از گردش در املاک درندشت خود، ضیافتهای متعدد و طولانی و شوخیهای مندرآوردی عجیبی که اغلب دامنگیر آشنایان جدیدی میشد؛ هرچند رفقای قدیم هم از گزندش در امان نبودند، مگر شخصی به نام آندرِی گاوریلاویچ دوبروفسکی که همیشه از این قاعده مستثنا میماند. دوبروفسکی از ستوان های بازنشسته گارد امپراتوری بود و نزدیکترین همسایه او بهشمار میآمد و هفتاد سر رعیت داشت. ترایهکوراف، که حتی در مناسبات خود با افراد عالیمرتبه هم گستاخ و مغرور بود، دوبروفسکی را با وجود مالومنال ناچیزش محترم میشمرد. این دو زمانی همخدمتی بودند و ترایهکوراف عملا از خلقوخوی تند و قاطعیت رفیقش آگاه بود.»
حمیدرضا آتشبرآب، متولد ۱۳۵۶ در اهواز، مترجم ایرانی و پژوهشگر زبان و ادبیات روسی است. آتشبرآب در دانشگاه دولتی مسکو تحصیل کرده و تاکنون آثار زیادی را از ادبیات روسیه به فارسی ترجمه کرده است. از جمله ترجمههای او از ادبیات روسیه میتوان به کتابهای «جنایت و مکافات»، «سوارکار مفرغی»، «یادداشتهای زیرزمینی»، «مرشد و مارگاریتا»، «یادداشتهای شیطان»، «یادداشتهای اینجانب»، «مرگ ایوان ایلیچ»، «خنده سرخ» و «قمارباز» اشاره کرد.
حمیدرضا آتشبرآب
کتاب «دوبروفسکی» با ترجمه حمیدرضا آتشبرآب در بنگاه ترجمه و نشر کتاب پارسه با قیمت ۲۳۵ هزار تومان در ۲۰۰ صفحه منتشر شده است.
انتهای پیام
نظرات