فارس در بُعد فرهنگی، آثار، عناصر و شخصیتهای کمنظیر و بعضا بینظیری دارد که هریک میتواند دستآویزی برای تدوین و اجرای برنامههایی در ابعاد استانی، ملی و بینالمللی باشد؛ شخصیتهایی که دامنه فعالیت آنها در زمینههای فرهنگی و هنری گسترده بوده و شماری از آنان جایگاهی فراملی دارند.
شیخ مصلحالدین سعدی شیرازی و خواجه شمسالدین محمد حافظ شیرازی، ۲ شخصیت بارز و جهانی ایران هستند که شیراز و فارس از آنها بهره کافی نبرده و مدیران و برنامهریزان فرهنگی نتوانستهاند آنگونه که باید، در ابعاد مختلف با استفاده از این ظرفیتها، رویدادهای اثرگذار در عرصه محلی، ملی و استانی، تعریف و تدوین کرده و آنها را با نوآوری استمرار بخشند.
سالهاست که اولین روز اردیبهشت، به پاسداشت حکیم سخن، روز سعدی نامیده شده و طی این سالها که عرصه مدیریت فرهنگی در دست افراد با رویکرد و دیدگاههای مختلف بوده، همواره برنامههایی تکراری، اجرایی شده است؛ گلباران آرامگاه، رایگان شدن بازدید، افتتاحیه با سخنرانان متعدد و نهایتا نشستهای علمی. همان گونه که بیست مهر و یادروز حافظ با همین نحو، دنبال شده است.
خروجی این رویدادها، نهایتا اخبار و تصاویریست تکراری!! و کتابچههایی در برگیرنده خلاصه مقالات و نهایتا فیلمی از این رخدادها؛ بروندادی که حتی نتوانسته در شناساندن این حکیم سخندان و یکی از مهمترین مصلحان اجتماعی و فرهنگی، اثری عمیق و گسترده برجای گذارد.
البته سعدی خوانی و گلستان خوانی و ... را هم باید به مجموعه برنامههای دستگاههای فرهنگی فارس و شیراز افزود؛ کاری که تنها در سطح روخوانی و مشاعره و .... باقیمانده و منجر به پندآموزی، پرورش و تعلیم نشده است.
این سئوال که خروجی موثر از بالغ بر ۲ دهه بزرگداشت و گلباران و نشست علمی!!، چه بوده و ابعاد اثرگذاری آن تا کجا رسیده و منجر به چه تحولی شده، بارها از مسئولان برنامهریز پرسیده شد و جوابی درخور و اقناعی نیافته است.
البته نمیتوان همه برنامههای نمادین را کنار گذاشت، اما میتوان نوآورانه گام برداشت و در کنار گلباران، فراهم کردن بستر تولیدات نمایشی، تلویزیونی، سینمایی، محتواهای در خور مولتی مدیا و ... را هم دنبال کرد.
اگرچه در بعضی ادوار که برنامهریزی و اجرای رویدادها، بر عهده دستگاهی مشخص بود و نگاه فرهنگی عمیقتر، شاهد اتفاقات خوبی در بخش توسعه فضای فیزیکی آرامگاه سعدی، بهبود فضای پیرامونی این مرکز مهم ادبی و فرهنگی و احداث فضاهایی موثر بودهایم.
طی ۲۰ سال گذشته از رسمی شدن روز یکم اردیبهشت به نام یادروز سعدی تا امروز، ۲۰ نمایش ماندگار با استفاده از آثار پندآموز و حکمتهای آن حکیم سخنور نساختهایم؛ مدام با این تفکر ماندهایم که شیراز و داشتههایش جهانی است و این تصور، شعلهای مناسب برای سوزاندن فرصتهایمان بود.
نیمه اردیبهشت را هم در پیش داریم؛ روزی که به نام "شیراز" در تقویم ثبت شده است و هنوز هیچ تصویر و تصوری از برنامههای این روز نیست؛ شاید همانند یادروز سعدی، یک روز مانده، پوستری با عجله طراحی و رونمایی کنند و پس از آن باز هم برنامههایی که شاید بریدهای کوتاه و سانسور شده از رویدادهای سالهای گذشته باشد؛ اجرا شود.
قاعدتا از شهری که ایام نوروز و پررونقترین روزهای گردشگریاش را به راحتی از دست داد و بعد ۲ سال رکود ناشی از کرونا، نتوانست از آن خوب بهره ببرد و حتی یک نماد ماندگار برای بهار و همزمانی آن با بهار قرآن، نساخت؛ محتملتر آنست که روز شیراز را هم کم فروغتر از گذشته، از سر بگذراند.
شاید بد نباشد که از امروز، پیجور رویدادهایی باشیم که سال آینده به مناسبتهای مختلف مرتبط با شیراز و فارس، قرار است برگزار کنیم؛ با این امید که اندیشههای نوآورانه و خلاقانه را به میز و اتاق فکری که سالها در حصار انحصار شکل دادهایم، راه یابند و پایه ریز برنامههایی مبتکرانه و اثرگذار متناسب با امروز و آینده ، باشند؛ رخدادهایی که با محوریت بزرگان و داشتههای فارس و شیراز و با بهرهگیری از هنرهای چندگانه، مدون و اجرایی شود.
انتهای پیام
نظرات