به گزارش ایسنا، امروز ۲۵ فروردین ماه چهل و چهارمین سالروز سفر اعتراضی آیتالله سید محمود طالقانی از تهران در سال ۱۳۵۸ است. تیمی در مسیر برگشت، خودروی برادران طالقانی را توقیف و آنان را به لویزان منتقل کردند. دو روز بعد از اطلاع آیتالله از ماجرا و پس از آزادی فرزندانشان، ایشان از خانواده خواست تا از تهران سفر کنند.
مشروح ماجرا
هانی الحسن مسوول دفتر سازمان آزادیبخش فلسطین در ایران در تاریخ ۲۳ فروردین ۱۳۵۸ با تماس تلفنی با آیتالله طالقانی به ایشان خبر داد که حامل پیامی کتبی از یاسر عرفات است. آیتالله هم صبح روز بعد مجتبی و ابوالحسن را به دفتر او فرستاد.
یاسر عرفات در پیام مکتوبش خطاب به آیتالله طالقانی نوشته بود: «به طالقانی بگویید که دولت موقت از ما خواسته تا دفترمان در اهواز را که با موافقت شورای انقلاب و سید احمد خمینی دایر شده است را تعطیل کنیم و این امری بیسابقه است.»
بعد از اطلاع آیتالله از اتفاقی که برای فرزندانش افتاده است، ایشان با ابراهیم یزدی تماس گرفت اما یزدی از موضوع اظهار بیاطلاعی کرد. در این اثنا محمدرضا فرزند دیگر آیتالله که برای پیگری ماجرا اقدام کرد و در بررسیها مشخص شد که احتمالا چند تن از اعضای سازمان مجاهدین فرزندان آیتالله را بازداشت کردهاند.
با اطلاع موضوع به آیتالله طالقانی ایشان عصبانی شد و شخصا برخی از آن افراد را به خانه خود احضار و بازجویی کرد.
فرزندان طالقانی سرانجام آزاد شدند و آیتالله بعد از شنیدن شرح ماجرایی که بر فرزندانش رفت و دانستن اینکه بازداشت کنندگان به علت ارتباط مجتبی فرزند طالقانی با شاخه مارکسیست سازمان مجاهدین خلق در پی دانستن روابط طالقانی با این گروه بودند از خانوادهاش خواست آماده سفر شوند و به همراه آنان تهران را ترک کرد.
گزارش مهدویکنی
پس از آن حجتالاسلام محمدرضا مهدویکنی، سرپرست کمیتههای انقلاب در مصاحبه با روزنامه کیهان در واکنش به دستگیری فرزندان آیتالله طالقانی گفت: «این دستگیری از طرف کمیتههای ۱۴گانه و کمیته مرکزی انقلاب اسلامی نبوده و به وسیله افراد مسلح خاصی صورت گرفته است که هیچ ارتباطی با کمیتهها ندارند و هدفشان صرفا ایجاد تحریک و تفرقه است.
انتقال مکان آیتالله طالقانی ربطی به دستگیری فرزندانشان ندارد و ایشان مدتهاست به خاطر ازدحام بیش از حد مراجعین از منزل اصلی خود نقل مکان کردهاند.»
پیام دفتر آیتالله
دفتر آیتالله طالقانی بعد از خروج ایشان از تهران در اعلامیهای به بیان جزئیات وقایع پیش آمده پرداخت که در بخش هایی از این اعلامیه نوشته شد: «خاطر جمیع برادران ایمانی را که تاکنون به انحای مختلف در مورد سفر حضرت آیتالله و تعطیل دفاتر ایشان ابراز نگرانی کردهاند بدین وسیله مستحضر میدارد که حوالی ظهر روز پنجشنبه ۲۳ فروردین ماه جاری فرزندان ایشان به هنگام بازگشت از دفتر سازمان آزادیبخش فلسطین، طبق نقشه قبلی توسط چند اتومبیل مسلح توقیف و همراه با ضرب و شتم و توهین ربوده شدند. البته اعتراضات فرزندان حضرت آیتالله به هیچوجه موثر واقع نشده و مهاجمین از دادن کمترین اطلاعی در اینباره به منزل یا دفاتر حضرت آیتالله نیز خودداری کردند. .... از آنجا که حضرت آیتالله به خاطر تامین جانی تمام فرزندان این آب و خاک که دقیقا در شمار فرزندان خود ایشان هستند از مبادله .... با فرزندانشان خودداری میکنند، سرانجام نزدیک صبح جمعه فرزندان ایشان به منزل تحویل میگردند.... به دنبال این جریانات که باعث آزردگی فوقالعاده جسمی و روحی حضرت آیتالله گردید، ایشان به عنوان اعتراض به وجود چنین عناصر غیرمسوول و وجود زندانهای غیرقانونی دفاتر را تعطیل و خود آن حضرت نیز قصد سفر کردند. ... در خاتمه از کلیه خواهران و برادران دینی و علاقهمند به اسلام تقاضا میشود با حفظ آرامش و متانت اسلامی و انقلابی زمینه مساعد برای رسیدگی از طرف دولت و عناصر مسوول را فراهم نمایند. ما عمیقا اعتقاد داریم که این اقدامات صرفا از طرف برخی از عناصر انجام میشود....»
با گذشت دو روز از سفر اعتراضآمیز آیتالله طالقانی، حضرت امام خمینی در تاریخ ۲۷ فروردین ۱۳۵۸ دستور دادند با آیتالله طالقانی تماس گرفته شود و حجتالاسلام سید احمد خمینی یادگار خود را مامور این کار کردند. همزمان گروههایی از مردم در تهران و شهرستانها در حمایت از آیتالله طالقانی به خیابانها آمدند. مذاکرات سید احمد با آیتالله به بازگشت ایشان به تهران منجر شد و آیتالله طالقانی بعد از مراجعت به تهران، در سفر به قم با امام خمینی(ره) ملاقات کرد.
آیتالله طالقانی در این سفر در سخنانی که در مدرسه فیضیه بیان کرد کمیتهها را از تهمتها بری دانست و حملهها را مغرضانه خواند و با بیان اینکه «در جریان انقلاب همین کمیتهها بودند که از جان و مال مردم حفاظت کردند» بر لزوم تصفیه کمیتهها از افراد «خودسر» تاکید کرد.
آیتالله طالقانی با ابراز نگرانی از تکرار حوادث گنبد و سنندج گفت: «ربودن فرزندان من در روز روشن آن هم پس از ملاقاتی که با نماینده فلسطین داشتند از طرف من نگرانیآور بود و احساس کردم همان کبریتهایی که در سنندج منشاء اشتعال شد و در گنبد، از اینجا شروع شده است. برای اینکه مساله به صورت تفاهم و دقت و بدون احساسات بررسی شود از جانب دولت، مراجع، شورای انقلابی کمیتهها، من صلاح در این دیدم که چند روزی تهران را ترک کنم و دفترها بسته باشد.»
روایت الویری
مرتضی الویری عضو وقت شورای مرکزی سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی سالها بعد در سایت رسمی خود با یادآوری ماجرای دستگیری فرزندان آیتالله طالقانی نوشت: «... ﺧﺒﺮ ﺭﺳﻴﺪ ﻣﺠﺘﺒﻲ ﻃﺎﻟﻘﺎنی ﭘﺴﺮ آیتالله ﻃﺎﻟﻘﺎنی ﺑﻪ ﻋﻠﺖ ﻭﺍﺑﺴﺘﮕﻲ ﺑﻪ ﻳﻚ ﮔﺮﻭﻫﻚ چپی ﻭ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﺍﺳﻠﺤﻪ ﻏﻴﺮ ﻗﺎﻧﻮنی ﺩﺳﺘﮕﻴﺮ ﺷﺪﻩ ﺍﺳت. ﺍﻳﻦ ﻣﺴﺄﻟﻪ ﺳﺮ ﻭ ﺻﺪﺍﻱ ﺯﻳﺎﺩی ﺑﻪ ﺭﺍﻩ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ. ﺩﺭ ﺧﺒﺮﻫﺎ ﻭ ﮔﻔﺘﻪﻫﺎ ﺷﻨﻴﺪﻩ ﺷﺪ ﻛﻪ ﻣﺠﺘﺒﻲ ﻃﺎﻟﻘﺎﻧﻲ ﺑﺎ ﺍﻳﻦ سلاحها ﻗﺼﺪ ﺗﺪﺍﺭﻙ ﺣﻤﻠﻪ ﺑﻪﺟﺎیی ﺭﺍ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺣرفهایی ﺍﺯ ﺍﻳﻦ دست.... ﺩﺭ ﺁﻥ ﻭﻗﺖ ﺳﺎﺯﻣﺎﻥ ﻣﺠﺎﻫﺪﻳﻦ ﺧﻠﻖ ﻗﺪﺭﺕ تبلیغاتی ﺑﺴﻴﺎﺭ ﺧﻮبی ﺩﺍﺷﺘﻨﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺍﻳـﻦ ﺭﻭ ﺩﺭﺑﺎﺭه ﺩﺳﺘﮕﻴﺮی ﭘﺴﺮ آیتالله ﻃﺎﻟﻘﺎنی ﺳﺮ ﻭ ﺻﺪﺍی ﺯﻳﺎﺩی ﺑﻪ ﺭﺍﻩ ﺍﻧﺪﺍﺧﺘﻨﺪ. ﺁﻧﻬﺎ ﺗﺒﻠﻴﻎ میکﺮﺩﻧﺪ ﻛﻪ ﺑـﺎ ﺩﺳﺘﮕﻴﺮی ﻣﺠﺘبی ﻃﺎﻟﻘﺎنی ﺑﻪ آیتالله ﻃﺎﻟﻘﺎنی ﺗﻮﻫﻴﻦ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ. آیتالله ﻃﺎﻟﻘﺎنی ﻫﻢ بیﺁﻥﻛﻪ ﺍﻃﻼﻉ ﺩﻫﺪ ﺑﻪ ﻛﺠﺎ میﺭﻭﺩ ﺗﻬﺮﺍﻥ ﺭﺍ ﺗﺮﻙ ﻛﺮﺩ. ﺳﺎﺯﻣﺎن مجاﻫﺪﻳﻦ ﺧﻠﻖ ﻫﻢ ﺗﺒﻠﻴﻐﺎﺕ ﻛﺮﺩﻧﺪ ﻛﻪ آیتالله ﻃﺎﻟﻘﺎنی ﺍﺯ ﺗﻬﺮﺍﻥ ﻣﻬﺎﺟﺮﺕ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﺗﺎ ﺑﺎ ﺍﻳﻦ ﺭﻭﺵ به ﺩﺳﺘﮕﻴﺮی ﭘﺴﺮﺵ ﺍﻋﺘﺮﺍﺽ کند.
ﺣﺘﻲ ﺑﺮﺍﻱ ﺑﺰﺭﮒ ﻛﺮﺩﻥ ﻗـﻀﻴﻪ، ﺗﻈﺎﻫﺮﺍﺕ ﭘﺮﺍﻛﻨﺪﻩﺍی ﻫﻢ ﺩﺭ ﺗﻬﺮﺍﻥ ﺑﻪ ﺭﺍﻩ ﺍﻧﺪﺍﺧﺘﻨﺪ. ﺍﻳﻦ ﻭﻗﺎﻳﻊ ﺭﺍ ﻫﻢ ﺭﻭﺯﻧﺎﻣﻪﻫﺎﻱ ﻭﻗﺖ ﺗﻴﺘﺮ ﻛﺮﺩﻧﺪ. ﺍﻟﺒﺘﻪ ﻣﻦ ﺍﺣﺘﻤﺎﻝ میﺩﻫﻢ مخفی ﺷﺪﻥ آیتالله ﻃﺎلقانی ﻭ ﺗﺮﻙ ﺗﻬﺮﺍﻥ ﻧﻪ ﺑﺮﺍی ﺍﻋﺘﺮﺍﺽ ﺑﻪﺩﺳﺘﮕﻴﺮی مجتبی ﺑﻠﻜﻪ ﺑﺮﺍی ﺍﺟﺘﻨﺎﺏ ﺍﺯ ﭘﺎﺳﺨﮕﻮیی ﺑﻪ ﺧﺒﺮﻧﮕﺎﺭﺍﻥ ﺑﻮﺩ ﺯﻳﺮﺍ ﺍﺯ ﺟﺰﺋﻴﺎﺕ ﭘﺮﻭﻧﺪﻩ ﺧﺒﺮ ﻧﺪﺍﺷﺖ.
ﺣﻀﺮﺕ ﺍﻣﺎﻡ ﺩﺭ ﻣﺼﺎﺣﺒﻪﺍی ﺑﻪ ﺩﺳﺘﮕﻴﺮی ﭘﺴﺮ آیتالله ﻃﺎﻟﻘﺎﻧﻲ ﺍﺷﺎﺭﻩ ﻛﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﮔﻔﺘﻨﺪ: «ﺍﮔﺮ ﺍﺣﻤﺪ ﻣﻦ ﺭﺍ ﻫﻢ ﺩﺳﺘﮕﻴﺮ ﻣﻲﻛﺮﺩﻧﺪ ﻣﻦ ﺣﺮﻓﻲ ﻧﻤﻲﺯﺩﻡ.» ﺍﻳﻦ سخن ﺑﺎﻋﺚ ﺷﺪ آیتالله ﻃﺎﻟﻘﺎنی ﺑﻪ ﺗﻬﺮﺍﻥ ﺑﺮﮔﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﺳﭙﺲ ﺩﺭ ﻗﻢ ﺑـﺎ ﺣﻀﺮﺕ امام ﻣﻼﻗﺎﺕﻛﻨﻨﺪ. ﺑﺪﻳﻦ ﺗﺮﺗﻴﺐ ﺁﻥ ﻣﺴﺄﻟﻪ ﺧﺎﺗﻤﻪ ﻳﺎﻓﺖ. ﺑﻌﺪﺍ ﻧﻴﺰ ﺣﻀﺮﺕ ﺍﻣﺎﻡ طی حکمی آیتالله ﻃﺎﻟﻘﺎنی ﺭﺍ ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﺍﻣﺎﻡ جمعه ﺗﻬﺮﺍﻥ منصوب ﻛﺮﺩﻧﺪ.
ﺩﺭ ﺁﻥ ﻭﻗﺖ ﻣﺎ ﻫﻢ ﺑﻪ ﻋﻠﺖ ﺍﻳﻦ ﻛﻪ ﺗﻈﺎﻫﺮﺍتی ﺍﺯ ﺳﻮﻱ ﮔﺮﻭﻫﻚﻫﺎی ﺿﺪ ﺍﻧﻘﻼﺏ ﺑﺮ ﭘﺎ ﺷﺪﻩ ﻭ ﺷﻌﺎﺭﻫﺎی ﺿﺪ ﺳﭙﺎﻩ ﺩﺍﺩﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﺑﺮﻧﺎمه ﺗﻈﺎﻫﺮﺍﺕ ﺭﻳﺨﺘﻴﻢ. ﻗﺼﺪ ﺩﺍﺷﺘﻴﻢ ﺩﺭ ﺗﻈﺎﻫﺮﺍﺕ ﺍﺯ ﻋﻤﻠﻜﺮﺩ ﺳﭙﺎﻩ ...ﺩﻓﺎﻉ ﻛﻨﻴﻢ ﺍﻣﺎ ﺍﺯ ﺳﻮی آیتالله ﻃﺎﻟﻘﺎﻧﻲ ﺍﻋﻼﻡ ﺷﺪ که ﻫﻴﭻﮔﻮﻧﻪ ﺗﻈﺎﻫﺮﺍتی ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺑﺎﺭﻩ ﺻﻮﺭﺕ ﻧﮕﻴﺮﺩ. ﻣﺎ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﺑﻮﺩﻳﻢ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﻭﺿﻊ ﭼﻪ ﻛﻨﻴﻢ.
ﺍﺯ ﻃﺮﻓﻲ مجتبیﻃﺎﻟﻘﺎﻧﻲ به حق ﺩﺳﺘﮕﻴﺮ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﻭ ﮔﺮﻭﻩﻫﺎی ﺿﺪ ﺍﻧﻘﻼﺏ ﻫﻢ ﺗﻈﺎﻫﺮﺍتی ﺩﺭ ﻣﺨﺎﻟﻔﺖ ﺑﺎ ﺩﺳﺘﮕﻴﺮﻱ ﺍﻭ ﺑﻪ ﺭﺍﻩ ﺍﻧﺪﺍﺧﺘﻪ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﻭ ﺳﭙﺎﻩ ﭘﺎﺳﺪﺍﺭﺍﻥ ﺭﺍ ﻣﻮﺭﺩ ﺗﻬﻤﺖ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﻭ ﺣﻖ ﺁﻥ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﺑﺎ ﺗﻈﺎﻫﺮﺍﺗﻲ، ﭘﺎسخشان ﺭﺍ ﺑﺪﻫﻴﻢ ﺍﻣﺎ ﺍﺯ ﻃﺮفی آیتالله ﻃﺎﻟﻘﺎنی ﻛﻪ ﻓﺮﺩ ﻣﺤﺘﺮمی ﺑﺮﺍی ﻣﺎ ﻣﺤﺴﻮﺏ میﺷﺪ ﺍﻋﻼﻡ ﻛﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﻫﻴﭻ ﺗﻈﺎﻫﺮﺍتی ﺻﻮﺭﺕ ﻧﮕﻴﺮﺩ ﺑﻨﺎﺑﺮﺍﻳﻦ ﺭﺍﻩ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺩﻳﺪﻡ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺣﻀﺮﺕ ﺍﻣﺎﻡ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺑﺎﺭﻩ ﻧﻈﺮﺧﻮﺍﻫﻲ ﻛﻨﻴﻢ.
ﺑﻪ ﺳﺮﺍﻍ ﺁﻗﺎی مهدویکنی ﺩﺭ ﻛﻤﻴﺘﻪ ﻣﺮﻛﺰی رﻓﺘﻢ ﻭ ﺧﻼﺻه ﻭﻗﺎﻳﻊ ﭘﻴﺶ ﺁﻣﺪﻩ ﺭﺍ ﻣﻄﺮﺡ ﻛﺮﺩﻡ ﻭ ﺧﻮﺍﺳﺘﻢ ﻛﻪ ﺑـﻪ ﻗﻢ ﺗﻠﻔﻦ ﺑﺰﻧﻨﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺣﻀﺮﺕ ﺍﻣﺎﻡ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺑﺎﺭﻩ ﻧﻈﺮ ﺧﻮﺍﻫﻲ ﻛﻨﻨﺪ. ﺁﻗﺎی ﻣﻬﺪﻭیﻛﻨﻲ ﭘﻴﺶ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻛـﻪ ﺗﻠﻔﻦﻛﻨﺪ ﮔﻔﺖ: «ﺍﮔﺮ ﺍﻣﺎﻡ ﻧﻈﺮﻱ ﺑﺪﻫﻨﺪ ﻛﻪ ﺧﻼﻑ ﺭﺃی آیتالله ﻃﺎﻟﻘﺎنی ﺑﺎﺷﺪ ﺗﻔﺮﻗﻪ ﭘﻴﺶ میآﻳﺪ ﻭ ﺍﻳﻦ ﭼﻴﺰی ﻧﻴﺴﺖ ﻛﻪ ﺣﻀﺮﺕ ﺍﻣﺎﻡ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺧﺸﻨﻮﺩ ﺷﻮﺩ.» ﺍﻣﺎ ﺍﺻﺮﺍﺭﻡ ﺑﺎﻋﺚ ﺷﺪ ﻛﻪ ﮔﻮشی ﺗﻠﻔﻦ ﺭﺍ ﺑﺮﺩﺍﺭﺩ ﻭ ﺷﻤﺎﺭﻩ ﻣﻨﺰﻝ ﺍﻣﺎﻡ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻗﻢ ﺑﮕﻴﺮﺩ.
ﮔﻮﺷﻲ ﺭﺍ ﺍﺣﻤﺪ ﺁﻗﺎ ﺑﺮﺩﺍﺷﺘﻨﺪ ﻭ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺷﻨﻴﺪﻥ ﺻﺤﺒﺖﻫﺎی ﺁﻗﺎی ﻣﻬﺪﻭﻱکنی ﮔﻔﺘﻨﺪ: «ﻧﻈﺮ ﺍﻣﺎﻡ ﻣﻌﻠﻮﻡ ﺍﺳﺖ ﺍﻳﺸﺎﻥ ﻣﺎﻳﻞ ﻧﻴﺴﺘﻨﺪ ﺗﻔﺮﻗﻪﺍی ﺍﻳﺠﺎﺩ ﺑﺸﻮﺩ.» ...
ﺑﺮ ﻭ ﺑﭽﻪﻫﺎی ﺳﭙﺎهی ﻭ ﺳﺎﺯﻣﺎﻥ ﻣﺠﺎﻫﺪﻳﻦ ﺍﻧﻘﻼﺏ ﺍﺳﻼمی ﻫـﻢ ﭘﻼﻛﺎﺭﺩﻫﺎی ﺗﻈﺎﻫﺮﺍﺕ ﺭﺍ ﺁﻣـﺎﺩﻩ ﻛﺮﺩﻩ ﻭ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﺗﺎ ﻣﻦ ﭘﺎﺳﺦ ﺍﻣﺎﻡ ﺭﺍ ﺩﺭﺑﺎﺭه ﺗﻈﺎﻫﺮﺍﺕ ﺑﻪ ﺁﻧﺎﻥ ﺑﺮﺳﺎﻧﻢ. ...
ﺣﻀﺮﺕ ﺍﻣﺎﻡ ﺑر ﺧﻼﻑ ﻧﻈﺮ ﻣﺼﻠﺤﺖﺍﻧﺪﻳﺸﺎﻥ، ﻓﺮﻣﻮﺩﻧﺪ ﻛﻪ «ﺗﻈﺎﻫﺮﺍﺕ ﻫﻴﭻ ﺍﺷﻜﺎلی ﻧﺪﺍﺭﺩ.» ﻣﻦ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺷﻨﻴﺪﻥ ﻧﻈﺮ ﻣﺜﺒﺖ ﺣﻀﺮﺕ ﺍﻣﺎﻡ ﺩﺭﺑﺎﺭه ﺑﺮﮔﺰﺍﺭی ﺗﻈﺎﻫﺮﺍﺕ ﺍﺯ ﺩﻓﺘﺮ ﺁﻗﺎی ﻣﻬﺪﻭیکنی ﻛﻪ ﺩﺭ محل ساختمان ﻣﺠﻠﺲ ﺷﻮﺭﺍی ملی ﺳﺎﺑﻖ بود ﺗﺎ ﻣﺤﻞ ﺩﻓﺘﺮ ﻣﺠﺎﻫﺪﻳﻦ ﺍﻧﻘﻼﺏ ﺍﺳﻼمی ﺩﺭ ﺳﻪ ﺭﺍﻩ ﮊﺍﻟﻪ ﻳﻜﺴﺮﻩ ﺩﻭﻳﺪﻡ ﺯﻳﺮﺍ می ﺧﻮﺍﺳﺘﻢ ﻫﺮ ﭼﻪ ﺯﻭﺩﺗﺮ ﺧﺒﺮ ﺭﺍ ﺑﺮﺳﺎﻧﻢ ﻭ ﺗﻈﺎﻫﺮﺍﺕ ﻓﻮﺭﺍ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺷﻮﺩ.
ﻣﻦ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺷﺎﺩﻣﺎﻧﻲ ﺷﻬﻴﺪ ﻣﺤﻤﺪ ﺑﺮﻭﺟﺮﺩی ﺭﺍ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺷﻨﻴﺪﻥ ﺁﺯﺍﺩی ﺗﻈﺎﻫﺮﺍﺕ به خوبی ﺩﺭ ﺫﻫﻦ ﺩﺍﺭﻡ. ﺗﻈﺎﻫﺮﺍﺕ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺟﻠﻮی ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ ﺷﺮﻭﻉ ﻛﺮﺩﻳﻢ ﻭ ﺩﺭ ﻣﺴﻴﺮ ﺧﻴﺎﺑﺎﻥ ﺍﻧﻘﻼﺏ ﺍﺳﻼمی ﭘﻴﺶ ﺭﻓﺘﻴﻢ. ﺟﻤﻌﻴﺖ ﺑﺴﻴﺎﺭی ﺩﺭ ﺁﻥ ﺗﻈﺎﻫﺮﺍﺕ ﺷﺮﻛﺖ ﻛﺮﺩﻧﺪ ﻛﻪ ﺑﻪ ﮔﻔﺘﺔ ﺭﻭﺯﻧﺎﻣﻪﻫﺎی ﻓﺮﺩﺍی ﺁﻥ ﺭﻭﺯ ﺣﺪﻭﺩ ۵۰ هزار ﻧﻔﺮ میشدﻧﺪ.
ﺑﻪ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺷﺐ ﻛﻪ ﺑﻪ ﻣﻨﺰﻝ ﺭﺳﻴﺪﻡ ﻫﻤﺴﺮﻡ ﮔﻔﺖ: ﺁﻗﺎی ﻣﻄﻬﺮی ﺗﻠﻔﻦ ﻛﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﺧﻮﺍﺳﺘﻨﺪ ﺑـﺎ ﺍﻳﺸﺎﻥ ﺗﻤﺎﺱ ﺑﮕﻴﺮی. ﺑﻼﻓﺎﺻﻠﻪ ﺷﻤﺎﺭﻩ ﺁﻗﺎی ﻣﻄﻬﺮی ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺘﻢ. ﺁﻗﺎی ﻣﻄﻬﺮی خیلی ﺧﻮﺷﺤﺎﻝ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﺗﻈﺎﻫﺮﺍﺕ ﺑـﻪ ﺭﺍﻩ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﺑﺎﺑﺖ ﺍﻇﻬﺎﺭ ﻣﺴﺮﺕ ﻭ ﺷﺎﺩی ﻛﺮﺩﻧﺪ.
ﺍﻳﻦ ﺩﻭﻣﻴﻦ ﺑﺎﺭﻱ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﺷﺎﻫﺪ ﺑﻮﺩﻡ ﺍﻣﺎﻡ ﺑﻪ ﺧﻼﻑ ﻧﻈﺮ ﻣﺼﻠﺤﺖﺍﻧﺪﻳﺸﺎﻥ ﻧﻈﺮ ﺩﺍﺩﻧﺪ. ﻳـﻚ ﺑـﺎﺭ ﺩﺭ ۲۱ ﺑﻬﻤﻦ ۱۳۵۷ ﻛﻪ ﺧﻮﺍﺳﺘﻨﺪ ﻣﺮﺩﻡ ﺩﺭ ﺧﻴﺎﺑﺎﻧﻬﺎ ﺣﻀﻮﺭ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻨﺪ ﻭ ﺩﻭﻣﻴﻦ ﺑﺎﺭ ﻫﻢ ﺩﺭ ﻫﻤﻴﻦ ﻗﻀﻴﻪ ﺭﺍﻫﭙﻴﻤﺎیی ﺩﺭ ﺣﻤﺎﻳﺖ ﺍﺯ ﺳﭙﺎﻩ ﭘﺎﺳﺪﺍﺭﺍن.»
یک سال بعد از جدایی آیتالله سید محمود طالقانی از سازمان مجاهدین خلق که به دنبال تغییر ایدئولوژی آنان اتفاق افتاد، مجتبی طالقانی در نامهای به پدرش رسما اعلام کرد که مارکسیست شده است.
منابع:
سایت تاریخ ایرانی
موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی
انتهای پیام
نظرات