شهر قم به واسطه حرم حضرت معصومه (س) و حضور علما همیشه اهمیت ویژهای داشته است. از طرفی به واسطه اینکه شهر قم شاهراه مواصلاتی محسوب میشود همیشه در سفرنامهها و خاطرات جهانگردان و سیاحان حضوری اجباری داشته است. متن زیر نمونهای از این سفرنامه ها است که در سال ۱۳۱۰ به نگارش درآمده است و وضعیت شهر قم را شرح داده است.
عباس مسعودی مدیر مسوول روزنامه اطلاعات در رابطه با سفرش به قم در نوروز ۱۳۱۰ در روزنامه اطلاعات سال ۱۳۱۰ نوشت:
امسال جراید در اثر تصمیم واحد خود موفق شدند استفاده خوبی در ایام نوروز یا بهترین اعیاد ملی ایران بنمایند و اگر بتوانند این تصمیم را هر سال در این موقع بگیرند و از این تعطیلی ممتد با تجدید دماغ و فکر و روح خود استفاده نمایند خیلی به موقع و مناسب خواهد بود.
ممکن است گفته شود که جراید یک مملکتی نباید تعطیل کنند و همان طور که در بین ملل راقیه معمول است روزنامهها در ایام تعطیل جمعه و سایر تعطیلهای رسمی هم باید انتشار یابد این نظر صحیح است، زیرا تعطیل در ادارات جراید دنیای متمدن هیچ قدم نمیگذارد و جراید خارجی با تعطیل آشنا نیستند و اساسا انتشار جراید در روزهای تعطیل دو برابر میگردد زیرا مردم فراغت دارند استراحت خیال دارند و میتوانند از جراید بیشتر استفاده نمایند اما متاسفانه تفاوت زندگی ما و کارکنان مطبوعات خارجه به حدی است که بتوان مقایسه کرد.
اگر آنها در تمام مدت سال یک روز تعطیل نمیکنند دلیلش روشن است. هر کارگر و مستخدم و عضو روزنامه مخصوصاً هیأت تحریریه جراید قطعاً هر سه ماه یا شش ماه تعطیل ممتد یکماهه دارند که در این تعطیل میتوانند قوای فکری و جسمی خود را تقویت نموده و دوباره آماده کار شوند ولی در تمام ایران کدام موسسه را سراغ دارید که کارکنانش هر شش ماه یک مرتبه به تعطیل به قصد استراحت فکر و آرامش خیال و تجدید قوا بروند؟
کار یک نواخت خسته کننده است کار بدون تفریح دماغ را فرسوده و فکر را محدود میسازد. اگر خوب در زندگی اجتماعی عمومی دقیق شوید میبینید هیچ دسته و طبقهای نیست که پروگرامی در کار خود قایل شده و ساعاتی را برای تفریح و استراحت خویش تعیین و بر طبق آن رفتار نمایند. اشخاصی هستند که معتقدند زندگی باید روی مدار نظم و ترتیب سیر کند و برای نیل به این مقصود سعی و جهد هم مینمایند ولی تصمیمات آنها در قبال زندگی عمومی محو و حتماً دچال اختلال میگردد.
در هر حال باید به تفریح و استراحت فکر بیش از این توجه داشت و هر قدر ممکن است زندگی را روی پروگرام و صحیح استوار ساخت تا بتوان در کارها موفقیت یافت و کامیابی حاصل نمود. بنابر این اگر جراید تهران مبادرت به تعطیل سیزده روزه عید نمودند باید به آنها کاملاً حق داد؛ زیرا برای کارکنان جراید با وجود کثرتِ کار مخصوصاً کار دماغی هیچ موردی برای استفاده از تعطیل وجود ندارد تعطیلهای رسمی و هفتگی هم طوری نیست که بتواند خستگی و فرسودگی را رفع نموده مورد استفاده قرار گیرد.
از این قسمت که بگذریم به یک موضوع مهمتری بر میخوریم و آن آشنا و آگاه شدن هیات مطبوعات است به زندگی اجتماعی و اوضاع و احوال مردم ولایات و چه موردی بهتر که از این قبیل تعطیلها استفاده شده با مسافرت به نقاط مختلفۀ مملکت روحیات مردم به دست آمده طرز زندگی، اخلاق، عادات و نواقص امور اجتماعی آنها را از نزدیک مشاهده کرده و حتی المقدور مطالعات خود را مورد استفاده قرار دهند.
هر شهری در نظر ساکنین شهر دیگر تازگیهای زیادی دارد. همان طور که هر مملکتی نزد مملکت دیگر تازگی دارد. الان در شهر تهران هیچ چیز جلب توجه ما را نمیکند اما وقتی یک نفر اصفهانی تازه وارد به تهران میآید هزاران موضوع تازه از اخلاق، عادات، گفتار، وضعیت شهر، ساختمانها و غیره نظر او را جلب مینماید که برای او فوقالعاده تازگی دارد.
فرقی نمیکند یک نویسنده آلمانی در شهر برلن موطن خود هیچ موضوع تازهای از اخلاق و عادات اجتماعی نمیتواند به دست بیاورد؛ زیرا خود او در آن محیط پرورش یافته و با آن عادات و رسوم انس گرفته است ولی همان آلمانی وقتی به پاریس میرود هزاران چیز تازه نظر او را جلب میکند که میتواند روی آن کتابها بنویسد.
اطلاع یافتن از زندگی اجتماعی و عمومی مخصوصاً برای تیپ روزنامهنگار فوقالعاده ضروری است و به طوری که ذکر شد این قسمت را هیچ کس جز خود مدیران و یا نویسندگان جراید با مسافرتهای خود به اطراف نمیتوانند بر عهده بگیرند؛ مثلاً مخبر و نویسندهای که در کاشان اقامت دارد تحت تأثیر محیط و اخلاق و عادات اجتماعی قرار گرفته و هیچ وقت نمیتواند مطالبی جز ورود حکومت یا تمجید فلان مأمور یا بارندگی و گرمی هوا و خوبی و بدی محصول و این قبیل اخبار چیز دیگری بنویسد کسی میتواند تازگیهایی در شهر کاشان پیدا کند که از خارج بر آن محیط وارد شده باشد.
در هر حال تصمیم بنده در ایام عید این بود که هم چند روزی را در خارج تهران با فراغت خیال به سر برده و هم از نزدیک شهر تاریخی و باعظمت اصفهان و شهر صنعتی کاشان و شهر مهم و دارالعلم قم را دیده به طرز فکر، اخلاق، عادات و رسوم اجتماعی ساکنین آن آگاه شده وضعیات شهر و نواقص امور اجتماعی و عمومی آنها را نیز دیده و تا حدودی که حافظهام قادر باشد مطالب قابل مذاکره و بحث را به استحضار سایر هموطنان آنها برسانم و چنانچه نواقصی در قسمتهای اجتماعی دارند خودشان مرتفع ساخته و اگر در قسمتهایی که مربوط به ادارات مربوطه دولتی محتاج به اقداماتی است، توجه اولیای امور جلب شده اصلاحات لازمه به عمل آید بنابر این تعطیل عید را از هر حیث مغتنم و مفید دانسته، مورد استفاده قرار دادم و امیدوارم که در شمارههای آتی بتوانم خاطرات مسافرت خود را در چند شماره به استحضار خوانندگان گرام برسانم.
موقعیت شهر قم
صدی ده نفر مسافرینی که از قم میگذرند داخل شهر قم را نمیبینند و حرکت خود را از هر نقطه طوری قرار میدهند که بدون توقف در این شهر از یک طرف وارد شده و از طرف دیگر خارج شوند. این حس بدبینی بین عابرین قم به قدری شیوع یافته است که بسیاری از اشخاص را دیدم توقف شب را در میمه بین راه قم و اصفهان و بیتوته کردن در قهوهخانه آنجا را به ماندن در قم ترجیح میدادند؛ در صورتی که اگر مختصر توجهی از طرف خود مردم نسبت به رفع نواقص موجود به عمل آید، نه فقط این بدبینی مرتفع میگردد بلکه اهالی قم از پرتو این کثرت عبور و مرور از فقر و وضعیت ناگوار فعلی نجات خواهند یافت.
قم دو موقعیت مهم و برجسته دارد: یکی این که یک مکان مقدس و شریف و زیارتگاه مسلمین است که نه فقط از اطراف و اکناف ایران زائرین زیادی همیشه به این شهر وارد میشوند که مطابق احصائیه صحیح به طور متوسط روزی بیش از سه هزار نفر زائر در این شهر وجود دارد بلکه از ممالک مجاور نیز دستجات زائرینی به این شهر وارد میشوند و عدۀ مسافرینی که به قصد زیارت قم وارد میشوند به مراتب بیشتر از مسافرینی است که به مشهد میروند؛ زیرا از نقطه نظر موقعیت دیگر این شهر که یک قسمت است عده واردین به این شهر فوقالعاده بیشتر از خراسان میباشد.
موقعیت دوم این شهر شایان توجه بسیاری است؛ زیرا برای مسافرت به هر نقطه از مرکز ایران و جنوب و جنوب شرق و غرب ایران باید از قم عبور کرد. قم با داشتن این دو موقعیت الان باید از شهرهای پر ثروت و مترقی ایران باشد؛ در صورتی که اگر آثار با عظمت زاویه مقدسه را برداریم و از اصلاحات بلدی که در این اواخر شده است چشم بپوشیم قم یک شهر کثیف و خراب و غیر قابل مسکون و مردمان آن در نهایت انحطاط و عقب ماندگی زندگی میکنند و تا حدی میتوان احساسات بدبینی عابرین این شهر را تایید کرد.
صحرای خشک و لم یزرع بیابان بیآب و علف خط تهران به قم به سرعت برق از نظر میگذشت و جز تأثر و تأسف چیزی در ما ایجاد نمیکرد. مسافرین اتومبیل همه آقایان هیأت عاملۀ شیر و خورشید سرخ ایران بودند که برای انجام کار خیر و تأسیس مریضخانه عازم قم بودند. چمنزارها، صحاری سبز و خرم، مناظر قشنگ، جنگلها، قراء و آبادیهای متصل به هم ملل راقیه را همه دیده بودند و به این اراضی بایر خشک، که تا دیده و توانایی داشت درخت و سبزه دیده نمیشد حسرت میخوردند و طبیعت را مقصر میدانستند. کمی دور شدیم طبیعت رخسارۀ خود را نشان داد طوفان و باد عجیبی بیابان را تیره و تار کرد.
شنهای بیابان مثل سوزن به چهرهها فرو میرفت. اتومبیل از سرعت خود نمیکاست و در برابر این طبیعت مقاومت میکرد. هر قدر به قم نزدیک میشدیم طوفان و باد و گرد و غبار شدیدتر میشد و شنهای بیابان بیشتر زحمت میداد و میخواست نشان بدهد که این بیابانهای بیآب و علف و لم یزرع نتیجه موقعیت طبیعی ایران است و ساکنین این مملکت هنوز نتوانستهاند در برابر این عوامل طبیعی: خشکی، بیآبی و کمی باران، طوفان و بادهای عجیب مقاومت نموده و از طرق دیگر جلوی طبیعت ایستادگی نمایند.
مقاومت و برابری در مقابل طبیعت هم کار مشکلی است. هیچ تردید نیست که محیط ایران آب و هوای این مملکت عوامل، طبیعی کوههای ممتد و مرتفع همه دست به هم داده و روزگار ساکنین این مملکت را این طور سخت و صعب کردهاند و شاید همین عوامل طبیعی رفته رفته انرژی و استعداد و احساسات را در بین مردم زایل کرده است. و الا در هیچ کجای عالم مردمی قانعتر و فقیرتر از اهالی این مملکت مخصوصاً ساکنین شهرهای کوچک و قرا و قصبات مملکت نخواهید یافت که اگر طبیعت با این مردم موافقت داشت با وجود هوش و ذکاوت جبلی و حس کار در مردم ایران مملکت آبادتر و مردم سعادتمند بودند.
انتهای پیام
نظرات