در این هنگام، همت سری تکان داد و درحالیکه زیر لب میگفت: «مثلاینکه خدا ما را طلبیده»، سوار بر موتور، عازم عقبه شد تا آخرین اطلاعات را کسب و دستورهای لازم را دریافت کند، اما سهراهی شهادت، معراج محمدابراهیم همت شد.
همت در حالی بهسوی محبوب خود شتافت که ترکشها دست و سر او را از بدنش جدا کرده بودند. به همین دلیل، ابتدا در معراج شهدا، جزء مفقودین بود تا اینکه مسئول تدارکات لشکر، پیکر او را از روی لباسهایش شناسایی کرد.
این بخشی از خاطراتی است که شهادت محمد ابراهیم همت فرمانده جوان و جذاب لشکر ۲۷ محمد رسول در روز ۱۷ اسفند ۶۲ را روایت میکند.
اخلاص و تواضعِ فرمانده
ابراهیم سنجری، راننده حاج ابراهیم همت در گفتوگو با ایسنا، اظهار کرد: یکی از ویژگی های مهم شهید همت اخلاص و توکل ایشان بود، حاج ابراهیم هر کاری را فقط به خاطر رضای خدا انجام می داد شجاع بود و در کارها به هیچ کس جز خدا تکیه نداشت.
او ادامه داد: زندگی ساده و تواضع یکی دیگر از مشخصههای شهید همت بود در ۸ ماهی که من راننده ایشان بودم حاج ابراهیم همراه با خانواده شان در یکی از ساختمانهای مسکونی نزدیک منطقه بهصورت کاملا مختصر و ساده زندگی میکردند، بهطوری که هر کس نام آوازه ایشان را میشنید باور نمیکرد چنین زندگی داشته باشند.
سنجری گفت: حاج ابراهیم علاقه و ارادت بسیاری به امام داشت عکس کوچکی از امام همیشه روی جیب لباسشان بود، ویژگی دیگری که همه حاج ابراهیم را با آن میشناختند، اهمیت به نماز و ارتباط با خدا و خضوع و خشوع ایشان در نماز بود، شاید به دلیل همین ارتباط قوی با خدا بود که اینطور شجاعانه به دل خطر میزد و از هیچ کس و هیچ چیز هراسی نداشت.
راننده شهید همت اضافه کرد: یکبار که در مسیر ستاد فرماندهی تصادف کردیم و باید از خود را به مقر های اطراف معرفی می کردیم، شهید همت به من تاکید کردند که که ما هر دو نیروی عادی بسیج هستیم به هیچ وجه نگو که من فرمانده لشکرم، از لباس هایشان هم نمی شد فهمید که تفاوتی با سایر بسیجی ها دارند همین اخلاص و تواضع همراه با شجاعت و صلابت بود که از ایشان فرمانده محبوب و در عین حال مقتدر بسیجیها ساخته بود.
شخصیت جذاب و کاریزماتیک برای انقلاب
نصرالله نصیری، دوست و همشهری شهید همت درباره او گفت: ما با شهید همت پیش از انقلاب در زمانی که ایشان درجهدار وظیفه در پادگان اصفهان بودند ارتباط داشتیم از همان زمان حدود سال ۵۱ ایشان کار مبارزاتی علیه رژیم شاه را شروع کرده بودند ما هر از گاهی به ایشان گوشزد میکردیم که شما سربازی و ممکن است مشکلی برای شما پیش بیاید، اما او بسیار شجاع بود و ترسی از هیچکس نداشت بعد از سربازی استخدام آموزش و پرورش شدند و ارتباط ما تا حدی قطع شد اما از مرداد ۵۷ در جریان انقلاب دوباره با هم همراه شدیم شهید همت اعلامیه ها و کتاب ها را تهیه و توسط ما در شهرضا توضیع میکرد.
او ادامه داد: ایشان در واقع سردمدار پیروزی انقلاب در شهرضا بودند، معلم بودن و سخنور بودن ایشان باعث شده بود که حرف اول را در مبارزات انقلابی شهرضا بعد از روحانیت شهید همت بزنند. حاج ابراهیم راحت و جذاب صحبت میکرد و جوانان و نوجوانان خیلی زود جذب رفتار و کلام او میشدند به دلیل همین ویژگیها و فعالیتها هم بود که ساواک مدام دنبال او بود و ابراهیم را مجبور میکرد که از شهر خارج شود بعد از پیروزی انقلاب و ایجاد تشکیلات سپاه، حاج ابراهیمی مسئول روابط عمومی سپاه که بخش مهم و فرهنگی سپاه برای جذب مردم و جوانان و حرکت انقلاب بود، شدند و من هم به توصیه ایشان وارد سپاه و بخش آموزش شدم.
نصیری با اشاره به شخصیت جذاب و کاریزماتیک شهید همت گفت: در عین جذابیت و اثرگذار بودن بسیار متواضع و مودب بود به همین دلیل رفتار ایشان تاثیر زیادی بر مردم داشت افراد مخالف انقلاب با صحبت با حاج ابراهیم جذب شده و دلایل او را میپذیرفتند به همین دلیل فکر میکنم اگر ایشان بود، بسیاری از مشکلات امروز وجود نداشت، چرا که همت، مردم و مشکلات آنها را درک میکرد و با آنها از سر احترام و تواضع و نه از موضع بالا سخن میگفت.
محور مبارزات انقلابی و جهادی در شهرضا
مرتضی صدری، دوست، همسایه و همرزم شهید همت هم درباره فرمانده شهید گفت: از کودکی با حاج ابراهیم و برادرانش آن ارتباط داشتیم ایشان بعد از دبیرستان به دانشسرای اصفهان در خیابان جی رفت، او جوانی شیک پوش، جذاب، خوش برخورد و خوش اخلاق بود گاهی در چهره و تصاویر حاج قاسم نگاه میکنم و چهره حاج ابراهیم همت را میبینم، دقیقاً همون جذابیت، ادب و مهربانی را داشتند و همین ویژگیها او را در ارتباطات اجتماعی موفق میکرد بهطوری که همواره در محور و مرکز جمع و گروه قرار داشت.
او ادامه داد: در همان زمان گروه مطالعاتی ایجاد کرده و کتب شهید مطهری، دکتر شریعتی و محمدتقی شریعتی را با دوستانش مطالعه میکرد، او بینش سیاسی و مذهبی را با هم آمیخته و در هر دو به عمق معرفت رسیده بود. بعد از دانشجویی به خدمت سربازی در فرح آباد اصفهان رفت، فردی به نام ناجی، فرمانده نظامیان منطقه ۲، به دلیل اقدامات ابراهیم مدام دنبال بهانه و دستگیری او بود حتی چند روزی هم او را زندانی کرد، در همین زمان و با زمزمه شهادت حاج مصطفی خمینی فعالیتهای انقلابی ابراهیم چند برابر شد، او با شهید صدوقی و بهشتی و فدائیان اسلام مرتبط بود، در مسیر مبارزات انقلاب در شهرهای مختلف به ویژه اصفهان سر میزد و اعلامیهها کتابها و کاسِتها را گرفته و در شهرضا پخش میکرد.
فرمانده گروهان تیپ کربلا با اشاره به اینکه شهرضا ۳ منطقه داشت که فعالیت سیاسی در آنها با رهبری و مدیریت ابراهیم انجام میشد، گفت: در جنوب شهرضا منطقه سمیرم و وردشت کمونیستها فعالیت میکردند، از این جهت این شهرستان در مبارزات اهمیت داشت در زمان اوج مبارزات انقلابی شهرضا دومین شهر ایران بود که مجسمه شاه در آن پایین آمد، به همین دلیل در کشور مطرح شد و حتی آیت الله طاهری در یکی از سخنرانیهای خود به این موضوع اشاره کردند. با وقوع انقلاب حاج ابراهیم در دبیرستان شهید رجایی مشغول به تحصیل شد و یکی از کسانی بود که در حضور جوانان شهرضا، در جبهه تاثیر زیادی داشت، بچهها وقتی صداقت ایشان را میدیدند از کلام او اثر میگرفتند، ابراهیم هم از هر موقعیتی برای صحبت با جوانان و نوجوانان استفاده میکرد، در همین برهه شهید یاوری به ایشان میگویند که کردستان به شما نیاز دارد و همین بهانهای برای حضور ابراهیم در کردستان و در سختترین منطقه کردستان یعنی پاوه شد، جایی که مرکز حضور و فعالیت کومله و دموکرات و کمونیست بود بعد از رفتن حاج احمد متوسلیان به دلیل توانایی حاج ابراهیم، ایشان به عنوان مسئول عملیات و بعد به عنوان فرمانده تیپ انتخاب شدند .
صدری بیان کرد: حاج احمد کاظمی بیان میکرد که روزی به یکی از مناطق عملیاتی وارد شدم که همه میگفتند خطرناک است همان موقع دیدم کسی روی خاکریز و تیررس دشمن راه میرود، پرسیدم ایشان کیست گفتند حاج ابراهیم همت است، از کردستان آمده و بسیار کاربلد و توانمند است پیش رفتم و جوانی زیبا، خوشاخلاق و خوش برخورد دیدم، به او گفتم : میگویند اینجا خطرناک است نباید اینجا در تیررس دشمن باشید، خندید و گفت: میدانم، من هم آمدهام اینجا را برای عراقیها ناامن کنم.
حاج ابراهیم در نهایت در عملیات خیبر جزیره مجنون به آرزوی دیرین خود رسید و با تأسی به ارباب خود بی سر به شهادت رسید.
انتهای پیام
نظرات