شامگاه دوشنبه ۲۴ بهمن و در آخرین شب از بیست و دومین جشنواره فیلم فجر شیراز، تالار حافظ، به شبهای اوج سالهای گذشته رویدادهای فرهنگی و هنری، نزدیک شد و بیشترین مخاطب جشنواره امسال فیلم فجر را پذیرا شد. همه آمده بودند تا بهترین فیلم امسال کشور را ببینند و در پایان و زمانیکه چراغها روشن شد، بنظر می رسید که اکثریت نیز با رضایت سالن را ترک کردند.
"سینما متروپل" به کارگردانی "محمدعلی باشه آهنگر" در مراسم اختتامیه جشنواره فیلم فجر امسال، پررنگترین حضور را در مقام مقایسه با سایر رقبایش در بخش سیمرغها داشت و در ۱۲ رشته کاندیدا شد و در نهایت دو سیمرغ بسیار مهم را از آن خود کرد.
به گزارش ایسنا، فیلم با اینکه روزهایی تلخ در اوج جنگ تحمیلی و آبادانِ در حصر را روایت میکند، اما بشدت شیرین و شوخ است. آنقدر که شمار دفعاتی که صدای خنده تماشاگران سالن را پُر کرد را میشد با فیلمهای ژانر کمیک، مقایسه کرد. شوخیهایی که اغلب درست و بجا بود و فقط مقدار زیاد این لحظات طنز است که می تواند جای بحث داشته باشد.
مدت زمان فیلم هم بیشتر از حد تصور مخاطبان بود و باعث شد تا زمان جلسه نقد، به حداقل برسد. در نهایت کمتر از ۲۵ دقیقه بین نمایش ۲ فیلم شب آخر، به نشست نقد و بررسی دو فیلم "گلهای باوارده" و "سینما متروپل" اختصاص یافت.
منتقدان حاضر در جلسه نقد حاضر در کافه کتاب تالار حافظ، اما به "گل های باوارده" که به نظر می رسید شب قبل با رضایتمندی بیشتر مخاطبان مواجه شده باشد، روی خوش نشان ندادند.
یکی از منتقدان حاضر در جلسه درباره تازه ترین ساخته "مهرداد خوشبخت" گفت: فکر می کنم با یک فیلم سفارشی و پراکنده روبرو بودیم. حتی خود کارگردان هم در خصوص این فیلم، حرف مثبتی نزده است.
مسعود احمدی افزود: این فیلم ضعیف من را به یاد دو فیلم خوب انداخت که می خواهم شما را به آنها ارجاع بدهم. یکی فیلم "موج و مرجان و خارا" اثر ابراهیم گلستان. آنجا می بینیم که چطور یک کارگردان خوب، فیلمی که می تواند یک مستند گزارشی شود را به مستندی هنری و ماندگار تبدیل کند. دیگر فیلمی هم که می خواهم از آن یاد کنم، فیلم سینمایی "پُست" اثر "استیون اسپیلبرگ" است. آن فیلم هم مانند "گل های باوارده" درباره حواشی جنگ است اما لزوما ما همیشه این اجبار را نداریم که یک فیلم با موضوع جنگ را تبدیل به یک اثر حماسی با جلوه های ویژه گسترده کنیم. می توانیم یک فیلم دیالوگ محور بسازیم که بتواند حق مطلب را ادا کند.
یکی دیگر از منتقدان نیز اینگونه به فیلم ایراد گرفت: انگار کارگردان نمی توانست فیلم را تمام کند! فیلمنامه آن قدر بی چفت و بست بود که انگار اصلا فیلمنامه نویس نداشت! انگار یک مستندی داشتند که قرار بود این ها را توی آن بگذارند و هر چقدر هم تلاش کرده بودند که فیلم جمع شود، آخر هم جمع نشد!
اصغر گروسی اضافه کرد: این فیلم اصلا ریتم نداشت و یک جاهایی کاملا از مدار خارج شده بود. حتی موسیقیهایی که در فیلم استفاده شده بود، معلوم نبود به چه سمت و سویی می رود. بازی ها هم خوب نبود و کارگردان، تکلیفش با فیلم مشخص نبود. همین آقای خوشبخت، سه سال قبل یک فیلم خوب درباره رادیو آبادان ساخته بود که به نظر فیلم خوبی بود.
وی درباره نوع بازی بازیگران در آن اثر سینمایی هم گفت: بازیها اصلا خوب نبودند و فقط بازی نادر سلیمانی خوب بود. هر چند باز هم ضعف فیلمنامه اجازه نداده بود که شخصیت وی به خوبی تعریف شود. به طور کلی فیلمنامه نویس در شخصیت پردازی نتوانسته بود کار خاصی انجام دهد.
گروسی در آخرین جملات خود درباره این فیلم، لحن خود را صریحتر کرد و گفت: متاسفانه انگار کارگردان فیلم با خودش گفته بود که اگر این فیلم، خوب از کار درآمد که چه بهتر، اما اگر هم در نیامد، مهم نیست. اما ما به عنوان مخاطب باید بدانیم که پول من و شما صرف ساختن چنین فیلمهایی می شود و واقعا عجیب است که چرا نظارتی روی ساخت این فیلم ها وجود ندارد تا اینهمه پول بیت المال، حیف و میل نشود.
یکی از حضار نیز در تایید صحبتهای گروسی گفت: وقتی به فیلمساز خوب اجازه ساختن فیلم داده نمیشود، معلوم است که فرصت و بودجه در اختیار کسی قرار میگیرد که نتیجه فیلم برایش اهمیت چندانی ندارد.
سپس نوبت به تحلیل بهترین فیلم جشنواره چهل و یکم فجر رسید. این فیلم ابتدا توسط یکی از حضار که در حوزه فیلمبرداری دستی برآتش دارد، مورد تحسین واقع شد. دهقانی درباره فیلمبرداری سینمامتروپل گفت: باید به کارگردان بابت انتخاب هوشمندانه یک فیلمبردار پیشکسوت و "استاد" تبریک بگوییم.
وی ادامه داد: درست است که ما تصاویری می بینیم که با دوربین های مدرن گرفته شده است، اما تصاویر ما را کاملا به حال و هوای گذشته می برند. روند داستان و حتی تصاویری که گرفته می شود را به صورت VHS میبینیم که در همان حال و هواست و ما را از داستان دور نمیکند.
دهقانی درباره نحوه نورپردازی هم گفت: از لحاظ فنی، نورپردازیها و حرکات کلاسیکی در این کار استفاده شده و برمیگردد به همان زمان و همان تجهیزاتی که در گذشته استفاده می شده است. فیلم ما را به خوبی در آن جو قرار می دهد.
یکی از کارگردان های شیرازی نیز پس از بیان انتقاداتی در خصوص وضعیت تالار حافظ در شب پایانی که به بیان او به یک "پارک خانواده" تبدیل شده بود، درباره سینمامتروپل گفت: من این فیلم را ادای دینی به "سینما پارادیزو" دیدم. چیزهای زیادی در این فیلم، ما را به یاد فیلم جوزپه تورناتوره می انداخت.
مجتبی رضایی ادامه داد: این فیلم چند اتفاق متفاوت و خوب داشت. عشق، خیانت، جنگ و چند مسئله دیگر که در روایت فیلم آمده و خوب هم پرداخت شده و احساسات مخاطب را هدف قرار می دهد. مخصوصا آن نوستالژی بازیهایش حسابی جواب داده و من به شخصه آن شوخی هایی که با "سانسور" کرده بود را خیلی دوست داشتم.
وی نیز به تمجید از نحوه فیلمبرداری فیلم سینمامتروپل پرداخت و گفت: این هنر آقای زرین دست است که با وجود توانایی استفاده از امکانات امروزی، اما وفادار مانده بود به زمان فیزیکی فیلم و این بسیار بسیار مهم است که شما به عنوان کارگردان یا فیلمبردار، وسوسه نشوید که بخواهید از همه امکانات امروز استفاده کنید.
رضایی در خصوص فیلمنامه نیز با رویکردی مثبت، گفت: با فیلمنامه چفت و بست دار و خوبی مواجه بودیم که می توانم به آن نمره ۸۰ بدهم. یعنی با ۱۰۰ فاصله دارد اما قابل قبول است. ضمن اینکه بازی هومن برق نورد را دوست داشتم و سایر بازیها به اعتقاد من متوسط بود.
دیگر کارگردان و منتقد حاضر در جلسه، نسبت به مدت زمان فیلم گلایه داشت و گفت: در فیلمنامه نویسی یک اصل وجود دارد و آن اینکه نویسنده باید یک جاهایی پا روی دلش بگذارد. یعنی واجب نیست همه آنچه به زعم او درخشان گنجانده شده در فیلمنامه، حتما در فیلم باشد. یک جایی ممکن است مجبور شود به خاطر یک تصویر مرکزی، چند تصویر خوب دیگر را حذف کند. اینجا فیلمنامه نویس نتوانسته بود روی جریان هایی که ایجاد کرده، پا بگذارد. یعنی لحظاتی در نوشتن آن قدر لذت برده بود که در زمان ساخت فیلم، نتوانسته بود هیچ جای آن را حذف کند و فیلم به لحاظ زمانی، واقعا طولانی و آزاردهنده شده بود. یعنی فیلم کار خودش را کرده بود اما تمام نشده بود. به نظر من فیلم از یک جایی از دست رفت.
مجتبی رضایی هم در این ارتباط ابراز امیدواری کرد که برای اکران عمومی، در امر تدوین این فیلم حرفهای تر عمل شده و محصول بهتری در آینده نزدیک به دست عموم مخاطبان سینما برسد.
اصغر گروسی در پایان این نشست، ابراز امیدواری کرد که پس از جشنواره نیز، چنین جلساتی برگزار شود و گفت: شب های خوبی را در کنار یکدیگر گذراندیم و امیدواریم مجالی پیش بیاید و از طریق انجمن فیلم، این نشست ها به صورت هفتگی یا ماهانه تداوم داشته باشد. اگر قرار است اطلاعات مفیدی از دوستان به ما برسد، همین گعدهها می تواند خیلی مثمرثمر باشد و اتفاقات خوبی را رقم بزند.
به گزارش ایسنا، مدت زمان کوتاه جلسه نقد باعث شد تا علاقمندان به نقد فیلم، نتوانند با کمیت و کیفیتی که در شب های گذشته شاهد بودیم، از جلسه نقد بهره ببرند و تعداد نفرات اندکی موفق به اظهارنظر درباره جزییات فیلم منتخب جشنواره امسال شدند.
پس از این نشست، نوبت به اکران آخرین فیلم رسید. "غریب" ساخته محمدحسین لطیفی، روایتی از زندگی شهید محمد بروجردی بود.
فیلمی که شاید زیبایی ها و قدرت تاثیرگذاری آن به دلیل ازدحام و سر و صداهای بیش از حد برخی افراد در تالار حافظ، آنطور که باید و شاید به چشم نیامد.
بدین ترتیب جشنواره فیلم فجر شیراز، در آخرین دقایق شامگاه دوشنبه ۲۴ بهمن ماه به پایان رسید. با توجه به اینکه پس از دو سال وقفه، تالار حافظ میزبان این جشنواره بود، می توان در مجموع به مسئولان برگزاری این رویداد نمره قبولی داد، اما نواقصی هم وجود داشت که باید برای ادوار بعدی برطرف شود.
انتهای پیام
نظرات