به گزارش ایسنا، روزنامه ایران نوشت: «سؤالات بالا را اگر از فعالین و ناشرین و خیلی از مترجمین بپرسید معتقدند که ترجمه چندباره کاری است عبث و باعث هدررفت انرژی و سرمایه در بازار نشر میشود. این حرف صحیح است و صحیح نیست. بگذارید ابتدا در مورد بخش غلط ماجرا صحبت کنم. در زمینه آثار کلاسیک و آثار بزرگ یا مشهوری که مدتها از زمان ترجمه شدنشان گذشته ترجمه مجدد در سراسر جهان روندی است مورد قبول، تأیید شده و حتی مورد نیاز. تقریباً تمام آثار مشاهیر روس بیش از یک ترجمه در هر زبان بزرگ دیگری دارند، همین امر در مورد نویسندگان فرانسوی، آلمانی، انگلیسی و ایتالیایی هم که به زبانهای دیگر ترجمه شدهاند صادق است.
طی سالهای اخیر حتی نویسندگان کلاسیک ادبیات شرق دور مانند چین و ژاپن هم بازترجمه شدهاند. این امر کمابیش برای زنده ماندن ادبیات کلاسیک حیاتی است. به طور مثال ترجمههای قدیمی فرانسوی از آثار روسی چنان ترجمههای ناخوشایندی هستند که حتی سروش حبیبی در مقدمه «آنا کارنینا» به آن اشاره کرده است. یا سالها طول کشید تا مترجمان ادبیات آلمانی به انگلیسی برای برخی از عبارات اختصاصی زبان آلمانی معادل های مناسبی خلق یا پیدا کنند. این تفاوت کیفیت ترجمهها گاهی چنان عظیم و عمیق بود که میتوان برای ترجمه قدیمیتر از عبارت سلاخی اثر استفاده کرد. البته بودهاند آثاری که ترجمه ابتدایی آنها از ترجمه متاخر بهتر از آب درآمده. مثلاً من بجد معتقدم ترجمه کاظم انصاری از جنگ و صلح از ترجمه سروش حبیبی بهتر است، گرچه هر دو ترجمه سطح بسیار بالایی دارند و کار سروش حبیبی جدیدتر است. پس این از این! اما...
آثار روز در سراسر دنیا به تبعیت از حقوق مؤلف، تنها یک مترجم رسمی دارند. این امر اما در ایران ملغمهای است که نگو و نپرس. کافی است کتابی شهرتی حتی منفی پیدا کند، ناشر پشت ناشر است که ترجمه پشت ترجمه از اثر به بازار میفرستد و دست پایین ۸۰% این ترجمهها به معنی دقیق کلمه حرام کردن کاغذی است که قیمتش این روزها سر به فلک کشیده. مهم این است که کتابی منتشر شده و قرار است بفروشد، چون فلان ناشر همین الان هم دارد میفروشد! پس بر ناشرین دیگر فرض است که نانی از این سفره دربیاورند، حتی به قیمت یک ترجمه افتضاح، فاجعه، نچسب و سطح پایین. این همان بخش صحیح حرف فعالان نشر است.»
انتهای پیام
نظرات