مهوش خادمالفقرایی، عضو هیئتعلمی جهاد دانشگاهی واحد اصفهان سهشنبه (۲۲ آذرماه) در یکی دیگر از سلسله جلسههای فصل سخن با عنوان «شهرتاب» که به جمعخوانی کتابهای حوزه مطالعات شهری اختصاص دارد و در معاونت پژوهشی جهاد دانشگاهی اصفهان برگزار شد، به ارائه خلاصهای از کتاب «خشم شهری؛ شورش طردشدگان» نوشته «مصطفی دیکچ» پرداخت.
او با تأکید بر اینکه مهمترین هدف سلسله جلسههای فصل سخن، تشویق مردم به مطالعه است، اظهار کرد: نویسنده کتاب «خشم شهری؛ شورش طردشدگان» مصطفی دیکچ، اهل کشور ترکیه و فعال در حوزه مطالعات شهری است. البته تصور من بعد از خواندن کتابِ او این بود که نویسنده آن یک جامعهشناس یا فردی است که در حوزه مطالعات سیاسی فعالیت دارد، اما چنین نبود و برای من جالب بود که این نویسنده در رشته مطالعات شهری تحصیلکرده است. مطالعات شهری، موضوعی بینرشتهای است، یعنی در آن به حوزههای مختلفی ازجمله تاریخ، جامعهشناسی، روانشناسی، شهرسازی، اقتصاد و مباحث مرتبطِ دیگر نیز اشارهشده است و کسی که در این حوزه فعالیت میکند، تقریباً باید از دانش مختصری در مورد همه این حوزهها برخوردار بوده و در یکی از آنها نیز عمیقتر باشد.
خادمالفقرایی افزود: بخش اول این کتاب دارای مقدمهای حاوی نظریه است و در مورد جنبش و خیزشهای شهری و طردشدگان و محرومان صحبت میکند و در ادامه آن نیز مثالهای مختلفی از ۶ کشور شامل امریکا، انگلیس، فرانسه، سوئد، یونان و ترکیه مطرح میشود.
این جامعهشناس با بیان اینکه قرن بیست و یکم را عصر شهری نامیدهاند، گفت: بخش زیادی از ساکنان کره زمین یعنی نزدیک به ۷۰ تا ۸۰ درصد جمعیت آن در شهرها ساکن هستند و شهر در این قرن اهمیت پیدا میکند، چراکه با زندگی روزمره تکتک ساکنان خود در ارتباط است. شهر با فضاهای کوچکتری مانند روستاها تفاوتهای بنیادینی دارد، چراکه در این فضاها روابط انسانها با یکدیگر متفاوت است و اقتصاد نیز تغییر میکند، بهطوریکه اگر در روستاها اقتصاد تولیدی وجود دارد، اما در شهرها اقتصاد خدماتمحور دیده میشود. همچنین روابط افراد در شهرها مبتنی بر غریبگی و فاصله و نشناختن یکدیگر است و نابرابریهای اجتماعی نیز پررنگتر میشود.
عضو هیئتعلمی جهاد دانشگاهی واحد اصفهان ادامه داد: نویسنده کتاب «خشم شهری؛ شورش طردشدگان» از همین لنز به صحبت خود وارد میشود و به آسیبهای پررنگ شهری اشاره میکند که در شهرهای این کشورها اتفاق میافتد؛ از فقر تا دزدی و اعتیاد، همچنین از یکی از آسیبهای بزرگ مربوط به قرن قبل با نام مسکنهای اجتماعی نام میبرد که در شهرها شکل گرفت.
او درباره مسکن اجتماعی توضیح میدهد: مسکن اجتماعی از دیدگاه مصطفی دیکچ به مسکنهایی گفته میشود که ساختن آنها در دهه هشتاد و نود میلادی در کشورهای مختلفی از جمله امریکا، سوئد، فرانسه و بریتانیا شروع شد و برای شکلگیری آنها، خانههای قسمتی از شهر تخریب و آزادسازی شده و بهجای آن مجتمعهای بزرگی ساخته میشد تا اقشار فقیر بتوانند در آنها سکونت داشته باشند.
خادمالفقرایی تصریح کرد: در ابتدا دولتها بخشی از هزینههای این مجتمعها ازجمله نظافت، فضای سبز و خدمات آسانسور را تقبل کردند، چراکه افراد ساکن در این ساختمانها معمولاً از اقشار فقیر بودند، اما به دلیل هزینههای بالای چنین خدماتی، دولتها بهمرور از این کار عقبنشینی کردند، همچنین بخشی از اقشاری که میتوانستند در جای دیگری زندگی کنند از این مجتمعها فاصله گرفتند، درنتیجه، مسکنهای اجتماعی به گتوهای افراد فقیر تبدیل شدند، مدیریت ابتدایی از بین رفت، اعتیاد و سرقت در آنها افزایش پیدا کرد، افرادی که آسیبهای اجتماعی را با خود به همراه میآوردند در این مجتمعها ساکن شدند و این محلهها برای ساکنین شهری به محلههای بدنام تبدیلشد و کمکم به علت این بدنامی کنار گذاشته شدند؛ بهطوریکه حتی دولتهای این کشورها نیز از اختصاص امکانات لازم به آنها خودداری میکردند. به همین دلیل کسانی که در چنین مسکنهای اجتماعی ساکن بودند حتی اگر خودشان مولد آن آسیبها نباشند از زندگی در آن فضا رضایت نداشتند و مطرود شدگیِ خود را ناشی از فعالیتهای دولتهای آن کشورها میدانستند که مصطفی دیکچ در کتاب خود این موضوع را بهعنوان یک آسیب جدی مطرح کرده است.
این جامعهشناس اضافه کرد: دیکچ اشاره میکند که بخشی از آسیبها نیز نوسازیهایی بود که توسط دولتهای کشورهای موردنظر در شهرها انجام شد، ازاینجهت که ساختمانهای قدیمی، تخریبشده و بهجای آنها اتوبانها بزرگ کشیده شد و یا مالهای بزرگ ساخته میشد. این مسائل باعث شد که بخشی از افراد جامعه مسکنهای خود را از دست بدهند؛ ضمن اینکه محیطی که برای خود ساخته بودند و فرهنگی که رواج داده بودند و روابطی که با همسایهها شکل داده بودند نیز از بین میرفت و آنها مجبور میشدند از آن محله عقبنشینی کرده و در حاشیه شهر زندگی کنند. این مشکلات از کشوری به کشور دیگر متناسب به فرهنگ آن متفاوت بوده است.
او سپس به ذکر مثالهایی درباره جنبشهای ایجادشده بین سال ۲۰۰۵ تا ۲۰۱۴ در کشورهایی پرداخت که با آسیبهای یادشده مواجه بودند و دراین خصوص به شورشهای سال ۲۰۱۴ در ایالاتمتحده امریکا، سال ۲۰۱۱ در انگلیس، سال ۲۰۰۵ در فرانسه، کشور سوئد و همچنین در سالهای ۲۰۰۸ و ۲۰۰۲ میلادی به ترتیب در کشورهای یونان و ترکیه اشاره کرد.
این جامعهشناس توضیح داد: شورش در امریکا به دلیل سیاستهای نژادپرستانه در شهر فرگوسن آغاز شد که این سیاستها نسبت به سیاهپوستانی اعمال میشد که در مسکنهای اجتماعی سکونت داشتند. پلیس این شهر با ایجاد نابرابری بین سفیدپوستان و سیاهپوستان نابرابری ایجاد میکرد، به آنها فشار وارد میکرد و با بازجویی مداوم و جریمه آنها به درآمدزایی پرداخته بود؛ تا اینکه با کشته شدن یک نوجوان سیاهپوست شورش آغاز شد. در انگلستان نیز دلیل اصلی این شورش حضور سیاهپوستان در محلههای حومه شهر بود؛ ضمن اینکه در آن زمان قدرت اقتصادی انگلستان کمشده و بیکاری افزایش پیداکرده و فاصله بین طبقه فقیر و غنی زیادشده بود. همچنین به دلیل اجرای قانون ایست بازرسی توسط پلیس در محلههای بدنام وفقیرنشین که سیاهپوستان در آن ساکت بودند یک فرد سیاهپوست کشته شد و شورش اتفاق افتاد.
خادمالفقرایی ادامه داد: ماجرای شورش در فرانسه اینطور اتفاق افتاد که علاوه بر سیاهپوستان، آسیاییها ازجمله ترکتبارها نیز در محلههای حاشیه این کشور ساکن بودند و نژاد آنها نیز مانند سیاهپوستان نژاد کهتری در نظر گرفته میشد. سیاستهای ضد اسلامی کشور فرانسه و وجود تبعیضها نسبت به مسلمانان که البته هنوزهم وجود دارد باعث ایجاد ترس بین مردم فقیرنشین شد و درنهایت همین مسئله و فرار سه نوجوان از پلیس به دلیل ترس و بدون اینکه خلافی مرتکب شده باشند و پناهبردنشان به پُست برق و درنهایت، برقگرفتگی دو نفر از آنها که یک نفر آسیایی و نفر دیگر نیز سیاهپوست پوست بودند به شورش منتهی شد.
عضو هیئتعلمی جهاد دانشگاهی اصفهان سپس به کشور سوئد اشاره و ادامه داد: برای من مانند نویسنده عجیب بود که کشور سوئد هم شورشهای شهری را تجربه کرده است، چون همانطور که در کتاب نیز نوشتهشده در نظر بسیاری از افراد، سوئد یک مدینه فاضله است که تصور بر این است چنین مسائلی نباید در آن اتفاق بیفتد. اما اقتصاد این کشور که در قدیم به سمت سوسیالدموکرات بوده الآن به سمت اقتصادهای لیبرال رفته و نسبت به خصوصیسازی در بعضی حوزهها اقدام کرده است که این موضوع بهمرور باعث افزایش نابرابری شد، ازجمله اینکه به دلیل اولویت پیدا کردن درآمدزایی، کیفیت آموزشی مدارس کاهش یافت و این موضوع ناراحتی عمیقی را بین مردم ایجاد کرد و با ایجاد فاصله بین فقیر و غنی و شکلگیری مسکنهای اجتماعی در دهه نود و درنهایت ایجاد یک جرقه یعنی کشتهشدن اشتباه یک پیرمرد توسط پلیس اتفاق افتاد.
خادمالفقرایی با اشاره به شورش در دو کشور یونان و ترکیه و تفاوت آن با دیگر کشورهای یادشده در این کتاب، گفت: در کشور یونان از سال ۱۹۷۴ میلادی نظام دموکرات بر نظام پادشاهی حاکم شد، ولی فرهنگ نظام پادشاهی همچنان در نظام اداری این کشور و فضای سیاسی آن حاکم بود. نظام استبدادی شاهنشاهی یونان باعث ایجاد فساد در نظام اداری آن شده بود که این فساد گسترده مردم را خشمگین میکرد؛ ضمن اینکه رشد اقتصادی این کشور همراه با توسعه نبود و فقط به دنبال افزایش تولیدِ خود بودند که این رشد اقتصادی بیرویه باعث افزایش فاصله بین فقیر و غنی شد و اقدامات تجملگرایانه بهخصوص در زمان برگزاری المپیک در یونان افزایش یافت و موجب خشم عمومی شد.
او افزود: در کشور ترکیه برخلاف همه کشورهای ذکرشده، اعتراض دستهجمعی مردم نسبت به تخریب یکی از پارکها که صبغه تاریخی داشت، موجب ایجاد خیزش شد. چراکه اردوغان وقتی در این کشور به مسئولیت رسید، ایده پیشرفت و حرکت روبهجلو را داشت، ولی این ایده با تجملات و هزینههای گزاف در شهر همراه بود ازجمله اینکه فرودگاهی عظیم و بزرگترین پل معلق را اخداث کرد؛ ضمن اینکه او نسبت به حفظ محیطزیست نیز بیتفاوت بود و کاخی را در یکی از مناطق حفاظتشده به لحاظ محیطزیستی برای خود ایجاد کرد. اتفاق دیگری که در ترکیه رخ داد فاصله ایجادشده بین ترکهای سفیدپوست و ترکهای تیره پوست بود، بهطوریکه گروه دوم در محلههای فقیرنشین ساکن بودند. این موارد در ترکیه نیز به شورش منجر شدند.
خادم الفقرایی در ادامه به بیان بخشی از نتیجهگیری نویسنده کتاب «خشم شهری؛ شورش طردشدگان» پرداخت که آورده است: «اگرچه شورشهای شهری محصول خشمی موجه است، نمیخواهم ثابت کنم که خشم حس رهاییبخش است. این خشم مخرب است، حتی برای شورش کنندگان، اما بهجای اینکه از شورش کنندگان تصویری خبیث بسازیم نیاز داریم به موضوعاتی توجه کنیم که خشم آنها را برانگیخته است. خشم آنها را نمیتوان به بدرفتاریهای فردی نسبت داد؛ و میان خشونت در زمان شورش که خشونت مبتنی بر استیصال و خشونتی است که منجر به شورش میشود تفاوت وجود دارد. اولی لحظهای و منقطع، دومی نظاممند و دائمی است که منشأ آن میتواند نژادپرستی یا سیاستهای نوسازی باشد.»
عضو هیئتعلمی جهاد دانشگاهی واحد اصفهان سپس اشاره کرد: کتاب «خشم شهری؛ شورش طردشدگان» به من یکسری ایده ارائه کرد و ذهنم را در مورد کشورهای دیگر باز کرد؛ ازجمله اینکه ما در مورد کشور سوئد تفکرات اسطورهای نداشته باشیم، یا در رابطه با ترکیه قضاوتهای بیجا نکنیم و وقتی به فرودگاه این کشور وارد میشویم مبهوت عظمت آن نشویم. اما از سوی دیگر، نتیجهگیریهای نویسنده در این کتاب کلی است؛ ضمن اینکه کتاب، روان نبود و ثقیل پیش میرفت، همچنین آمارهای زیاد و اذیت کنندهای ارائه میکرد که میتوانست خلاصهتر باشد؛ همچنین بخشی از صحبتهای نویسنده تکراری بود و خواننده را تا حدی خسته میکرد که این موضوع شاید از ضعف ترجمه آن باشد.
خادمالفقرایی توضیح داد: در مقدمه این کتاب مباحثی در رابطه با دموکراسی مطرح میشود، چراکه بهجز یونان و ترکیه، چهار کشور دیگر که در کتاب «خشم شهری؛ شورش طردشدگان» به آنها اشارهشده دارای نظام سیاسی دموکراتیک هستند و نویسنده این سؤال را مطرح میکند که آیا دموکراسیها زمینگیر شدهاند و قدرت این را دارند که جوامع را به لحاظ اقتصادی و اجتماعی پیش ببرند یا خیر؟ در مقدمه درباره نابرابری و بهطورکلی مفهوم طردشدگی صحبت میشود. همچنین اشارهشده که در ادبیات دولتمردان این کشورها نسبت به کسانی که طرد شدهاند از واژههایی مانند آشغالها، مجرمان، جوانان وحشی، افراد منحرف اخلاقی، غارتگران و حاشیهنشینان استفاده میشود و نویسنده عنوان میکند که این برچسبزنی به افراد، خشم آنها را افزایش میدهد. نویسنده همچنین به مسئله آسیبشناسی نیز اشارهکرده و میگوید شاید ما فکر کنیم که در حال حاضر مسئله آسیبها موضوع قدیمی است و در قرن بیستم نباید به مسئله آسیبهای اجتماعی اشارهکنیم، اما چنین نیست.
انتهای پیام
نظرات