• چهارشنبه / ۹ آذر ۱۴۰۱ / ۰۸:۲۰
  • دسته‌بندی: قم
  • کد خبر: 1401090905602

/سروهای آسمانی قم/۴۴

شهید مجید آبکار : از تمام اقشار ملت می خواهم راه امام را رها نکنند

شهید مجید آبکار : از تمام اقشار ملت می خواهم راه امام را رها نکنند

ایسنا/قم شهید مجید آبکار در وصیت‌نامه‌اش نوشت: از تمام اقشار ملّت ایران می‌خواهم که امام و خط او را رها نسازند که حفظ امانت الهی که همان اسلام است بدون این خط مقدور نیست.

مجید آبکار در اول اردیبهشت ۱۳۴۰ در شهر مقدس قم به دنیا آمد و سرانجام در اول فروردین ۱۳۶۱ در عملیات فتح‌المبین در سوسنگرد به شهادت رسید و در شیخان قم آرام گرفت.

برشی از وصیت‌نامه شهید مجید آبکار

به نام خدای تبارک و تعالی، حافظ خون شهیدان.

سلام بر حاملین وحی او یعنی پیامبران گرامی علی‌الخصوص خاتم نبوت محمد رسول الله (ص) و درود بر سلالۀ پاک و روشن‌کنندۀ راه ایشان که والیان فقیه باشند. علی‌الخصوص تکان‌دهنده قرن حضرت آیت‌الله موسوی خمینی و یاری‌دهندگان ایشان و مبارزین جان بر کف.

در ابتدا از تمام اقشار ملّت ایران می‌خواهم که امام و خط او را رها نسازند که حفظ امانت الهی که همان اسلام است بدون این خط مقدور نیست.

دوم به تمام پیمان رسانان خون شهیدان یعنی تمام روحانیت و دانشجویان عزیز که دست از فعالیت برندارید و مسلح به سلاح خدا شوید و با جهد و کوشش خستگی‌ناپذیر خود را در خط اجتهاد و درک مفاهیم اسلامی حرکت کنید.

به افرادی که هنوز دلشان به نور ایمان روشن نشده است و این انقلاب در درونشان چندان اثر نگذاشته است، بگویند که دل امام و رزمندگان از همه بیشتر برای شما می‌سوزد و به درگاه خدا دعا می‌کنند.

و بگوئید اگر این انقلاب هیچ کاری نکرده باشد تغییری که در روح یک جوان کرده باشد کافی است برای ایمان به این انقلاب حال که من شاهد تغییر روح هزاران جوان بودم.

به شیعیان جهان بگوئید که دست از دعا برندارید که دعا بالابرنده انسان است و یک نکته که خیلی سفارش آن را می‌کنم آن است که عزاداری امام حسین (ع) را فراموش نکنید و با شکوه هر چه بیشتر انجام دهید زیرا من شاهد سازندگی و نقش عزای امام حسین (ع) بودم.

همیشه برای فرج امام زمان (عج) دعا کنید و برای فرجش خود را آماده کنید و برای بخشش این بنده حقیر از تمام مؤمنین التماس دعا دارم. مخصوصاً برادران پاسدار و تمام آن‌هایی که شب‌های تاریک برای حفظ مرز و بوم و حریم اسلام بیدار هستند و قدم و نفسشان عبادت است.

اما نحوه تشییع جنازه و دفن من اگر جنازه‌ای از من باشد سعی کنید مجلسی گرفته نشود چون دوست دارم که حتی جسدم در راه خدا سختی ببیند بلکه از گناهانم کم شود.

حتی‌المقدور مزاحم برادران پاسدار و دیگر همشهریان عزیز نشوید و به مادر و پدرم هم بگوئید شما را به جان علی (ع) گریه نکنید و بقیه خانواده هم همین‌طور.

مادر عزیزم شما می‌خواستی برای من زن بگیری شما را قسم می‌دهم که هرگاه بر سر قبر من می‌آیی به همان حال بیا که می‌خواستی به عروسی من بیایی. به همه بگویید از حقشان بر من بگذرند و برای‌ من طلب عفو و رحمت کنند و اگر برایتان امکان دارد مقداری برایم نماز بخوانید امّا یک مقدار کتاب‌هایم برای محسن داده و مقداری طلب دارم اگر آوردند به بیچارگان بدهید.

به مادرم بگوئید مرا حلال کند، حتماً من او را خیلی اذیت کرده‌ام. برایم طلب رحمت کنید.

من از نظر مادی چیزی نداریم که بخواهم درباره آن وصیتی داشته باشم فقط چند نکته را از خانواده خودم شهیدپرور خواهانم.

همیشه و در هر حال به یاد خدا باشید و تنها به خدا توکل کنید و هیچ پیروزی شما را مغرور نکند و پیوسته به امامان معصوم توسل بجویید که آنان واقعاً به گردن ما حق دارند.

امام را دعا کنید زیرا امام بود که ما را از لجن زار طاغوت رهانید و ما را به اسلام واقعی آگاه کرد و از مادرم خواهانم که در تربیت برادر کوچکم سعی فراوان بکند

در صورتی که فوج عظیم شهادت که بالاترین درجه سعادت نصیب من شد صبوری پیشه کند و با این مسئله همچون امانتی که در دست او بوده است برخورد کند و این امر را سعادت فرزند خود بداند.

از امت شهیدپرورمی خواهم خون شهدا را با کارهای زشت پایمال نکند و هر کسی که حرفی یا چیزی ضد انقلاب اسلامی می‌گوید خیلی سخت جلوی آن‌ها ایستاده و با آن‌ها مبارزه کنند.

وی: صبح شد و بانگ الرحیل برخاست و قافله عشق عازم سفر تاریخ شد. خدایا، چگونه ممکن است که تو این باب رحمت خاص را تنها بر آنان گشوده باشی که در شب هشتم ذی الحجه سال شصتم هجری مخاطب امام بوده‌اند و دیگران را از این دعوت محروم خواسته باشی؟ آنان را می‌گویم که عرصه حیاتشان عصری دیگر از تاریخ کره ارض است. هیهات ما ذلک الظن بک ـ ما را از فضل تو گمان دیگری است. پس چه جای تردید؟ راهی که آن قافله عشق پای در آن نهاد راه تاریخ است و آن بانگ الرحیل هر صبح در همه جا بر می‌خیزد. واگر نه، این راحلان قافله عشق، بعد از هزار و سیصد چهل و چند سال به کدام دعوت است که لبیک گفته اند؟
الرحیل! الرحیل!
اکنون بنگر حیرت میان عقل و عشق را!
اکنون بنگر حیرت عقل و جرأت عشق را! بگذار عاقلان ما را به ماندن بخوانند... راحلان طریق عشق می‌دانند که ماندن نیز در رفتن است. جاودانه ماندن در جوار رفیق اعلی و این اوست که ما را کشکشانه به خویش می‌خواند.
«ابوبکر عمر بن حارث»، «عبدالله بن عباس» که در تاریخ به «ابن عباس» مشهور است، عبدالله بن زبیر و عبدالله بن عمر و بالاخره محمد بن حنیفه، هر یک به زبانی با امام سخن از ماندن می‌گویند... و آن دیگری، عبدالله بن جعفر طیار، شوی زینب کبری، از «یحیی بن سعید» ، حاکم مکه، برای او امان نامه می‌گیرد... اما پاسخ امام در جواب اینان پاسخی است که عشق به عقل می‌دهد؛ اگر چه عقل نیز اگر پیوند خویش را با سرچشمه عقل نبریده باشد، بی‌تردید عشق را تصدیق خواهد کرد. محمد بن حنیفه که شنید امام به سوی عراق کوچ کرده است، با شتاب خود را به موکب عشق رساند و دهانه شتر را در دست گرفت و گفت: «یا حسین، مگر شب گذشته مرا وعده ندادی که بر پیشنهاد من بیندیشی؟» محمد بن حنیفه، برادر امام، شب گذشته او را از پیمان شکنی مردم عراق بیم داده بود و از او خواسته بود تا جانب عراق را رها کند و به یمن بگریزد.
امام فرمود: «آری، اما پس از آنکه از تو جدا شدم، رسول خدا به خواب من آمد و گفت: ای حسین، روی به راه نِه که خداوند می‌خواهد تو را در راه خویش کشته بیند.» محمد بن حنیفه گفت: ‌«انا لله وانا الیه راجعون...»
راوی: عقل می‌گوید بمان و عشق می‌گوید برو و این هر دو، عقل و عشق را، خداوند آفریده است تا وجود انسان در حیرت میان عقل و عشق معنا شود، اگرچه عقل نیز اگر پیوند خویش را با چشمه خورشید نَبُرد، عشق را در راهی که می‌رود، تصدیق خواهد کرد؛ آنجا دیگر میان عقل و عشق فاصله‌ای نیست.

انتهای پیام

  • در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • -لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • -«ایسنا» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • - ایسنا از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بی‌احترامی به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزه‌های دین مبین اسلام باشد معذور است.
  • - نظرات پس از تأیید مدیر بخش مربوطه منتشر می‌شود.

نظرات

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
لطفا عدد مقابل را در جعبه متن وارد کنید
captcha