چه جامعه و چه نخبگان به این تحول فرهنگی در جهان سوم نیازمندند. البته در مسیر اصلاحات فرهنگی و رفع آفات توسعهیافتگی باید دقت و به طور سنجیده و تدریجی عمل کرد و موانع رسیدن به توسعه را برچید.
اما در جوامع جهان سوم چه آفات و زمینههایی برای اصلاح فرهنگی وجود دارد؟ محمود سریعالقلم در کتاب «عقلانیت و آینده توسعهیافتگی ایران» به هشت آفت و زمینه اصلاح فرهنگی اشاره کرده و آن را مورد بررسی قرار داده است.
۱. تخیلگرایی: یکی از زمینههای مهمی که جهان سوم به لحاظ فرهنگی، چه در سطح نخبگان و چه در سطح عامه مردم باید به آن توجه کند، تخیلات یعنی یرداشتهای غیرعلمی مبتنی بر تصورات است. در واقع اگر تصمیمگیریها و عملکردها بر پایه شناخت نباشد، این معضل همچنان پایدار خواهد بود.
۲. غیرابزاری بودن: جامعه توسعهیافته باید مدام از خود سوال بپرسد؛ طرح مساله کند و به فکر راه حل باشد. پس باید کاربردی و ابزاری عمل و از کنش منفعلانه اجتناب کرد.
۳. حاکمیت اندیشههای دولتی: ملاحظاتی که از سوی حکومتها انجام میشود، فراوانند و این طبیعی است زیرا هر حکومتی با هر نوع فلسفه نمیتواند منتقد خود باشد اما با این وجود برای رشد جامعه چه باید کرد؟
چاره کار رشد اندیشه غیردولتی است. توسعهیافتگی محتاج خلاقیت و نوآوری است. ضمن اینکه مردم یک جامعه باید دولت را مکلف و ناظر بدانند و اجازه پیدا کنند استنباطهای گوناگون نسبت به روند تحولات جامعه و شیوههای تصمیمگیری را میان خود رواج دهند. این امر به پایداری حکومت و شوکت جامعه و شهروندی معقول خواهد انجامید.
۴. توجه به فرآیندها: یکی از مشکلات جدی فرهنگی جوامع جهان سوم این است که به هدف بیشتر از فرآیند توجه میکنند؛ در صورتی که توجه به فرآیند انسان را آیندهنگر، برنامهریز، قائل به مرحلهبندی و تقدم و تاخر میکند. نه اینکه فرآیند مهمتر از هدف باشد بلکه مواردی را برای شناخت، تفکر و عمل به همراه میآورد که علیرغم پیچیدگی مطلوبتر است.
۵. اصل مواجهه: انسانها میبایست در مواجهه با تحولات مختلف و چارچوبهای گوناگون قرار بگیرند. در غیر این صورت بدون هیچ استنباطی از تحولات، به هر مسالهای راضی میشوند. در این میان جامعهای که مواجههها را مورد چالش قرار دهد اعتماد به نفس، قدرت، دقت و درایتش را به نمایش گذاشته است.
۶. تفکر شخصی و سلیقهای: از آفات فرهنگی در جهان سوم شخصی و سلیقهای اندیشیدن است. هنر شنیدن، درک کردن، تبادل و ارتباط، جمعی اندیشیدن و همگانی اندیشیدن از لوازم تشکل اجتماعی است. اگر شهروندان متمدن در جریان اندیشههای یکدیگر قرار نگیرند، چگونه میتوانند به انسجام برسند.
۷. عدم توجه به ابهام و نسبیت: در اداره جامعه مطلق و قطعی اندیشیدن آفت است. در مقابل ابهام و نسبیت در تصمیمگیری، کار علمی، مدیریت، آسیبشناسی و مشکلیابی بسیار مفید است. در ابهام و نسبیت احساسات و تعصب به حداقل میرسد.
۸. کنترل پدیدهها: به علت بحران مشروعیت و فقدان جامعه مدنی در جهان سوم، کنترل و اندیشه کنترل داشتن بر هر امر دیگری مقدم است. کنترل بیش از حد قدرت رشد شهروندان را ضعیف میکند و فرهنگهای چندشخصیتی و متظاهر را متبلور میسازد. به طور منطقی این طرز تفکر مانع توسعه است زیرا در جامعه توسعهیافته سیستم اجتماعی به خلاقیت و کارایی فردفرد ملت نیازمند است.
در مقابل این طرز فکر، روش مدیریتی وجود دارد که غیرمستقیم جذابیت، هدایت و نظارت را ایجاد میکند. در این روش مسائل جامعه به اقشار اجتماعی واگذار میشود و آنها هستند که در جریان چالشها قرار میگیرند و راه حل میدهند و در مسائل کلان نظارت میکنند.
در نتیجه گرچه توسعهیافتگی ذاتا یک امر سیاسی و حکومتی است اما به زمینهسازیهای فرهنگی نیاز دارد. اگر فرهنگ متحول شود، توسعهیافتگی میسر خواهد شد.
با وجود هشت آفت توسعه، کفه ترازوی توسعهیافتگی در کشور سنگینتر است اما تحقق این امر به شکلگیری توجه، همت، اندیشه و اصلاح نیازمند است که باید به صورت جدی نسبت به آن اقدام شود.
انتهای پیام
نظرات