مهران بقایی در گفتوگو با ایسنا، ادامه داد: از یک طرف میل شدید به مدرنیته در ایران وجود دارد و از سمتی دیگر جامعه افراد را به سمت فضای سنتی سوق میدهد و این دوگانگی باعث میشود نویسنده سردرگم شود؛ چنان که نداند با فضای مدرنیته و اندیشههای روز حرکت کند یا اینکه از فضای حاکم اطاعت کند و آن را در داستان اعمال کند.
او خاطرنشان کرد: نویسنده این حوزه ـ خواه زن خواه مرد باشد ـ تاثیر میگیرد و این تاثیرپذیری نوعی سرعتگیر برای حرکت ادبی نویسندگان داستاننویس به سمت جلو است.
وی با تاکید بر اینکه زنانه و مردانه کردن ادبیات به کلیت آن آسیب میزند در عین حال گفت: آنچه ادبیات زنانه فارسی را از ادبیات مردانه جدا میکند این است که جامعه ما از لحاظ فرهنگی و اجتماعی رویکردهای مختلفی نسبت به زن و مرد دارد و بخش عمده این پیشامد به دلیل ایدئولوژی حاکم بر جامعه است.
بقایی با اشاره به ویژگیهای داستانپردازی زنان در ایران بیان کرد: دغدغه اصلی نویسنده زن با تاثیر از فضاهای اجتماعی، سیاسی و سانسوری که متاسفانه همواره اعمال و مشاهده میشود باعث شده اغلب به بیان مسایل خاص زنانه و اجتماعی خود رغبت داشته باشد.
وی ادامه داد: در نتیجه محدودیتها، نوع نگاه و ایدئولوژی که نسبت به مقوله زن وجود داشته باعث شد از سال ۵۷ نقش زنان همزمان با تحولات اجتماعی ـ بهتر یا بدتر را نمیدانم ـ اما تغییر کرد و بازتاب آن در آثار زنان داستاننویس مشاهده میشود.
این داستاننویس با اشاره به اینکه در دهه ۶۰ طیف محدودی از نویسندگان زن داشتیم یادآوری کرد: از اوایل دهه ۷۰ و با گسترش محافل داستاننویسی و آموزش داستاننویسی علاوه بر حوزه زنان نویسنده در حوزه مردان هم تغییر و جهش عمدهای از نظر تعداد داستاننویسان داشتیم و همزمان با جریان اصلاحات و فضای باز فرهنگی، ادبی، اجتماعی با شکوفایی ادبیات داستانی حوزه زنان مواجه شدیم.
بقایی با یادآوری این موضوع که فضای ایجاد شده و معرفی چهرههای جدید زنان داستاننویس در اوایل دهه ۷۰ رویداد ویژه و شگفتانگیزی بود افزود: در این دوره با آثار نویسندگان زنان با یک صدای اجتماعی و صدای خاموشی که خود را در داستان و رمان نشان میدهد مواجه هستیم و سالهای صامت و بیفروغی که برای زنان وجود داشت به یک باره تریبون پیدا کرد.
این داستاننویس معتقد است: بعد از دهه ۷۰ و با ورود به دهه ۸۰ این صدای زنانه به تدریج خاموش میشود و با نگاهی به آثار زنان از نظر کیفی و کمی با افت محسوسی مواجه میشویم.
وی تصریح کرد: نبود آثار شاخص احتمالا تحت تاثیر فضاهای سیاسی، اجتماعی و سانسور همیشگی باعث شده ـ چه در نویسندگان زن و چه در نویسندگان مرد ـ با افت مشهودی مواجه شویم.
بقایی ادامه داد: اگر سانسور و کاهش محسوسی که در آثار نوشتاری نویسندگان زن دهه ۸۰ و ۹۰ را با جریانات روز الان مواجه کنیم درمییابیم که این محدودیتها باعث شد صداها دیگر به شکل گفتار و بیان در ادبیات بروز نکند بلکه به شکلی دیگر در جامعه ظاهر شود و نمود پیدا کند.
وی با اشاره به اینکه در گذشته نگاه زنانه در ادبیات داستانی از جایگاه و امتیازی برخوردار نبود توضیح داد: در گذشته رخدادهای سیاسی، اجتماعی و ادبی جامعه را فقط از یک جنبه در نظر میگرفتیم و فضایی نبوده که نویسندگان زن همپای نویسندگان مرد صدای یکسانی برای بیان دیدگاه خود داشته باشند.
او با اشاره با اینکه نویسندگان شاخص زن در دهه ۶۰ نویسندگان قبل از انقلاب هستند که در دهه ۶۰ بروز کردند گفت: در این دهه و به تعداد انگشتان یک دست از اینکه زنانی توانستند فضایی اختصاصی خلق کنند و سبک نوشتن خاص خود را داشته باشند میتوانیم به عنوان نویسندگان زن شاخص نام ببریم.
به باور وی: نویسندهای که بتواند از لحاظ ادبی میان جامعه جریانساز و شخصیت کاریزماتیک داشته باشد در میان نویسندگان زن ایران وجود ندارد که بتوانیم نام ببریم.
او با تاکید بر اینکه نمیشود با نگاهی مردانه یا بهتر است بگویم تکبعدی برای جامعه متشکل از زن و مرد تصمیمگیری کرد افزود: جامعه هم به صدای زنانه و هم به صدای مردانه نیاز دارد و آثار ادبی خانمها در جامعه بسیار تاثیرگذار است و اساسا میتوان گفت تحولات اجتماعی ما مؤید همین مطلب است.
این داستاننویس اعتقاد دارد: چون نویسنده خانم است و نگاه زنانه دارد ممکن است برخی منتقدان آثار زنان را به عنوان جریان فمینیستی تعبیر کنند اما به اعتقاد من نادرست است و اگر از دورنمای کلی به آثار زنان نگاه کنیم فمینیسم به معنای خاص آن را آنچنان که در آثار نویسندگان زن در کشورهای مختلف جهان وجود دارد نمیبینم.
وی با بیان اینکه داستاننویسی کلیتی فراگیر است که وقایع خاص را به صورت داستان منعکس میکند، گفت: درونمایه اصلی آثار داستانی زنان در ایران صدا و بغض فروخوردهای است که در قالب رمان و داستان نوشته شد و بروز کرد.
انتهای پیام
نظرات