شهید حسین بابایی مقدم در نهم تیر سال ۱۳۴۴ در خانوادهای معنوی در قم به دنیا آمد.
به گزارش ایسنا، حسین از همان دوران کودکی قرآن و نماز خواندن را فرا گرفت. کلاس پنجم ابتدائی بود که زمزمههای انقلاب در قم آغاز شد و حسین نیز با شجاعت و دلاوری در تظاهرات شرکت میکرد.
بعد از ورود امام خمینی (ره) و پیروزی انقلاب اسلامی، شهید بابایی مقدم نیز تحصیلاتش را ادامه داد و تا کلاس دوم متوسطه را با موفقیت پشت سر گذاشت.
با آغاز جنگ تحمیلی به همراه دوستش زمزمه رفتن به جبهه کرد، وقتی مادرش میگفت: پسرم جبهه تو مدرسه توست.
حسین پاسخ میداد: بسیاری از دوستانم به شهادت رسیدهاند و دیگر نمیتوانم در خانه بمانم.
سرانجام بعد از اینکه یکبار به صورت مخفیانه به جبهه رفته بود و به دلیل نداشتن مدارک بازگشته بود با رضایت خانواده عازم جبهه شد و در بعد از ظهر ۱۲ مرداد ۱۳۶۰ در پادگان تپه عبادت در منطقه کردستان به آرزوی دیرینه خود یعنی شهادت رسید و در شیخان قم آرام گرفت.
شهید حسین بابایی مقدم در وصیت نامهاش نوشت:
پدر و مادر و خواهران عزیز اگر من به شما بد کردم شما مرا ببخشید و از تمام همسایگان حلالیت بطلبید و به آنها بگویید که آنها هم فرزندان خود را به جبهههای جنگ حق بر علیه کافر بفرستند.
پدر و مادر عزیزم من از شما خیلی ممنون و متشکرم که به من اجازه دادید که در جبهه جنگ بروم و بر علیه کفر بعثی بجنگم و این امانتی که چند سال پیش شما بوده است به صاحب بزرگوارش خداوند متعال بازگردد.
پدر و مادر عزیزم خوشحال باشید که سعادتی است برای شما که فرزندتان در راه دین خدا فدا شد و از خون او و تمام شهیدان به خون غلطان درخت بزرگ و تنومند اسلام آبیاری میشود.
باید افتخار کنید که چنین فرزندی تحویل جامعه اسلامی دادهاید که با دل و جان حاضر است که در راه خدا و اسلام بجنگد.
ای مردم شریف ایران شما باید افتخار کنید که برادر ۱۳ ساله تان نارنجک به کمر بسته و خود را زیر تانک عراقی میاندازد و با شهادت خودش تانک را منهدم میکند.
فقط از آنان که نمیتوانند به جبهه بروند خواهش میکنم که اگر میخواهند خدمتی به اسلام بکنند کاری نکنند که امام ناراحت شود کمتر به فکر مادیات باشند در ضمن از سران مملکت می خواهم که این قدر با هم دعوا نکنند آنها باید بدانند که وای به روزی که ملت بفهمند در ذات آنها چیست.
خوب پدر و مادر عزیزم دیگر عرضی ندارم و بیش از این وقت گرامی شما را نمیگیرم و شما را به خدای بزرگ میسپارم.
والسلام
پیام مقام معظم رهبری به کنگره شهدای قزوین.
«شهدا مایهی رونق حیات معنویاند در کشور. حیات معنوی یعنی روحیه، یعنی احساس هویّت، یعنی هدفداری، یعنی به سمت آرمانها حرکت کردن، عدم توقّف؛ این کار شهدا است؛ این را هم قرآن به ما یاد می دهد. شهدا تا هستند، با تن خودشان دفاع می کنند، وقتی می روند، با جان خودشان: وَ یَستَبشِرونَ بِالَّذینَ لَم یَلحَقوا بِهِم مِن خَلفِهِم اَلّا خَوفٌ عَلَیهِم وَ لا هُم یَحزَنون؛ ببینید این استبشار، مال بعد از رفتن است. تا هستند، جانشان و تنشان و حرکت مادّیشان در خدمت اسلام و در خدمت جامعهی اسلامی است، وقتی می روند، معنویّتشان، صدایشان تازه بعد از رفتن بلند می شود. نطق شهدا بعد از شهید شدن باز می شود، با مردم حرف می زنند -بِالَّذینَ لَم یَلحَقوا بِهِم- با ماها دارند می گویند؛ [باید] ما گوشمان سنگین نباشد تا بشنویم این صدا را. کاری که شماها می کنید، خانوادهی معظّم شهدا می کنند یا بزرگداشتداران در شهرهای مختلف -مثل قزوین، بیرجند و جاهای دیگر- انجام می دهند، این است که این صدا را به گوش سنگین ماها برسانید؛ مهم این است که ما بشنویم این صدا را. و خدای متعال در این صدا هم اثر گذاشته؛ واقعاً اثر گذاشته؛ جوری شده است که وقتی از شهیدی یک چیزی نقل میشود، یک حرف دقیق و متینی نقل میشود، اثر میگذارد بر روی دلها، دلها را منقلب میکند. و همین شهدای جوانی که می روند این روزها برای دفاع از حرم یا رفتهاند شهید شدهاند -از جمله همان شهید عزیز قزوینی شما- حرف اینها، اقدامشان، حرکتشان، خاطرهشان، سخنانی که راجع به اینها گفته میشود، همهی اینها بیدارکننده است، همهی اینها هشیارکننده است. ما گوشمان سنگین است، این پیام ها را درست نمیشنویم؛ اگر به ما بشنوانند این پیامها را، دیگر این گرایش به شرق و به غرب و به دشمن و به کفر و الحاد و مانند اینها، از بین ما رخت بر خواهد بست. این ضعفهایی که شما مشاهده میکنید در ما، به خاطر این است که این پیام را نمیشنویم؛ اگر این پیام را بشنویم، روحیهها قوی خواهد شد، حرکت، حرکت جدّیای خواهد شد. بههرحال کار بسیار باارزشی است کاری که شماها دارید میکنید -بزرگداشت شهیدان- و عرض کردیم، سی سال میگذرد از پایان دفاع مقدّس امّا اگر سیصد سال هم بگذرد، این شهدای عزیز ما فراموش نخواهند شد؛ روزبهروز اینها زندهتر میشوند؛ بحمداللّه در جامعهی ما روزبهروز اینها زندهتر دارند میشوند. [البتّه بعضیها] سعی میکردند که شهدا را به دست فراموشی بسپرند، سعی میکردند در عظمت کار اینها خدشه ایجاد کنند، مناقشه درست کنند، نتوانستند؛ بعکس شد. و امروز بحمداللّه اینها الگوی ما هستند، اسوهی ما هستند. خداوند انشاءاللّه شهدای عزیز ما را با پیغمبر محشور کند و خداوند انشاءاللّه شماها را که بزرگداشت این عزیزان را وظیفهی خودتان دانستید و وارد شدید، توفیق بدهد، انشاءاللّه اجر به شماها بدهد که این کار را هرچه بهتر انشاءاللّه بتوانید انجام بدهید.»
انتهای پیام
نظرات