به گزارش ایسنا، میدل ایست آی در گزارشی که از متن کتاب "خودکامگی دیجیتالی در خاورمیانه: فریبکاری، دروغپراکنی و شبکههای اجتماعی" به نوشته "مارک اون جونز" استخراج شده، نوشت: طی ده سال گذشته و با آغاز بهار عربی، زمانی که درباره جوانب مختلف رسانهها و سیاستهای پیرامون خاورمیانه مینوشتم، تهدید به مرگ و تجاوز شدم و انتقادات آنلاین دریافت کردم. کاریکاتورهایی از من کشیده شد که در آنها عروسک خیمه شببازی بودم و وبسایتهایی تنها با هدف بیاعتبار کردن من و دیگر فعالان ایجاد شد. حتی مقلدانی بودند که سعی کردند با نام و نشان من اکانتهایی در شبکههای اجتماعی راه بیندازند و برای روزنامههای محلی با عقایدی که خلاف مال خودم است، گزارش بنویسند. من از ورود به بحرین به دلیل اعتراض به سرکوبگری آنلاین این کشور ممنوع شدهام و حتی بارها صفحه توییتریام به حالت تعلیق درآمده است. در گذر زمان، شاهد آسیب و تغییرات روانی خودم و دیگر کسانی بودم که هدف خشونتهای آنلاین قرار گرفته بودند.
به عصر استبداد دیجیتالی خوش آمدید! در این عصر از آزار و اذیت دیجیتالی، نظارت و دروغپراکنی برای کنترل رفتار انسانها استفاده میشود. استبداد دیجیتالی به استفاده از "فناوری اطلاعات دیجیتال توسط رژیمهای خودکامه برای نظارت، سرکوب و عوامفریبی علیه اشخاص داخل و خارج از یک کشور" میگویند. این شامل طیف وسیعی از فنون سرکوبکننده از جمله "نظارت، سانسور، فریبکاری و آزار و اذیت، حملات سایبری، قطعی اینترنت و به ستوه آوردن کاربران آنلاین" میشود. یکی از عناصر بسیار نگرانکننده سوءاستفاده از رسانههای اجتماعی، اخبار نادرست و دروغپراکنی است. از این ابزارها برای سوءاستفاده از افکار عمومی و ایجاد توهم در رابطه با حمایت عمومی درخصوص یک مسئله خاص استفاده میشود.
دروغپراکنی و اخبار جعلی
از واشنگتن گرفته تا ریاض، دروغپراکنی یا انتشار اخبار جعلی یک مشکل جهانی است. کلر واردل، این مشکل را بخشی از "اختلال اطلاعاتی" روزافزون میداند. از سال ۲۰۰۸، توجه آکادمیک در زمینههای روانشناسی و ارتباطات به درک هدف دروغپراکنی معطوف شده است.
دروغپراکنی مسئله جدیدی نیست اما فناوریهای دیجیتالی که از طریق آنها دروغپراکنی انجام میگیرد، بسیار جدید است. وجود رسانههای اجتماعی باعث شده تا میزان اختلال اطلاعاتی بیشتر شود. دروغپراکنی دارد از اساس فهم انسانها از حقایق و وقایع تثبیتشده را تغییر میدهد.
میان شمال آفریقا و خاورمیانه هیچ تفاوتی وجود ندارد. هر دو منطقهای نابرابر هستند و میزان توسعه فناوری دیجیتالی در آنها بسته به دول، کسب و کارها و میزان تقاضا متفاوت است. امارات متحده عربی، بحرین و قطر میان کشورهایی هستند که بالاترین میزان تقاضا را دارند. میزان نفوذ گوشیهای هوشمند و تاثیرگذاری شبکههای اجتماعی در این کشورها بسیار بالاتر از برخی بخشهای ایالات متحده و اروپای شمالی است.
از سوی دیگر، یمن یکی از فقیرترین کشورهای دنیاست و از کمترین میزان نفوذ اینترنت در میان کشورهای خاورمیانه و شمال آفریقا برخوردار است. با اینکه ضریب نفوذ اینترنت در این کشور رو به افزایش است، توسعه شبکههای اجتماعی در این کشور با نوسانهایی همراه است.
استفاده از شبکههای اجتماعی نظیر توییتر و فیسبوک در منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا رو به کاهش است؛ هرچند که عربستان سعودی پنجمین بازار بزرگ برای توییتر محسوب میشود و حدود ۳۸ درصد (۱۰ میلیون) از جمعیت این کشور از کاربران فعال توییتر محسوب میشوند.
پلتفرمهای جدید ممکن است بیایند و بروند اما نحوه ارتباطات ما به طور جبرانناپذیری توسط فناوری دیجیتالی تغییر یافته است. بنابراین چالشهایی که این فناوریها با گسترش دروغپراکنی بوجود میآورند، قرار نیست به این زودیها از میان برود.
خطر روزافزون دروغپراکنی
خطرات اختلال اطلاعاتی روز به روز آشکارتر میشوند. از ظهور کسانی که مخالف واکسن هستند گرفته تا کسانی که باور دارند زمین صاف است، تئوری توطئههای حاشیهای به لطف گسترش منابع اطلاعاتی مختلف درپی افزایش بیاعتمادی عمومی به منابع سنتی، در حال تبدیل به جریان غالب هستند.
پیتر پومرانتسف، در کتاب پروپاگاندای خود میگوید که ما "نبردی علیه حقایق" را تجربه میکنیم. در اینجا اخبار جعلی و فریبکاری تلاش دارند تا با بیاعتبار کردن "متخصصان" نظرات مردم درباره حقایق را تغییر دهند، برای هر مسئلهای توضیحات جایگزین ببافند و احساسات فطری مردم را به بازی بگیرند تا احساس کنند که بیشتر آسیبپذیر هستند و اخبار دروغین را راحتتر بپذیرند.
و این مسئلهای جدی است. اخبار جعلی میتوانند به القائات منجر شوند. بسته به ماهیت القائات، تحریک و فتنهانگیری میتواند به خشونت و حتی نسلکشی منجر شوند. جهان عرب شاهد چنین تراژدی بوده است. ظهور داعش عموما به تواناییهای اخبار جعلی، پروپاگاندا و القائات برای عبور از مرزهای جهانی از طریق فناوری دیجیتالی منسوب شده است.
حتی فیسبوک نیز دریافت که برنامهاش برای تحریک خشونتهایی که میتوانند "نسلکشی" تلقی شوند علیه مسلمانان روهینجای میانمار استفاده میشده است. چنین چیزی حتی در محیط "بسته" واتساپ نیز راه یافته بود و در آن ویدیویی دست به دست میشد که مدعی شده بود روهینجاییها در هر حال هندوها هستند. در نهایت مشخص شد که این ویدیو جعلی میباشد. در دوران همهگیری کووید ۱۹، صدها و شاید حتی هزاران نفر ممکن است در نتیجه اخبار جعلی درخصوص این ویروس مرده باشند.
نبرد علیه حقایق میتواند بسیاری از پیشرفتها در زمینه تفکر نقادانه و تولید علم و دانش را که سدههای قبل به دست آمده بود، تضعیف کند. جای تعجب نیست که اخبار جعلی در دهه گذشته همهگیر شده است. اصطلاح اخبار جعلی و نبرد علیه حقایق در دایره لغات عصر "پساحقیقت" - که در آن "حقایق عینی کمتر از توسل به احساسات و عقاید شخصی در شکلگیری نظرات عمومی نقش دارند" - جای گرفته است.
انگیره انتشار این اطلاعات غلط بسیار زیاد است و توضیحاتی اعم از "اطلاعات غلط برای شرکتها بیشتر پولسازی میکنند"، "حقیقت حوصله سربر است" و "انتشار اخبار جعلی برای سودجویی خود یک نوع کسب و کار است" مطرح شدهاند. اگرچه با اینکه منافع مالی عموما از اهداف اصلی ارائهدهنگان خدمات محسوب میشود، نمیتوان از مشتریان چنین اخبار جعلی چشمپوشی کرد. به هرحال اگر قضایایی نباشد، کالایی نیز عرضه نمیشود.
یکی دیگر از دیدگاههایی که میتوان از طریق آن به نبرد با حقیقت نگاه کرد، مسئله قدرت میباشد. "مایک آنانی" میگوید که "اخبار جعلی گواهی بر تقلای عمومی میان گروههای مختلف مردم است که میخواهند دنیای مدنظر خود را ترسیم کنند". در قلمرو سیاست، اصطلاح پساحقیقت و نبرد علیه حقایق گاهی اوقات حسن تعبیری ظریف در نظر گرفته میشود. تنها تفاوت کلیدی میان دولت لیبرال و رژیم خودکامه حضور رسانهها است.
یک رسانه حیاتی و کارآمد که خارج از کنترل دولت است همیشه مکانیسمی برای افشای دروغها و حسابرسی دولتها محسوب میشود، حتی اگر دروغهای دولتها اهدافشان را میسر کرده باشند. با این حال، علیرغم تلاشهای عوامگرایانی نظیر ترامپ و اوربان، رسانههای آزاد در اکثر کشورهای اروپایی و شمال آفریقا وجود دارند.
این موسسات خط دفاعی کلیدی علیه فریبکاریهای رهبران مستبد هستند و این باعث میشود که در زمره دشمنان قرار بگیرند. به همین دلیل زیربنای عصر جدید فریبکاریها، خراب کردن چهره رسانهها است.
اقدامات ترامپ مبنی بر انگیختن رسانههای اخبار جعلی چیز جدیدی نیست. در آلمان اصطلاحی به نام "Lugenpresse" یا "رسانه دروغگو" وجود دارد که از آن در قرن نوزدهم و بیستم برای بیاعتبار کردن رسانههایی که اظهاراتی مغایر با یک حزب سیاسی خاص منعقد میکردند، استفاده میشد.
ترامپ علاوه بر بیاعتبار کردن کانالهای خبری که به انتقاد از وی یا متحدانش مینشستند، برخی خبرگزاریها را پروبال داد که باور داشت از وی حمایت میکنند. هدف ترامپ و دیگر عوامگراها دلسرد کردن ظهور حامیان احتمالی انتقاد از ترامپیسم بوده است.
با اینکه دروغگویی هدف احزاب نیست اما در این عصر پساحقیقت، ظهور عوامگراهای راستگرا با موجی از کمپینهای فریبنده همراه بوده است. واشنگتن پست افشا کرده که رئیسجمهوری دونالد ترامپ تا اواسط ۲۰۲۰ تقریبا ۲۲۰۰۰ دروغ یا ادعای گمراهکننده مطرح کرده است.
بدون وجود تدابیر حفاظتی تثبیتشده و دربانانی که مطالب را از طریق رسانههای جا افتاده منتقل کنند و همچنین با زوال مرزهای خارجی که اخبار ملی را از اکوسیستم اطلاعات بینالمللی جدا میکنند، اخبار جعلی از چارچوب محدود خود جدا گشتهاند.
توییتی که توسط یک شخص در هنگ کنگ فرستاده میشود میتواند در لحظه توسط شخصی در آرژانتین خوانده شود. قطع نظر از اینکه آیا شما با محتوای این پیغام موافق هستید یا نه، تبادل لحظهای و سریع پیغامها - چه حقیقت داشته باشند، چه دروغ باشند - در دسترس عموم مردم قرار گرفته است. شهروند خبرنگاری دیجیتال، کنشگری و تحقیقات منبع آزاد همگی به افزایش حسابرسی و ایجاد جریان خبری که به شفافیت و بیپردگی منجر شده، کمک کردهاند.
در نظر داشتن این نکته حائز اهمیت است که دروغپراکنی از مرزها فراتر میرود و بازیکنان متخاصم از این دروغپراکنی برای نفوذ در سیاست خارجی دیگر کشورها درجهت رسیدن منافع خودشان استفاده میکنند.
جایگاه خاورمیانه
تاکنون نیاز مطالعه و بررسی درخصوص دروغپراکنی چندان در خاورمیانه و کشورهای حوزه خلیج فارس انجام نگرفته است. تاکنون تمرکز این مطالعات بر بازیکنانی بوده که میتوانستند توانمندیهای خودشان را تولید کنند؛ اعم از چین و روسیه.
کسانی که در منطقه خاورمیانه زندگی میکنند بسیار با دروغپراکنی آشنا هستند. رسانههای اجتماعی نیز عموما در خصوص مناطقی جز اروپا و جهان غیر انگلیسی زبان اهمال میکنند.
کریگ سیلورمن از بازفید میگوید که چگونه فیس بوک عادت دارد تا در مواجهه با دروغپراکنی تنها بر روی آمریکا تمرکز کند. سوفی ژانک، یک کارمند سابق فیسبوک عنوان کرده که چگونه فیسبوک اگر با واکنش سیاسی روابط عمومی مواجه نشود، از مواجهه با فریبکاریهای این پلتفرم امتناع میکند یا آن را به تاخیر میاندازد.
مطالعات دروغپراکنی در منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا معمولا خود را به نگرانیهای سیاست خارجی غرب وفق میدهد؛ به فرض میگویند که ایران و داعش بازیکنان بد محسوب میشوند. ظهور داعش به عنوان یک بازیکنان غیردولتی باعث شده تا تبلیغات سیاسی مهیب و وحشتآوری شکل بگیرد. این مسئله همچنین نشان میدهد که دروغپراکنی و تبلیغات سیاسی تنها زمانی مورد توجه سیاستگذاران غربی قرار میگیرند که تهدیدی علیه منافع و شهروندان غرب روا داشته باشند.
این حقیقت که مطالعات دروغپراکنی دیجیتال مقولهای نسبتا جدید هستند و به دلیل آن که معمولا از خاورمیانه چشمپوشی میشوند، بسیاری از سوالات در این زمینه همچنان بیپاسخ هستند. این سوالات در حوزههای مختلفی از جمله روابط بینالملل، علوم سیاسی و ارتباطات مطرح هستند. "فرارا ات آل" در زمینه ارتباطات بر لزوم تشخیص "خیمه شببازها" تاکید دارد. با شناخت اینکه باتها چه کسانی را هدف قرار میدهند، درباره چه حرف میزنند و یا کی دست به اقدام میزنند، ممکن است بتوانیم درک کنیم که چه کسی پشت آنها نشسته است.
در این مقاله همچنین به تاثیرات فناوری بر کشورهای عرب حوزه خلیج فارس پرداخته شده است. رسانههای اجتماعی و تکنولوژی دیجیتال که زمانی که در شعله کشیدن بهار عربی نقش داشتند حال برای سرکوب ضدانقلابها استفاده میشوند.
شایان ذکر است اینکه تصور کنیم تمام کشورها یا نهادهایی به طور مساوی از دروغپراکنی و رسانههای اجتماع برای سرکوب استفاده میکنند، سهلانگارانه است. در واقع دلیلی وجود دارد که محققان دروغپراکنی عموما تمرکز خود را بر روی قدرتهای بزرگ همچون چین و روسیه میگذارند. همه کشورها به یک اندازه قدرتمند، پرجمعیت، خودمختار و فریبکار نیستند.
سوال مفیدی که از این مهم برمیخیزد، این است: چه کسانی ابر قدرتهای فریبکار در خاورمیانه و شمال آفریقا هستند؟ با مشاهده کمپینهای دروغپراکنی و با ظهور اشکال جدید و پیشرفتهای از فریبکاری میتوان نتیجه گرفت که عربستان سعودی یکی از ابرقدرتهای جدید فریبکاری از طریق رسانههای اجتماعی از جمله توییتر محسوب میشود.
فضای دیجیتالی در جهان عرب جایی در سطحی نیست که اشخاص و حتی کشورها بتوانند به طور مساوی در آن رقابت کنند. همانطور که برخی کشورها قدرتهای نظامی متعارف را گسترش میدهند، برخی کشورهای خاص نیز منابع خود را در دستگاههای فریبکاری دیجیتالشان سرازیر میکنند و با این کار بسیاری از اهداف راهبردی خود را به پیش میبرند. به طور مشابه، همانطور که در رژیمهای تمامیتخواه یا یکهسالار مشاهده میشود، شخصیت رهبران نیز بر روی کارکرد راهبردهای کنترلهای اطلاعاتی نیز تاثیرگذار هستند.
انتهای پیام
نظرات