وابستگی به تن مادی، همان بند اسارتی است که انسان از آن گریزان و در پی رهایی از ذهن مادی و محدود خود است، تا جایی که به هر وسیلهای متوسل میشود بلکه راه گریزی یافته و از خود به درآید. هنر، همان دریچه امیدی است که بارقههای نورانی حیات را بر تن آدمی میتاباند و ممات را حیات و ناممکن را ممکن میسازد.
آری این هنر است که با سرشت آدمی درهم آمیخته و بلد راه رهایی او میشود، هنر میتواند روح عطشناک انسان را متمایل به ابدیت سازد و آن را سیراب سازد. چراکه بر حکمت و علم مبتنی است و نوید سعادت به انسان میبخشد و او را متعالی میسازد. هنر، استخراج کننده ارزشها و استعدادهایگی نهفته در وجود افراد است. انسان گنج است پس باید آن را حفاری کرده و بعد از زدودن آلودگیها به آن کورسوی ارزشمند دست یابد.
هنر، حرف زدن با مردم است. آن هم با زبانی خاص، پس مردم طرف سخن هستند و زندگی آنان صحنه برخورد عینی و میدان اصلی این ارتباط است. هنرمند به وسیله هنر خود باید با مخاطبین ارتباط برقرار کند و با القاء فکر و اندیشه درست، انسان را به سعادت هدایت کند. چون مذهب در تمام زندگی مردم گسترده شده است، اگر هنر از دین نشأت بگیرد باعث پایداری و جاودانگی خود میشود.
هنری که با دین مردم آمیخته باشد، در متن زندگی مردم جریان دارد، تاریخ نشان داده است که هر جا مذهب و دین راه پیدا کردهاند و انسان با خلوص و ایمان کار کرده و چیزی را به عنوان اعتقاد دینی ساخته است، سرشار از ظرافت و شگفتی است و این رابطه تفاهم آمیز هنر و مکتب است که هنرمندان را به این وادی میکشاند.
هدف انسان ها از برقرار کردن ارتباط، انتقال پیام است، این انتقال پیام ابزاری نیاز دارد که هنر را میتوان یکی از این ابزار به حساب آورد، ازین رو برای استفاده مطلوب از هنر ابتدا باید آن را شناخت سپس با زبان خاص او آشنا شد و از آن بهره برد. هنر اگر در خدمت مفاهیم دینی قرار گیرد، علاوه بر انتقال مؤثر پیامها باعث جاودانگی خود هم میشود.
انسان، فطرتاً به دنبال زیبایی و تحول است و هنر است که این زیباییها و تحولات را به تصویر میکشد. هدف استفاده از هنر باید تکامل و سعادت انسان باشد و کسی میتواند یک اثر هنری مطلوب خلق کند که تحت تربیت یک مکتب کمال یافته قرار گرفته باشد و این هنر است که با تمام شاخههای خود میتواند در خدمت دین و فرهنگ قرار گیرد.
شیوه تبلیغ و پیام رسانی مبتنی بر گزینش روشهای هنری و استفاده از تکنیکهای القاء غیرمستقیم در فرهنگ و معارف ما بیش از پیش معمول و معروف بوده است. اما ناآشنایی و عدم معرفت ما نسبت به زبان اصلی این رسانه موجود از یک سو و بیگانگی با فرهنگ و معارف خود از سویی دیگر باعث شده است تا این مفاهیم متعالی و ارزشمند که هزاران آیه از قرآن مجید و احادیث و روایات بیشماری، که در دیگر منابع و متون نهفته است، همچنان دست نخورده بماند. اگر سینما، تلویزیون، تئاتر تاکنون چندان مثمر ثمر واقع نشده است به خاطر عقیم بودن این وسایل نیست، بلکه به خاطر همین سهل انگاری در کشف راههای رشد و حرکت به وسیله این ابزار است.
هنر، تعریف جامع و مانعی ندارد اما به نوعی، از قدرت علاقه و آفرینندگی سرچشمه میگیرد. لئون تولستوی هنر را چنین معرفی میکند: «هنر آنگاه آغاز میگردد که انسان با قصد انتقال احساسی که خود تجربه کرده است، آن احساس را در خویشتن برانگیزد و به یاری علائم معروف و شناخته شده ظاهری بیانش کند.»
هنر، میتواند با توجه به خصایص خود به عنوان کلاس درس و آموزش تلقی شود. این یک حقیقت است که یک اثر هنری میتواند باعث پیشرفت بشر گردد. وظیفه هنر در مقابل دین این است که سهم باورهای دینی و کلاً نقش عقیده را شناخته و حقش را ادا کند. هنر موجودیت خود را در دین از انس گرفتن با حقیقت به دست آورده است. لذا ملاک ارزش یک هنر بستگی به دین هنرمند دارد و کسی میتواند اثری جاوید خلق کند که تحت تربیت یک مکتب قرار گرفته باشد.
در این راستا، محمدرضا آزاد، مدرس دانشگاه و پژوهشگر تئاتر به بررسی نقش هنر در انتقال دین به عنوان یک نیاز قطعی بشر پرداخت و بیان کرد: مهمترین سوال و خواسته بشر این است که چگونه بهتر زندگی کند و همه علوم میخواهند در این راستا به کمک انسان بیایند، ادیان نیز در همین راستا شکل گرفتهاند که راه رسم بهتر زندگی کردن و رسیدن به تعالی و والایی انسان را فراهم آورند و هدفی جز مکارم الاخلاق ندارند.
وی هنر را یک موهبت الهی برشمرد که به انسان عطا شده تا بتواند جهان را درک و به شکلی زیبا شناسانه به دیگران منتقل کند و افزود: هنر نوعی درک عمیق، تاثیرگذار، دائمی در نیمکره راست مغز انسان و یکی از مهمترین مجاری دریافت انسان از جهان اطراف است.
آزاد ادامه داد: وقتی ادیان وظیفه هدایت و راهنمایی انسان را دارند، هنر با ویژگیهای خود میتواند نقش مهمی در این مسیر داشته باشد. پس انتقال ادیان با زبان هنر میتواند بر تاثیرگذاری آن بیافزاید، کما اینکه وقتی به تاریخ ادیان نظر میافکنیم، شاهدیم که در بسیاری از لحظات تاریخ از دوران باستان و تراژدی و مجسمههای یونان تا کلیسای باروک و نقشها دیواری و چند لتهای و مجسمههای آن از معماری استوپاها و نقشهای تابوت یهود تا معابد هندوهای و ذن و بودیسم شرقی هنر در مسیر اشاعه دین نقش اساسی داشتهاند.
این پژوهشگر حوزه تئاتر، سهم بهرهمندی و اهتمام دین اسلام از هنر را بیشتر از دیگر ادیان دانست و اظهار کرد: اسلام کاملترین دین و معجزهاش یعنی قرآن هنری کامل است که زبان و تلاوت و نگارش آن آمیخته با هنر گشته و مکان عبادتش مسجد، نمایشگاهی از هنرهای معماری و نگارگری و خطاطی گردیدهاست. اذانش نیز هنر است و مدحش هنر، لذا در جای جای دین اسلام هنر نقش آفرین است و نقش هنر در انتقال آموزههای ادیان یک امر جدا نشدنی است.
این مدرس دانشگاه، با اشاره به خلا بهرهگیری از هنر در آموزش دینی و قرآن در نظام آموزشی فعلی خاطر نشان کرد: خلا بهرهگیری از هنر در آموزهای دینی به دو امر بر میگردد؛ ابتدا اینکه برخی از محققان و دین پژوهان یا با هنر و نقش آن آشنایی ندارند و یا باور به اهمیت آن پیدا نکردهاند و یا برخی از هنرمندان هم با مقولههای دینی ارتباط خوبی پیدا نکردهاند یا آشنایی لازم را ندارند و شاید ایمانی به قرار دادن خود در مسیر دین نمیبینند که البته میتوان گفتمان اجتماعی، کج سلیقهگیهای شخصی و استفادههای اشتباه را نیز در این امر دخیل دانست.
وی، درخصوص راهحل بهرهگیری مناسب از ادبیات و هنر در آموزش دینی و قرآنی توضیح داد: بهترین کار این است که فاصله میان هنرمندان، علماء دینی، و آموزهای دینی را کم کرد و این امر به یک امر ارزشی و هنرمندانه تبدیل شود، کما اینکه وقتی رافائل و رامبراند در کلیسا نقش میزدند برایشان این کار مهمترین کار هنری بوده و باید ما هم به این باور برسیم که هنر اسلامی مهمترین رسالت هنرمندی زمانه ما هست و آن هنری که با مرزو بوم و زیست ما منطبق است، بازتابی از هنر دینی ما است مانند موسیقی و نواهای ما، همچون تعزیه و نمایشگری، تذهیب و گل و مرغ در تصویرگری و همچنین در حکایتها و اشعار موجود در ادبیات ما که به وفور یافت میشود.
این فعال حوزه تئاتر، هنری را که فقط به زیبایی ختم شود دارای اعتبار ندانست و تصریح کرد: در طول تاریخ بشری، سبکهای مختلف هنری آمده و رفتهاند و تنها پاراناسها بودهاند که در دوره کوتاهی بر این باور بودهاند که هنر باید هیچ سودمندی نداشته باشد و فقطه هنر باشد یعنی همان "هنر برای هنر" و تقریبا همه جریانهای هنری به مفهوم، مضمون و نکته نظری که در هنر وجود دارد ایمان دارند. مسئله "درباهگی" هنر تقریبا همیشه مورد توجه بوده و پاسخ دادن به این سوال که خب که چه؟ حال اگر زیبایی بدون هیچ دربارهگی باشد، این هنر حظ لازم را به مخاطب نمیدهد و در اصل حس خوب هنر وقتی در ما دوام پیدا میکند که سودمندی آن در مخاطب دوام پیدا کند.
آزاد، شناخت هنری را بهترین نوع شناخت در انسان دانست و گفت: هنر ابزار خوبی در انتقال معنویات است، پس توقع از هنر این است که به جای فاصله گرفتن از این کارکرد بهتر است که خود را در خدمت این دو مهم قرار دهند و راههای بهرهوری بیشتر در این زمینه را فراهم آورند.
انتهای پیام
نظرات