امام خمینی(ره) از شخصیتهای تاثیرگذار تاریخ معاصر ایران است، انقلاب اسلامی ایران که برپایه شعارهای اصیل استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی به پیروزی رسید، از دستاوردهای رهبری ایشان است. در آستانه رحلت امام خمینی(ره)، درباره بازخوانی اندیشههای ایشان با حجتالاسلام والمسلمین مرتضی جوادی آملی، استاد حوزه و دانشگاه و پژوهشگر دین و فلسفه، به گفتوگو نشستهایم؛ اینکه میراث امام(ره) برای امت چه بود؟ حفظ جمهوریت و اسلامیت نظام در عین تشتت آرا چگونه ممکن است؟ و چگونه میتوان به حبل متین آرمانهای امام در جامعه اسلامی رسید؟
مهمترین میراث امام خمینی(ره) در پرتوی انقلاب اسلامی چه بود و برای تحقق کامل آن چه باید کرد؟
امام خمینی(ره) انقلاب اسلامی را با پیشینهای لااقل ۱۰ ساله از سال ۱۳۴۲ آغاز کردند و تا ۱۳۵۷ قدم به قدم این مسیر را با مردم طی کردند، و نه تنها مردم را هر لحظه در جریان حرکت انقلابی خود قرار دادند، بلکه با توجه به آنکه جامعه ما اسلامی و برخواسته از مکتب قرآن و عترت است، از مردم خواستند تا در شکلگیری حرکت جامعه، مبتنی بر اندیشههایی از همین دست تلاش کنند. ایشان اهداف و چارچوبها، اصول و پارادایمهای انقلاب را به خصوص در سالهای منتهی به پیروزی انقلاب اسلامی برای مردم به روشنی تعیین و بیان کردند و وقتی انقلاب به پیروزی رسید، در مرحله بعد یعنی تشکیل نظام اسلامی، از شخصیتهای ممتازی مانند مرحوم شید مطهری، شهید بهشتی و دیگر شخصیتهای ممتازی که با ایشان همفکر بودند، استفاده کردند و مسیر انقلاب را با تلاش و کوشش و مجاهدتهای فراوان به سرانجام رساندند.
با این همه امام از سال ۵۷ و ۵۸ که نظام اسلامی شکل گرفت تا زمان رحلت یعنی تقریبا ۱۰ سال حضور مستمر و لحظه به لحظه در تمام مقاطع زندگی ملت داشتند، در سرد و گرم و تلخ و شیرین این انقلاب، همراه مردم بودند و لحظهای از راهبری این انقلاب غافل نشدند. بنابراین این انقلاب و نظام همواره صاحب داشت. معرفت اصیلی او را راهبری میکرد و در تمام مقاطع سرنوشتساز از حمایت و هدایت فردی بهره میبرد که حکیم، فقیه و سیاستمدار و آشنا با جامعه بود، درد جامعه را با تمام وجود حس میکرد، نیازهای جامعه را کاملا میدانست و انسان خبیر و بصیر به معنای واقعی کلمه بود. معنای استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی را با همه وجود احساس میکرد و برای تحقق شعارهای نخستین انقلاب که برخواسته از جان و قلب مردم بود، تلاش میکرد.
در بین اصول انقلاب، هم استقلال برای حضرت امام حیاتی بود و هم آزادی و رها شدن همه جانبه جامعه اسلامی از قید و بندهای استعمارگران و استبدادگران. یکی از بهترین دستاوردهای مورد تاکید امام مسئله جمهوریت در کنار اسلامیت بود. این دو دستاورد در کنار هم با خوانش مورد نظر حضرت امام، بی سابقه و ارزشمند بود. تا پیش از آن، دین تا این حد نمیتوانست در سیاست وارد شود و در چنین شرایطی امام خمینی از جمهوری اسلامی آن هم نه یک کلمه بالاتر و نه یک کلمه پایینتر بهعنوان مدلی برای پیاده سازی نظام اسلامی سخن گفت. اگر به دنبال حفظ میراث امام هستیم باید انقلاب مورد نظر ایشان را حفظ و پاسداری کنیم. مجموعه رهنمودهای امام خمینی(ره) پیش از انقلاب، آنچه ایشان در زمان حیات بهعنوان راهبری جامعه پیش بردند و وصیتنامه سیاسی و عبادی حضرت امام سه سند برتر و بالادستی برای عمل به میراث شفابخش ایشان در زمان رحلت ایشان است، این تنها چیزی است که میتواند ارزشهای انقلاب را به عالیترین شکل خود حفظ کند و آن را در اوج قدرت نگاه دارد.
با این همه برخی معتقدند پس از گذشت چهار دهه از انقلاب در بخشهایی از اهداف، آرمانها و میراث امام فاصله گرفتهایم، به نظر شما این نشات گرفته از چیست؟
انحراف کم کم آغاز میشود و وقتی زاویه بزرگ شد، دیگر جمع کردن آن سخت میشود. قبول کنیم که ما از مسیر و مواضعی که امام خمینی(ره) برایمان بازگو کردند، کم کم در اکثر سطوح فاصله گرفتهایم. امام در زمان حیات خود هر جا مسیر اشتباهی از ارزشها و چهارچوبهای انقلاب را احساس میکرد، میخروشید، تشر میزد و هیچ مسئولی در هیچ ردهای حتی قوای سهگانه، مجموعههای نظام و یا حتی نهادهای زیر مجموعه خود هم برایشان فرقی نداشت. اعلامیهها و بیانیههای امام را فراموش نمیکنیم؛ همه اینها به این دلیل بود که حضرت امام مواظب بر انقلاب اسلامی و مراقب چارچوبها و اصول پذیرفته شده در انقلاب و مورد توجه مردم بود. اما بعد در مواردی گرایش به سمت برخی نظرات و ایدهها باعث شد، تا بخشهایی از آنچه امام خمینی(ره) در وصیتنامه سیاسی و الهی خود تاکید کرده بود، کمی فاصله بگیرند، بخشهایی در جایگاه خود نباشند، سوگیریهای جدید اتفاق بیفتد و هر کس بر اساس تحلیل خود عمل کند و اینطور به نظر برسد که مسائل به نام امام و به کام دیگران است، در حالی که مسیر تعیین شده انقلاب مشخص است.
کشور با دو جهت منفی روبرو است؛ یک جهت دشمنانی که از بیرون حاضر به پذیرش ایران قدرتمند، با عزت و مستقل نیستند، از جمله جریان نفاق، استکبار و صهیونیست بینالمللی، و یک جریان در داخل که به دلیل برخی مصلحتاندیشیها دست به نهادسازی و مردمسازی زده و از اسماء انقلابی هم مدد گرفته و طبیعی است که این به انقلاب آسیب میزند و باعث میشود تا در دراز مدت آنچه امام بهعنوان نقشه راهبردی برای اداره این نظام داشتند، از دست برود.
اما راهکار منطقی برای احیا و توسعه اندیشههای حضرت امام در وضعیت کنونی چیست؟
ما چارهای نداریم جز اینکه از درون، خود را اصلاح کنیم و به مواضع امام بازگردیم؛ چون نه در بیرون کسی به فکر ما است و میتواند برای ما فکر چاره کند و نه برخی از رویکردهای فعلی میتواند نجاتبخش جامعه باشد؛ به نظرم راهی جز احیای نهادهای اسلامی بر مبنای آموزههای وحیانی در نظام اسلامی نیست. بنابراین باید حوزه اصیل، دانشگاه، بازار اصیل و تمام نهاد و قدرتهای فعال در نظام اسلامی را بهصورت اصیل حفظ کنیم. اما اکنون شاهدیم که برخی نهادهای جدید ساخته شده نمیتوانند مسیر انقلاب را به درستی طی کنند. ما نمیتوانیم با یک حوزه و دانشگاه ساختگی و نهادهایی که خود آنها را ایجاد کردهایم، بدون اینکه از ریشه و اساس خود الهام گرفته باشند، آینده انقلاب را حفظ کنیم. به اعتقاد من تنها راه احیا و توسعه اندیشههای حضرت امام بازگشت به اصالت است؛ ما اگر از "جمهوری اسلامی" حرف میزنیم، پس باید همه جمهور را به میدان بیاوریم، زیرا جمهوری که در آن ۲۰ تا ۲۵ درصد حضور داشته باشند، ساختگی و تصنعی میشود، زیرا وقتی مسیر سیاستمداران و مردم برای حضور در عرصه بسته شود، جمهوریت تجلی پیدا نمیکند. گاه دیده شده کسانی به عرصه سیاست راه پیدا میکنند و بر کرسیهای مهم مینشینند که پیشینه اصیلی برای وظیفه خود ندارند، درس آن را نخواندهاند، از تجربه کافی برخوردار نیستند و در میدانهای جهانی این گونه مسائل را ندیدهاند و اینجا است که هدف امام در انقلاب و تشکیل نظام اسلامی محقق نمیشود؛ ما باید قدرتهای اجتماعی خود را تقویت کنیم؛ منظورم نهادهایی در جهت تقویت حیثیت های اجتماعی و فرهنگی و سیاسی است، چون اکنون قدرت سیاسی به حدی قوی شده که اجازه و مجالی برای تقویت قدرت اجتماعی باقی نمیگذارد و خودش داعیهدار اسلام و دین و اجتماع مردم است و همین موضوع میتواند زنگ خطری برای فراموش شدن مسیر انقلاب باشد.
مشکلات و مسائل روزمره اقتصادی تا چه حد در دور شدن نسبی برخی مردم از ارزشها و آرمانهای تاثیر دارد؟ هم صدایی، یک دستی و همدلی و حضور قاطبه مردم در صحنه از ویژگیهای بی بدیل دوران انقلاب و سالهای نخستین پیروزی مکتب امام خمینی است.
بله، همین طور است؛ وقتی مشکلات اقتصادی و معیشتی بر جامعه تحمیل شود به اولویت اول مردم هم تبدیل میشود، اما این یک شکل دُوری است؛ یعنی انحراف از مسیر اصلی انقلاب، مشکل اقتصادی ایجاد میکند و مشکل اقتصادی هم انحراف را توسعه میدهد. اصرار حضرت امام همواره بر وحدت و اتحاد بین مردم بود؛ اینکه کشور را دو یا چند دسته نکنیم و این مسئلهای بود که امام در همه سطوح هم مورد توجه قرار میدادند اینطور نبود که یک گروه بر اساس یک سیاست انقلابی تلقی شوند و بقیه غیر انقلابی نامیده شوند و یا از جایگاه خود طرد و یا ممنوعالتصویر، ممنوعالصوت و ممنوع الرفت و آمد شوند. بنابراین فکر میکنم که این جدا کردن و آشفته کردن، از مسیرهای نادرست و ناصوابی است که امام خمینی(ره) نیز با آن مخالف بودند. تاکید امام همواره بر وحدت، همدلی، مهرورزی مردم با هم و متمایل نکردن قدرت سیاسی به یک سمت بود، ایشان همه قدرتها را در صحنه نگه میداشت، کما اینکه امروز مسئله مهاجرت در جامعه یکی از مواردی است که امام خمینی(ره) حتی در وصیتنامه سیاسی و الهی خود نیز ذیل موضوع استقلال بر آن تاکید کرده بودند. امروز مسئله مهاجرت به یک امر عادی در کشور تبدیل شده، یعنی وقتی هزار دلار از کشور بیرون میرود حساسیت بالا است، همانطور که باید هم حساسیت بالا باشد، ولی وقتی یک مغز متفکر که دهها و صدها هزار برابر ارزشمند است از کشور خارج میشود نه تنها این امر به راحتی اتفاق میافتد، حتی امکانات برای خروج او هم فراهم میشود؛ مهاجرت که از نظر من کاملا مغایر با اصل استقلال در نظام اسلامی است، چون چیزی که میتواند استقلال را در سطوح مختلف حفظ و جاری کند، اندیشه و تفکر است. وقتی یک بازاری یا اقتصاددان خوب یا حتی یک سیاستمدار یا فرهنگی و حتی یک دین مدار اصیل اجازه بیان عقاید و نظرات خود را ندارد یا مثلا نمیتواند کتابش را بنویسد یا تحقیق و گزارش خود را منتشر کند، مجبور به مهاجرت میشود، غافل از اینکه با رفتن خود موضوع استقلال در کشور را هم به مخاطره میاندازد. در چنین شرایطی کشور رفته رفته سرمایههای اجتماعی و ارزشمند خود را از دست خواهد داد و تبدیل به انسانی میشود که مغز و قلب خود را از دست داده و از آن فقط دست و پای به جا مانده که توان حفظ نظام و انقلاب را نخواهند داشت. ما باید به میراث امام خمینی دوباره بازگردیم.
چطور میتوان جمهوریت را در کنار اسلامیت به تمامی حفظ کرد، در حالی که مردم آرای متفاوتی دارند؟
بله، واقعا آرای متفاوت وجود دارد؛ اما ما از این تفاوت آرا رنج نمیبریم یعنی این اختلاف، به مخالفت نمیانجامد؛ ما در اصول و ریشههای اصلی مشترکات زیادی داریم و این اصول در حقیقت اکنون در بخشهایی خدشهدار و باعث شده تا پراکندگیها نمودار شود. اگر به عدالت، آزادی و آرای مردم توجه شود، دوباره جمهور برمیگردد. مثلا اگر در انتخابات، ۵۰ تا ۷۰ درصد از مردم رای ندهند، آیا این عدم رای، نباید رای محسوب شود و مورد توجه قرار گیرد؟ پاسخ به این سوال مهم که چرا مردم رای ندادهاند تاکنون بررسی شده است؟ خب مسیر کسانی که رای دادهاند مشخص است، اما تکلیف بخش قابل توجه جامعه که در هر دوره از صندوقها فاصله میگیرند، چه میشود؟ آیا نباید بررسی و ریشهیابی شود؟ این همان مسئلهای است که امام خمینی میدید و نسبت به آن حساسیت داشت اتفاقا بیان صریحی از ایشان خطاب به خبرگان وجود دارد که گفتهاند چه کار دارید که مردم به چه کسی رای میدهند، ولو آنکه علیه من رای بدهند. در برخی موارد حتی دیده شده که عدهای رای خود را رای و ملاک جمهور میدانند و اگر کسی نظری متفاوت با آنها داشته باشد، او را از جمهوریت بیرون تلقی میکنند، در حالی که حقیقت، رای، نظر و تحلیل نزد مردم است. حتی اسلامیت هم از منظر فقاهت باید تحلیل شود، اما امروز هم جمهوریت و هم اسلامیت مورد مناقشه است؛ وقتی فقهای ما که کارشناسان اصیل دین و اسلام هستند در صحنه حضور نداشته باشند و نظرات آنها در اداره نظام اسلامی مورد توجه قرار نگیرد، اسلامیت زیر سوال میرود. اینکه عدهای تعیین کنند که اصلی مخالف اسلام و قانون اساسی نباشد، اسلامیت محقق نمیشود و نمیتواند تحلیل اسلامی را به صحنه بیاورد.
اما شاید در این بین باید به تعریف انقلابیگری نیز پرداخت، به نظر شما انقلابی بودن یعنی چه؟ تفکر انقلابی چگونه تفکری است؟
انقلابی بودن براساس برخی تفسیرهای رایج امروز، یعنی دفاع و حمایت از یک موضع فکری و تلقی آن تحت عنوان اسلام، به طوری که هر کس از آن دفاع نکند، غیر انقلابی است. اما من فکر میکنم انقلابی کسی است که اسلام و جمهوریت و آرای جمهور را بفهمد، به آن اعتنا و توجه کند و نسبت به آن اهتمام داشته باشد، چون ما یک اندیشه داریم و یک انگیزه؛ خیلیها اندیشههای خوبی دارند، اما انگیزههایشان کم است. اگر انگیزه درست شد، اندیشه صائب، بر کرسی مینشیند. انقلابی اصیل، کسی است که در درست کردن اندیشه تلاش کند، مصلحت را خوب بفهمد، حقیقت را خوب بداند و تحلیلهای مبتنی بر عقلانیت را به صحنه بیاورد. انقلابی بودن این نیست که کسی بدون اینکه اندیشه داشته باشد، وارد کارزار اجرای امور شود و با فکر و اندیشه و جریانی مبارزه کند تا او را به زمین بزند. انقلابی واقعی، مبتنی بر دانش و ارزش است. انقلابی واقعی با رای مخالف، مشکلی ندارد، به دنبال منزوی کردن کسی نیست و تلاش نمیکند به هر شکل ممکن رای و نظر خود را بر کرسی بنشاند، چون میداند که همه این مشخصات، مخالف ارزشها و آرمانهای نهضت امام خمینی(ره) است. انقلابی بودن زمانی برای جامعه راهگشاست که مبتنی بر دانش، آگاهی و شناخت جامع و مصلحتهای شایسته باشد.
انتهای پیام
نظرات