به گزارش ایسنا، روزنامه ایران نوشت: «اوایل همهگیری کرونا بسیاری از استراحت طبیعت حرف زدند؛ این که بالاخره کوه و جنگل و حیات وحش فرصتی پیدا کرده تا با خودش تنها بماند و زیر تاخت و تاز انسانها نباشد، اما به نظر میرسد فرصت تنفس دو ساله طبیعت رو به پایان است و امسال با واکسیناسیون عمومی و تغییر رنگ قرمز شهرها، مردم بتوانند با خیالی راحتتر به سفر بروند اما این سفرها در کمبود آموزشهای زیستمحیطی چه تبعاتی برای محیط زیست دارد؟ آیا میدانیم شهرهایی که قرار است به آن سفر کنیم با چه چالشهایی روبهرو هستند؟ مسعود مولانا، فعال محیط زیست، میگوید: «اگر به شهرهای شمالی سفر میکنید هر چه به سفر آوردهاید، با خودتان برگردانید، حتی زبالهای که تولید میکنید. چون مازندران حتی برای دفن زباله مردم ساکن در آن هم با مشکل روبهرو است. فعالان محیط زیست این روزها نگران هستند چون خوب میدانند مسافران به جز پولی که در شهرها و روستاهای مقصد خرج میکنند چه مشکلات زیستمحیطی ایجاد میکنند. روستاهایی که در نبود مسافران مکانی بکر و تمیز هستند و بعد از خروج آنها به محیطی آسیبدیده تبدیل میشوند. چالشهایی که اگر کمی کلینگرانه به آن نگاه کنیم نهتنها مسأله یک شهر که بحرانی ملی و جهانی است.»
مسعود مولانا، فعال زیستمحیطی، معتقد است ما قبل از تبلیغ گردشگری باید چگونگی گردشگری را به مردم بیاموزیم: «گردشگری در حال نابودکردن محیط زیست ما در همه جاست. به خاطر این که هیچگونه زیرساختی برای گردشگری طبیعتمحور و بوممحور وجود ندارد و مردم هم رعایت نمیکنند. متأسفانه این خانههای بومگردی هم به حجم گردشگری افزوده و در نهایت به ضرر مردم و محیط زیست کل کشور تمام شده است.»
حالا باید پرسید چرا مولانا چنین نگاه بدبینانهای به گردشگری دارد؟ او توضیح میدهد که تمامی ۲۷ محل دپوی زباله در مازندران یا در جنگل یا در کنار رودخانهها واقع شده است: «مکانهای دفن زباله در مازندران دیگر کشش ندارد. واقعیت این است که همین الان مردم مازندران با جمعیت رسمی سه و نیم میلیونی هر نفر روزانه ۹۰۰ گرم زباله تولید میکنند. شما حساب کنید چه حجم بالایی است. در تعطیلات و عید این حجم زباله چند برابر میشود. حالا این حجم اضافه زباله یعنی راهیشدن بیشتر شیرابه به آبهای زیرزمینی، یعنی آلودهترشدن رودخانهها و در نهایت آلودهشدن بیشتر دریای مازندران.»
او معتقد است نفس تولید زباله در هر صورت برای شهرهای شمالی خطرناک است چون حتی اگر زباله را در سطل هم بگذاریم و با افتخار به این کار خود نگاه کنیم در نهایت همه این زبالهها به محل دپو که در جنگل و طبیعت است، منتقل میشود: «جمعآوری زباله و فعالیتی که در این زمینه توسط گروههای مختلف میبینیم، کار ارزندهای است اما فقط زباله را از جلوی چشم جمع و به زیبایی بصری محیط زیست کمک میکنند. در نبود سازوکار دقیقی برای دفن و مراقبت بهداشتی از زباله تنها باید به گردشگران گفت زبالههایی را که تولید میکنند با خود برگردانند.»
او ایجاد زیرساخت برای جمعآوری زباله، تفکیک از مبدأ، تبدیل به کود طبیعی یا دستگاه زبالهسوز را پاسخ مشکلات میداند که نیاز به یک عزم ملی دارد: «همین حالا هم کوهی از زباله در آمل، بابل، ساری و محمودآباد و ... هست. دستگاههایی که در این مکانها وجود دارد کفاف تفکیک زباله را نمیدهد. با این که زبالهسوز هم مشکلاتی دارد اما چارهای نیست و بسیاری از شهرهای ما زبالهسوز میخواهد. مسأله این است که زباله به طبیعت برمیگردد.»
جواد قریب سالهاست که پاسداری از طبیعت را وظیفه خود میداند. با لهجه شیرین بروجردی خودش را بادیگارد طبیعت مینامد و از گردشگرانی که زباله را بیخیال در طبیعت رها میکنند، غمگین است. او سالهاست با گروهی داوطلب از صبح تا شب دل به کوه و دشت میزنند تا زباله بازمانده از خوشگذرانی گردشگران را جمعآوری کنند: «مردم اگر قرار است نکات محیط زیستی را رعایت نکنند بهتر است اصلاً سفر نروند. متأسفانه کسی به حرف ما گوش نمیدهد، به مردم بگویید از ظروف یکبارمصرف استفاده نکنند. پوست موز و خیار را در طبیعت نریزند. میگویند جذب میشود اما این حرف درستی نیست. ما هر جا که میرویم خراب میکنیم و به هم میریزیم و خداحافظ. از من بشنوید که این زمین امانت است برای شمایی که قرار است چند صباحی زندگی کنید و بروید، پس خرابش نکنید. از خانه کیسه بیاورید و هر جا آشغالی تولید کردید لااقل آن را در سطل زباله بریزید.»
او از آن سر ایران برای حال فعالان محیط زیستی شمال کشور در تعطیلات پیش رو ناراحت است: «همه جای کشور محل دپوی زباله مشکل دارد. ما باید تا میتوانیم زباله درست نکنیم چون جمعشدن زباله در محل دپو هم برای خود مردمی که تولید زباله میکنند و هم برای طبیعت مشکل ایجاد میکند.»
او که بنیانگذار یک گروه زیستمحیطی است از ۳۰۰ داوطلبی میگوید که قرار است برای تعطیلات عید نوروز در گلوگاههای ورودی چند شهر نایلون زباله به گردشگران بدهند و از آنان بخواهند که زباله خود را در طبیعت نریزند. برای جواد قریب که روزی دو بار برای جمعآوری زباله در منطقه زندگی خودش آستین بالا میزند، بیتوجهی مردم به محیط زیست غیر قابل درک است: «مردم باید به فکر مکانی که قرار است فرزندانشان در آینده زندگی کنند باشند. باید در رسانهها و صداوسیما بیشتر از این موضوعات حرف زده شود تا مردم یاد بگیرند چطور از محیط زیست حفاظت کنند. دود این بیتوجهیها به چشم خودمان میرود.»
محمدرضا کربلایی سالهاست در زمینه کاشت درخت در شمال کشور فعالیت دارد. او نهالهای درختان هیرکانی را در مناطق مختلف شهر و روستا میکارد و البته بعد از کاشتن به فکر مراقبت از این نهالها هم هست. او با تجربه سالها نهالکاری میگوید: «خیلی برای من عجیب است که وقتی به نهالهایی که کاشتهام سر میزنم میبینم مردم پای درختان زباله نمیریزند، بارها پیش آمده دیدهام مردم زباله را دو متر جلوتر از نهال درخت پرتاب کردهاند، انگار که چیزی درونشان هست که هر چند سطحی و گذرا به درخت و طبیعت اهمیت میدهد.»
واقعاً کسی در دنیا هست که درختان را دوست نداشته باشد؟ کیست که به جنگلی برود و از بودن در آن لذت نبرد و با رقص برگها در باد بهار سرشوق نیاید؟ جواب هیچکس است اما همه اینها در برابر بلایی که ما با تولید زباله بر سر طبیعت میآوریم تصاویری رمانتیک محسوب میشود. لابد میگویید مگر میشود در این دنیایی که مصرفکردن، بخشی از رفتار روزمره ماست بدون تولید زباله زنده ماند؟ قطعاً نمیشود اما میتوان با دقت و توجه بیشتری به زباله تولیدی خود نگاه کنیم یا مسئولیت بیشتری مصرف خود را به عهده بگیریم. اگر به شهرهای شمالی میرویم یادمان باشد که تمام این طبیعت زیبایی که ما را به شمال میکشاند با رفتار غیر مسئولانه ما دیگر مکانی برای آرامش فرزندمان نخواهد بود.»
انتهای پیام
نظرات