به گزارش ایسنا، افسانه پرچکانی در ادامه یادداشت خود در روزنامه «اعتماد» نوشت: او باور نکرد و دستانش را وارد حوض کرد تا مطمئن شود در آن حوض بزرگ فولادی در مرکز موزه، واقعا نفت ریختهاند. دستش را که از حوض بیرون آورد، از آن نفت میچکید که کاملا کنایهآمیز بود و البته مایه خجالت شد. عکاسان، عکس گرفتند اما ساواک - احتمالا به دلیل همین کنایههای مفهومی - آن تصاویر را از بین برد. حالا پس از ۴ دهه مراقبت از این اثر یگانه که مهمترین «ماده و فکر» هاراگوچی در جهان شناخته میشود، یک پرفورمر (هنرمند اجرا)، با نقض اصول حرفهای، بدنش را در حال اجرا وارد مایع درون حوض کرد و بخشی از نفت بیرون ریخت و ناخواسته بار دیگر آن نمایش خجالتآور شب افتتاحیه را به یادها آورد.
اگرچه یاسر خاسب، مجری پرفورمنس ناموفق در موزه، در پی واکنشها، اعتراضها و بعضا فحاشیها، عذرخواهی کرده و اطمینان داده این اثر آسیب ندیده اما به ایسنا گفته: «متاسفانه بعضی از ما دنبال حاشیهایم در حالیکه اصل ماجرا برای گروه ما ارتباط موثر با دیگر رشتههای هنری است ... اگر بخواهیم با دیدی مثبت اتفاق دیروز را تحلیل کنیم، گویی این حادثه سبب شد تا این حوض دوباره بجوشد و زندگی آن به جریان بیفتد ... اجرای چنین برنامههایی به نوعی بازیکردن با جان است و من آنچنان عاشق این کار هستم که با جان خودم بازی میکنم.»
این پاسخها از شیرجه او به داخل حوض، شوکآورتر است؛ حتی اگر به اثر آسیب وارد نشده و ایده هاراگوچی جاودانه باشد و مایع درون آن طبق اعلام موزه قابل جایگزینی باشد، این شیوه پاسخگویی نشان از عدم پذیرش مسئولیت هنرمند است.
او اعتراض به این اجرا را «دنبال حاشیهبودن» دانسته و اصل ماجرا برای گروهش را ارتباط موثر با دیگر رشتهها عنوان کرده در حالی که اولا ارتباط موثر، آسیبزدن به آثار هنری دیگران نیست و ثانیا اصل ماجرا برای مردم ایران هم حفظ گنجینه بینظیر موزه هنرهای معاصر تهران است و باید این را درک کند نه اینکه آن را حاشیهسازی بنامد.
او اتفاق نامبارک شیرجه زدنش داخل اثر ارزشمند موزه را به احیای زندگی این اثر تعبیر کرده که بدترین قسمت ماجراست؛ یعنی هنرمند اجرای ما نه تنها جایگاه اثر هاراگوچی را درک نکرده بلکه در ذهن خود میپندارد که این اثر را با این کارش احیا کرده است. بیان چنین دیدگاهی کل عذرخواهی او را زیر سوال میبرد.
در ادامه هم منتی بر سر مخاطبان میگذارد و میگوید این برنامهها بازیکردن با جان است که البته در این مورد بازیکردن با اعتبار و جایگاه یک موزه بینظیر در شرق جهان است.
خانم مارینا آبراموویچ، مهمترین هنرمند اجرا در جهان امروز هم با جان خود بازی میکند و مفاهیم مهمی از زندگی روزمره و محدودیتها و ضعفهای بشر را پیش چشم مخاطبان میگذارد و ارتباط موثر با مخاطب و پیرامون خود دارد اما در اثر هنری دیگران شیرجه نمیزند و از جان خود مایه میگذارد تا به جایگاه امروزش دست یابد و البته برای اجراهایش مانیفست دارد. او گاهی سالها تلاش کرده تا مجوز اجرایی را بگیرد و برخی از این اجراها هرگز در مکان مدنظر او اجرا نشدند به دلیل بیم تاثیرات مخرب بر میراث فرهنگی. به مارینا با آن همه سابقه و دقت در اجراهایش، اجازه پخش صدای تخریب یک ساختمان را در کنار یک پل قدیمی ندادند از بیم آنکه این صدای مهیب، واقعا موجب ریزش پل شود.
از ماجرای چگونگی اخذ مجوز چنین اجرایی که بگذریم، این سوال وجود دارد که چرا با وجود تاکید مدیران موزه هنرهای معاصر مبنی بر نزدیکنشدن پرفورمرها به سطح اثر، این تعهد از سوی آنها نقض شده و به خود اجازه آسیب به اثر هنری را دادهاند.
انتهای پیام
نظرات