به گزارش ایسنا، ۱۵۰ سال قبل از اعلام پایان نظام ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی و برگزاری جشن پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، الکساندر سرگییویچ گریبایدوف، سفیر کبیر روسیه در ایران در ۲۲ بهمن سال ۱۲۰۷ به دست مردم خشمگین تهران به قتل رسید.
او یک نمایشنامهنویس روس بود که وارد سیاست شد و به پاس خدماتش در جریان معاهده ترکمنچای به عنوان سفیرکبیر روسیه در ایران منصوب و به شخصیتی ظالم ، مستبد و بدنام مبدل شد که به خود اجازه داد با شهروندان ایرانی در کشور خودشان همچون بردگان بدرفتاری کند.
پرده اول
الکساندر گریبایدوف ۳۴ ساله بعد از مغلوب شدن ایران در جنگ دوم روسیه علیه ایران و منصوب شدن به عنوان سفیرکبیر در ایران، راه شدت عمل و بدرفتاری و تحقیر ایرانیان را چنان در پیش گرفت که الکسی پترویچ یرمولوف فرمانده قوای پیروز روس در ایران که خود شخصیتی خونریز و بیرحم بود به او گفت: «نباید مردمان مغلوب را خانه خراب کرد» اما گریبایدوف گوشش بدهکار نبود و به او پاسخ داد: «ایرانیان فقط در برابر قدرت خاضعاند.» و با این استدلال به رفتار خشن و تحقیرآمیزش با مردم ایران ادامه داد.
پس از امضای عهدنامه ترکمانچای توسط الکساندر گریبایدوف روس و عباس میرزا ولیعهد وقت ایران که در حضور اللهیار خان قاجار دَوَلّو ملقب به آصفالدوله، صدر اعظم فتحعلی شاه قاجار و میرزا ابوالحسنخان شیرازی وزارت دول خارجه ایران در اسفند ۱۲۰۶ در منطقه ترکمانچای ایران انجام شد، گریبایدوف به موجب فصل شانزدهم این عهدنامه ماموریت پیدا کرد برای گرفتن تصدیق نیکلای دوم امپراتور روسیه به سنپطرزبورگ برود و عهدنامه را به رویت امپراتور برساند. پس از تایید مفاد عهدنامه، نیکلای دوم، الکساندر را هم، مجری مفاد عهدنامه و هم، او را مسؤول دریافت غرامت جنگی از ایران کرد.
گریبایدوف بعد از دریافت حکم سفیرکبیری راهی ایران شد و مهر ۱۲۰۷ به تبریز رسید و پس از توقفی دو ماهه در اواخر آذر ماه همان سال راهی تهران شد و یک ماه بعد در کاخ شاهی تهران به حضور فتحعلی شاه قاجار رسید و اعتبارنامهاش را تسلیم پادشاه کرد و پس از تشریفات دیوانی به سفارت روسیه تزاری در محله زنبورکچیباشی یا سرای ایلچی در حد فاصل بازار بزرگ و میدان توپخانه تهران رفت و کارش را برای اجرای مفاد ۱۶ فصلی عهدنامه ترکمنچای و قرارداد تجاری ۹ فصلی الحاقی به این عهدنامه شروع کرد.
گریبایدوف که بهعنوان نماینده دولت فاتح پا در مملکت شکست خورده ایران گذاشته بود، رفته رفته رفتار متکبرانه و ذلیلکنندهای با درباریان و سیاستمداران ایرانی در پیش گرفت و بر شدت این رفتار غیرانسانی با مردم محله زنبورکچیباشی افزود.
بهره الکساندر از ترکمنچای
مفاد عهدنامه ترکمانچای که به پیشنهاد ژنرال ایوان پاسویچ، فرمانده نیروهای روس در قفقاز و برخی مقامات روسیه تزاری و دخالت مک دونالد، سفیر انگلستان در تهران و ترغیب فتحعلی شاه به موافقت با آن انجام شد، به جدایی هزاران کیلومتر از مناطق شمالی ایران در منطقه قفقاز و گرجستان از خاک ایران و الحاق آن به روسیه تزاری، پرداخت ۲۰ میلیون روبل به طرف روس و ضبط و انتقال نسخ خطی کتابخانه شیخ صفیالدین اردبیلی نیای بزرگ دودمان صفویان به روسیه منجر شد.
لارنس کِلی نویسنده کتاب دیپلماسی و قتل در تهران، نوشت: «او پس از عقد این معاهده که در حافظه ایرانیها با صفت «ننگین» همراه بود، ۴۰ هزار روبل روسی پاداش و مدتی بعد به عنوان سفیر روسیه در تهران ارتقاء مقام گرفت.»
پرده دوم
مدتی بعد از حضور الکساندر در دفتر کارش در تهران، میرزا یعقوب ارمنی، خزانهدار و مباشر حرم فتحعلی شاه ۴۰ هزار تومان پول نقد و جواهرات سلطنتی شاه را دزدید و به سفارت روسیه پناهنده شد. الکساندر او را تحت حمایت خود قرار داد به این بهانه که میرزا یعقوب میخواهد به وطنش در ایروان برگردد از تحویل او به دربار قاجار استنکاف کرد و این اقدام او موجب خشم فتحعلی شاه شد.
پرده سوم
یکی از اقدامات گریبایدوف در ایران، بازگرداندن شهروندان ارمنستانی و گرجستانی به اسارت گرفته شده در ایران، به قلمرو جدید روسیه در منطقه قفقاز و ایروان بود، بیآنکه کمترین اهمیتی به این موضوع بدهند که بسیاری از زنان ارمنی و گرجی اسیر در ایران بعد از تشرف به دین اسلام، به ازدواج مردان مسلمان درآمدهاند. البته علت این رفتار گریبایدوف برخی اعضای ارمنی و گرجی حاضر در هیات همراه او در ایران بودند.
جهانگیر میرزا، پسر عباس میرزا نایبالسلطنه فتحعلی شاه قاجار در تاریخنامه خود نوشت: «اهل اسلام را به زور و با حالتی توأم با ضرب و جرح به خانه خود برده، شبها نگهداری میکرد که این اعمال او در نظر اهل اسلام ناپسند آمد.»
در یک مورد دو سه زن ارمنی و گرجی مسلمان شده را که در خانه الهیار خان آصفالدوله، صدراعظم فتحعلی شاه زندگی میکردند و به همسری مردان ایرانی درآمده بودند و فرزند داشتند، به زور به عمارت زنبورکچیباشی محل سکونت الکساندر در تهران بردند. این رفتار تند و غیرعادی گریبایدوف موجب خشم برخی علما و مردم تهران شد.
رسیدن خبر این رفتار بیشرمانه به میرزا مسیح استرآبادی معروف به میرزا مسیح مجتهد از علمای به نام قرن سیزدهم هجری موجب برآشفته شدن او و فرستادن نمایندگانی برای صحبت با گریبایدوف و بازگرداندن زنان اسیر شد، اما با به درِ بسته خوردن نمایندگان میرزا مسیح و برخورد زننده گریبایبدوف با فرستادگانش، او در فتوایی «نجات زنان مسلمان از دست کافران را جایز اعلام کرد» همین فتوا کافی بود جرقه به انبار باروت گریبایدوف بیفتد.
سفیرکبیر روسیه در ایران بعد از این رفتار تعداد قزاقهای محافظ محل سکونتش را به ۲۰۰ نفر افزایش داد. یک روز بعد از صدور فتوای میرزا، بازار تهران بست و هزاران نفر از مردم تهران که بنا بر نقل کتب تاریخی تعدادشان به ۳۰ هزار نفر میرسید، خانه گریبایدوف در عمارت زنبورکچیباشی را محاصره کردند و خواستار آزادی زنان مسلمان گرجی شدند. اما قزاقها و محافظان روس بیاهمیت به خواست مردم به روی مردم معترض آتش گشودند و در این بین یک نوجوان ۱۴ ساله را به قتل رساندند. مردم با دیدن خون این نوجوان مظلوم آتش خشمشان شعلهورتر شد و با زور وارد ساختمان محل سکونت گریبایدوف شدند.
سیل خروشان جمعیت عصبانی، با وجود دفاع شدید قزاقهای محافظ و سنگربندی در پشت بام، سرانجام وارد شده و سفارت را در هم کوبیدند و گریبایدوف و همه همراهان و اعضای سفارت را کشتند.
تنها فردی که به طرز عجیبی از این مهلکه جان به در برد شخصی به نام مالتسوف، دبیر اول هیأت نمایندگی روس در ایران بود. او بعدها خاطراتش را در قالب کتابی منتشر کرد و این خاطرات در مجله "بلک وود ادینبرا" تحت عنوان شرح اقدامات هیأت نمایندگی روسیه در ایران در اسکاتلند به چاپ رسید.
مالتسوف در شرح حادثه حمله مردم خشمگین تهران به محل سکونت الکساندر نوشت: «خون مانند جوی آب از بدنها جاری بود و تمام سطح اتاق را فرا گرفته، سپس سیل آسا به طرف حیاط سرازیر شد. ... مهاجمان با سوراخ کردن سقف اتاق خواب گریبایدوف وی را با اولین شلیک از پا در آوردند.»
در نهایت جسد گریبایدوف به تفلیس گرجستان منتقل و دفن شد و بعضی از افراد مقتول هیأت نمایندگی روس در تهران در کلیسای تادئوس و بارتوقیموس در کوچه ارامنه قدیم در حوالی کوچه زنبورکچی دفن شدند.
پرده آخر
الکساندر پوشکین، شاعر بزرگ روس که در سال ۱۲۰۷ برای دیدار برادرش به جبهه روس و عثمانی میرفت، در راه کوهستانهای قفقاز، گاریای با دو قزاق دید که از سراشیبی کوه پایین میرفتند. پوشکین به گاریچی گفت: «از کجا میآیید؟» گاریچی گفت: «از تهران» گفت: «در گاری چه دارید؟» گاریچی گفت: «جنازه گریبایدوف.»
پوشکین بهتزده به جنازه خیره شد. باورش نمیشد. گریبایدوف برای او فقط وزیر مختار روسیه در ایران نبود. رفیقی آشنا و نمایشنامهنویسی نامی بود که نمایشنامه «مصیبت عقل»اش بارها و بارها اجرا شده بود. شاعر و روزنامهنگاری جسور که در قیام افسران دکابرسیت فعالانه شرکت داشت.
فرجام میرزا مسیح
پادشاه روس به دلیل درگیری با امپراطوری عثمانی در منطقه بالکان تمایلی به درگیری مجدد با ایران نداشت به همین دلیل با پذیرفتن هیات ایرانی قضیه قتل گریبایدوف خاتمه یافت. هیات ایرانی شامل خسرو میرزا قاجار نوه فتحعلی شاه و میرزا تقیخان و محمدخان زنگنه امیرنظام با در دست داشتن نامه عذرخواهی پادشاه ایران به حضور نیکلای دوم، رسیدند و به عنوان خون بهاء، الماس گرانبهای ۸۸ قیراطی معروف به الماس شاه که زمان فتح هندوستان به دست نادرشاه افشار افتاده بود را به امپراطور روس پیشکش کردند و بعد از مصالحه، قول تبعید میرزا مسیح مجتهد به عتبات عالیات را به نیکلای دوم دادند.
منابع:
بررسیهای تاریخی، سال ۴، ش ۵، ص۲۵۵-۲۷۸
مصاحب، غلامحسین، دایرة المعارف فارسی، ج۲، ص۲۳۹۱
قائم مقامی، جهانگیر، نکاتی درباره واقعه قتل گریبایدوف، ص۲۵۸-۲۵۹
الگار، حامد، دین و دولت در ایران و نقش علماء در دوره قاجار، ترجمه ابوالقاسم سری، ص۱۳۶
عبدالله یف، فتحالله، گوشهای از مناسبات روسیه و ایران و سیاست انگلستان در آغاز قرن نوزدهم. ترجمه غلامحسین متین، ص۲۰۳-۲۰۴
انتهای پیام
نظرات