• سه‌شنبه / ۱۹ بهمن ۱۴۰۰ / ۱۲:۴۶
  • دسته‌بندی: پژوهش
  • کد خبر: 1400111914790
  • خبرنگار : 99999

/یادداشت مهمان/

دیدگاه یک استاد دانشگاه درباره فاجعه همسرکشی در اهواز

دیدگاه یک استاد دانشگاه درباره فاجعه همسرکشی در اهواز

عضو هیأت علمی دانشگاه شهید بهشتی در یادداشتی با اشاره به وقوع فاجعه قتل زنی به دست همسرش در اهواز و مثله کردن وی، این مساله را تنها نمونه‌ای از مرگ فجیع اخلاق عنوان کرد.

به گزارش ایسنا، در متن یادداشت دکتر زهرا گویا عضو هیأت علمی دانشگاه شهید بهشتی که در اختیار خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا) قرار گرفته، آمده است:

« استادان محترم دانشگاه سلام.

احتمالا داستان دردناک سربریده شدن زن ۱۷ ساله را در ۱۷ بهمن ۱۴۰۰ در اهواز، توسط همسرش شنیدید و رعشه بر وجودتان افتاد که چرا؟ چگونه‌جلوی چشمانمان، این «اخلاق» و «فضیلت» انسانی بود که سر بریده‌اش را در شهر چرخاندند و زن بینوای مثله شده، تنها نمونه‌ای از مرگ فجیع اخلاق بود!

این همه نصیحت و موعظه و بحث‌های کلامی/نظری در باب اخلاق، خروجی‌اش تنها انباشتی از  مقاله‌هایی بوده که دایره  خوانندگانشان معمولا محدود به تیم نگارش! و دانشجویان آنهاست. پوشش خبری این حادثه رعب‌آور در رسانه ملی چه بود؟ اصلا اهمیتی در خور توجه به اندازه نوسان قیمت خودرو داشت؟! شاید نداشت و من نمی‌فهمم و از قافله عاقلان دورم!

شاید نفهمیده‌ام که‌به عنوان استاد دانشگاه، نباید به چیزی جز تولید مقاله و بالا کشیدن از نردبان ترقی فکر کنم؟! شاید بد فهمیده‌ام که تصور می‌کردم «استاد» واژه‌ای معنوی و کیفی است! در حالی که و رعایت آیین‌نامه‌های ترفیع و ارتقاء و پژوهانه، شاخص موفقیت هستند و نه تلاش برای حل مسئله‌های جامعه بومی در درجه اول و استفاده از آن تجربه برای کمک به حل مسائل جهانی مشابه؟!

نمی‌دانم و سر در گم هستم که بعد از پایان‌ رسمی کار و به اصطلاح نائل شدن به مقام «بازنشستگی»، وزن شرمندگی‌ام در برابر «انسان» بیشتر خواهد بود یا وزن خوشنودی‌ام در برابر انجام مسئولیت سنگینی که به عنوان «استاد» بر دوشم بود؟ نمی‌دانم و هر روز از خودم می‌پرسم که اگر در برابر انسان و انسانیت و اخلاق مسئولیت نداشته باشیم، پس اصلا چرا آمدیم؟! مگر ممکن است که خالق هستی که ما را «اشرف مخلوقات» خویش نامیده، از او انتظاری در حد «انسان» نداشته باشد؟

«روزها فکر من اینست و همه شب سخنم
که چرا غافل از احوال دل خویشتنم؟
از کجا آمده‌ام؟ آمدنم بهر چه بود؟
به کجا می‌روم آخر؟ننمایی وطنم
مانده‌ام سخت عجب، کز چه سبب ساخت مرا؟
یا چه بوده‌است مراد وی از این ساختنم؟
.
.
.
من به خود نامدم‌اینجا، که به خود باز روم
آن که آورد مرا باز برد تا وطنم»
آن‌وقت برای سکوتم چه توجیهی دارم؟ آیا برای «انسانیت» و «اخلاق» و «فضیلت» هم باید آئین‌نامه صادر شود تا این سه در جامعه نهادینه شوند؟! وااسفا که دو مسیر عملا موازی پیش روی «استادان» گذاشته شده و چه انتخاب سختی؟! جامعه پر گوی و کم عمل و بی‌اخلاق، بهترین خروجی‌اش خواهد بود! خود را دریابیم! زمانی برای آزمون و خطای باز هم‌ بیشتر، نداریم.»
 

انتهای پیام

  • در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • -لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • -«ایسنا» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • - ایسنا از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بی‌احترامی به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزه‌های دین مبین اسلام باشد معذور است.
  • - نظرات پس از تأیید مدیر بخش مربوطه منتشر می‌شود.

نظرات

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
لطفا عدد مقابل را در جعبه متن وارد کنید
captcha