محمدجواد استادی در نشست بزرگداشت علامه محمدرضا حکیمی که شامگاه سهشنبه، ۲۱ دی ماه، در دانشگاه فردوسی مشهد برگزار شد با اشاره به زیست اجتماعی علامه حکیمی، اظهار کرد: زمانی که میخواهیم زیست مرحوم علامه حکیمی را بررسی کنیم باید دو حوزه اندیشه اجتماعی و زیست اجتماعی را مورد بررسی قرار دهیم؛ چراکه این دو حوزه با وجود آنکه با هم در ارتباط هستند، باید به صورت جداگانه بررسی شوند.
وی ادامه داد: کمتر شاهد این هستیم که زیست اجتماعی و اندیشه اجتماعی یک فرد هماهنگ و منطبق با یکدیگر پیش رود. این در حالی است که مرحوم حکیمی اینگونه بود و از این رو ویژگی مهم او این است که اندیشه اجتماعی را پیگیری میکرد و هدف غایی این اندیشه اجتماعی او نیز در حقیقت اصلاح اجتماعی بود و تمام آثار و زندگی او نیز بر همین مبنا استوار بود و از طرفی نیز زیست اجتماعی او منطبق با همان اندیشه اجتماعی بود که او داشت.
این پژوهشگر مطالعات فرهنگی اجتماعی بیان کرد: نکته بسیار مهمی که در خصوص شخصیت علامه حکیمی باید مورد توجه قرار داد این است که اساساً یکی از رویکردهای مهم دین، موضوع اصلاح اجتماعی است و برای رسیدن چنین اجتماعی ما باید اندیشه اجتماعی داشته باشیم.
استادی اضافه کرد: در حقیقت این امر اجتماعی میتواند فضایی را ایجاد کند که یک نیروی اجتماعی برای حرکت جامعه رو به جلو را به وجود آورد. امر اجتماعی نقطهای است که موقعیتی را ایجاد میکند که تولید نیروی اجتماعی برای حرکت اجتماعی رو به جلو را انجام میدهد و همواره مبتنی بر اراده اجتماع و پیوند مردم با یکدیگر است و به عبارتی نیز ما نمیتوانیم وقتی از امر اجتماعی سخن میگوییم در این صورت حوزه سیاست، اقتصاد و تعلیم و تربیت را نادیده بگیریم.
وی خاطرنشان کرد: علامه حکیمی یک اندیشه اجتماعی داشت که تمام چهار حوزه اصلی که به آنها اشاره شد را پوشش میدهد، با یکدیگر هماهنگ و به نوعی فضایی را ایجاد میکند که نیروی اجتماعی، جامعه را به سمت غایتی که اندیشه اجتماعی پیشبینی کرده است حرکت دهد. بنابراین مهمترین ویژگی علامه حکیمی در تمام آثارش این است که بتواند یک نیروی اجتماعی را برای حرکت جامعه به سمت غایت نهایی معرفی کند و در اختیار جامعه قرار دهد.
این پژوهشگر مطالعات فرهنگی و اجتماعی اظهار کرد: البته این الزاماً وظیفه او نبوده که بتواند این مقولهها را به مدل اجتماعی تبدیل کند، بلکه این مسئله مربوط به حوزه حکمرانی است.
استادی تأکید کرد: بنابراین ما باید تعریف دقیقی از اندیشه اجتماعی داشته باشیم، آن اندیشه اجتماعی که امر اجتماعی میسازد و متفاوت با جامعه شناسی است، حوزههای زمینهای را پوشش میدهد و همواره به دنبال اصلاح اجتماعی است، به گونهای که او در مجموعه الحیاة خود اندیشه اجتماعی را در همان چهار حوزه اصلی برنامهریزی کرده است.
جامعهسازی قرآنی در نگاه علامه حکیمی
وی با بیان اینکه مرحوم علامه حکیمی، جامعهسازی که منظور جامعه سازی قرآنی است را مورد توجه قرار میدهد، گفت: در حقیقت آن چیزی که او برای جامعه معرفی میکند یک نظام معرفتی است که میتواند جامعه ایدهآل و نهایی را برای ما فراهم آورد. در کتاب جامعه سازی قرآنی نیز او برای داشتن چنین جامعهای به سیاست، حاکمیت، اقتصاد و معیشت، سلامت، عدم تبعیض ناروا در زندگی مردمان، قضاوت و تواضع و ادب قاضیان، ادب مأموران نظامی و انتظامی، برخورد سالم مأموران اداری و... اشاره میکند و به نوعی او میگوید آن چیزی که میتواند این زندگی را ایجاد کند دو حوزه قرآن و سنت است.
استادی عنوان کرد: او در کتاب جامعه سازی قرآنی اشاره میکند که ما در انقلاب اسلامی به دنبال ویران کردن فضای فاسد و ساختن جامعه سالم بر اساس مبانی قرآن کریم هستیم که در حقیقت این کار وظیفه محققین و پژوهشگران در حوزه سیاست و... است که بتوانند از آن، مدلهای اجرایی را استخراج کند و هیچگاه مدلسازی وظیفه او نبوده که او بخواهد چنین کاری را انجام دهد.
وی خاطرنشان کرد: محمدرضا حکیمی به این موضوع اشاره میکند که اگر فقهای ما در ماورای قرون زندگی کنند جوامع ما نیز در ماورای قرون خواهند بود، از اینرو اگر مجتهدین ما بتوانند در ورای تحولات جامعه حرکت کنند آن جامعه نیز جامعه موفقی خواهد بود.
حکیمی، دین را پدیده الهی اجتماعی میدانست
استادی عنوان کرد: جالب است که علامه حکیمی دین را یک پدیده الهی اجتماعی عنوان میکرد و نظریات خود را در سه حوزه فرد، جامعه و حاکمیت بیان میکرد. از این رو باید ببینیم در جامعه اسلامی که مرحوم حکیمی به آن اشاره میکند دین چه تعریفی از این سه حوزه دارد و در حقیقت دین کدام حاکمیت را میپذیرد. در حقیقت نظامی میتواند جامعه دینی، اسلامی و قرآنی را ایجاد کند که بتواند عامل به عدل باشد و این اتفاق به کمک اجتهاد رخ خواهد داد و به عبارتی در دوران غیبت اجتهاد چیزی است که میتواند به عنوان یک قوه فعال کمک کند که این سه حوزه گفته شده شکل گیرد، با یکدیگر پیوند برقرار کند، کارکرد داشته باشند و به سمت جلو پیش روند.
پژوهشگر مطالعات فرهنگی و اجتماعی تصریح کرد: با این وجود آیا دستگاههای معرفتی ما توانستهاند این اجتهاد پویا، کلان و معقول را ایجاد کنند؟ دستگاههای اندیشهای حوزههای علمیه ما چقدر به آیات و روایت توجه کردهاند تا بتوانند به این دستگاه کمک کند؟ همچنین دستگاه اجتهادی ما تا چه حد میتواند به لحاظ اخلاقی ارتباط این سه حوزه را برقرار کند. از اینرو به نظر میرسد که یکی از خلأهای موجود این است که ما دستگاه اجتهاد را آنگونه که باید، نتوانستهایم فعال کنیم و آن را به نوعی محدود به برخی از موضوعات کردهایم. پس نیاز است که مجتهدین فراتر از تحولات جامعه خود حرکت کنند و با یک رویکرد اجتهادی از آن مبانی استفاده و در نهایت نیز پیوند این سه حوزه را برقرار کنند.
انتهای پیام
نظرات