مرجان انصاری، پژوهشگر اجتماعی، در گفتوگو با ایسنا در رابطه با علت چالشها و تعارضات بین فرزندان عنوان کرد: در نگاه روانشناسی فردی، انگشت اتهام به سمت والدین است و همه خوبیها و بدیها از والدین به فرزندان پیش میرود اما در خانواده درمانی نگاهی چند سویه و گسترده وجود دارد و تکانههای رفتاری و هیجانی از والدین به فرزندان، فرزندان به والدین و از فرزند به فرزند بررسی میشود و درنهایت این امر در زندگی فردی و زناشویی هر یک بررسی میشود.
وی بیان کرد: هر یک از زوجین کدها ژنتیکی، سبکهای رفتاری، باورها، ضعفها و قدرتهای اخلاقی به خانواده میاورند و فرزندان حاصل از این ازدواج نتیجه تلفیق کدهای ژنتیکی، سبک تربیتی و خلقها ذاتی هستند.
وی با اشاره به اینکه هر یک از فرزندان جهانی متفاوت دارند، اظهار کرد: در پروسه گسترش خانواده، فرزندان در کنار خلقوخویی شخصی و نکات تربیتی که آموزش داده میشود گاهی بار اختلال روانی نیز دارند.
وی افزود: مثلاً در یک خانواده یکی از فرزندان بوردرلاین borderline personality disorder)) یا دارای اختلال شخصیت مرزی است، دیگری زمینه افسردگی اساسی دارد و سومی مستعد افکار وسواسی است که به طور طبیعی در کنار هم بودن این مجموعه نوید چالشها و تنشهایی را در آینده میدهد که اگر این اختلافات درمان و درک نشوند باری اضافه بر تضادهای طبیعی والدین شده و باعث اختلافات جدید میشود.
انصاری در رابطه با راههای پیشگیری از تشکیل یک خانواده پرتنش، بیان کرد: بهتر است در زمان ازدواج سلامت و بهداشت روان، ثبات هیجانی، زمینه شخصیتی سالم زوجین بررسی شود همچنین آگاهی در فرزندپروری هم در جلوگیری از اختلافات بین فرزندان بسیار ضروری است؛ زیرا اگر فرزند مستعد اختلالات روانی بود بتوانند سریع تشخیص داده و درمانهای لازم را به کار بگیرند تا فرزند به صورت سالم بزرگ شود.
وی اظهار کرد: بخشی از ناسازگاریهای رفتاری فرزندان اکتسابی است و به چرخههای رفتاری والدین با یکدیگر، با جامعه و اطرافیان بر میگردد؛ زیرا فرزندان به کنشها و واکنشها والدین در موقعیتهای مختلف نگاه میکنند و برخی از رفتارهای درست و نادرستی که در نوجوانان و جوانان مشاهده میشود نتیجه آن چیزی است که والدین به آنها آموزش دادهاند.
پژوهشگر اجتماعی تصریح کرد: زمانی که والدین از چالش بین فرزندان شکایت میکنند ابتدا باید به چرخ و کیفیت رابطه عاطفی، زناشویی و... والدین دقت کرد و در مرحله بعد کیفیت این ارتباط با فرزندانشان بررسی میشود سپس کارهای درمانی و آموزشی انجام میشود تا خانواده رفتارهای خود را اصلاح کند.
وی ادامه داد: دعواها و چالشهای بین فرزندان میتواند روی رابطه زناشویی والدین نیز تأثیر بگذارد؛ زیرا در این چالشها والدین مجبور میشوند احساساتی مانند مسئولیتپذیری در قبال این دعوا، احساس گناه نسبت به کوتاهی در تربیت فرزندان و تعارضاتی که بین خودشان و فرزندان ایجاد میشود را تحمل و حل کنند به همین خاطر انرژی زیادی از رابطه عاطفی پدر و مادر صرف آرام کردن فرزندان، پیدا کردن مقصر، مقصر دانستن یکدیگر و دنبال راهحل گشتن میشود.
انصاری عنوان کرد: برای اینکه خانواده در این شرایط گرفتار نشود، بهتر است که والدین از مدتها قبلتر یعنی زمانی که هنوز صاحب فرزند نشده و یا در سالهای اولیه فرزند دار شدن هستند اختلافات بین خودشان را حل کنند و مهارتهای فرزند پروری و حل اختلاف بین فرزندان را یاد بگیرند تا یکسویه، غیرمنصفانه و جانبدارانه بین فرزندان رفتار نکنند.
وی در رابطه با رشک و حسد بین فرزندان گفت: رشک (Jealousy) حسی است که زمانی که بعد از خودمان فرزند دیگری به دنیا میآید نسبت به فرزند جدید در احساس میکنیم که اگر فاصله سنی بین فرزندان رعایت نشود یعنی یا در سنی که هنوز فرزند اول شیرخوار است و نیاز به منبع دلبستگی ایمنش یعنی مادر و پدر را دارد با بارداری زودرس این منبع را از او بگیریم یا در صورت بیشتر بودن فاصله سنی هنوز نتوانسته باشیم برای کودک یک استقلال و ثبات عاطفی ایجاد کنیم که پذیرش داشته باشد.
پژوهشگر اجتماعی ادامه داد: گاهی مادر نسبت به ایجاد حس رشک در فرزندان آگاهی ندارد و با تولد فرزند همه توجهها معطوف به فرزند جدید میشود و یا مادر به فرزند بزرگتر و پدر به فرزند کوچکتر توجه میکند که این امر نیز سبب میشود از همان ابتدا تولد فرزند دوم دو دستگی بین این خانواده ایجاد میشود که در بزرگسالی اثرات آن نمایان میشود.
وی با تأکید بر اینکه بامطالعه و آموزش باید خانوادهها مدیریت شوند، افزود: میزان تأثیر اختلافات بین فرزندان در زندگی آینده و زناشویی فرزندان متفاوت است و این امر بستگی به جنس اختلافات، میزان اثرپذیری و اثرگذاری، مرزبندیهای تعریف شده، اختلالات شخصیتی و روانی، سبک دلبستگی به یکدیگر دارد.
انصاری گفت: متأسفانه در خانوادههای ایرانی داشتن اختلال خلقی و شخصیتی را مساوی با دیوانگی و جنون میدانند که نباید در رابطه با آن صحبت کرد که نتیجه این تفکر سبب میشود بسیاری از رفتارهایی که در گذشته نیاز به درمان دارند را تحت عنوان بدخلقی ذاتی، همیشه اخلاقش همین بوده، سر به سرش نزارید خوب میشه و... نادیده میگیرند و به قدرت اختلال شخصیتی اطرافیان دامن میزنند.
وی افزود: وقتی فردی دچار اختلال شخصیت است یا زمینه علائم بارز بالینی آن را دارد باید بدانیم چگونه از فرد بیمار، زندگی و سلامت روانمان در مقابل تظاهرات و علائم بیماریاش محافظ کنیم همچنین به گونهای این مسئله را در جامعه اعم از خانواده، شهر و کشور فرهنگسازی کنیم که درک کنند که این شرایط اتفاق وحشتناک و آبروبر نیست و درمانپذیر است.
پژوهشگر اجتماعی اظهار کرد: زمانی که بین فرزندان تعارضاتی به وجود میآید بهتر است به خانواده درمانگر مراجعه شود و آنها بعد از بررسی مشکلات و شرایط خانواده توصیههای میکنند تا تعارضات بین فردی در خانواده کاهش پیدا کند.
انصاری بیان کرد: در خانواده درمانی روابط والدین بررسی و جلسات خانوادگی برگزار میشود تا تعاملات خانواده را دو به دو، فردی، یک فرد در مقابل خانواده و... مدیریت شود. همچنین مهارتهای مدیریت بحران، گفتوگو، ایجاد صمیمیت و... نیز آموزش داده میشود.
وی یادآور شد: اگر در بین فرزندان سابقه ایجاد دردسر در خانواده و یا محیط های بیرونی و یا خانوادهدرمانی وجود دارد، بهتر است در زمان ازدواج روند حضور مشاور تبیین شود تا میزان تناسب شخصیت دو طرف و چالشهای آنان بررسی شود.
انتهای پیام
نظرات